احتمالا روزی که سخنگوی هیأت رئیسه خبرگان رهبری در دیدار با وزیر ارشاد، فیلمهای «ارزشی» را هم اندازه منبرهای تمام خطبای حوزه، اثرگذار قلمداد کرد و از وزیر خواست که به این مقوله مهم توجه کند، نمیدانست که فیلمهای ارزشی در سینمای ایران، همان «از ما بهتران» معروف هستند و به نوعی حکم آقازادهها در اجتماع را دارند! به این معنی که فیلمهای ارزشی، مانند فیلمهای دیگر، دغدغه پروانه و مجوز ندارند، سرمایه و حمایت از پیش تعیین شده دارند، طبعا دغدغه ممیزی و توقیف را نیز ندارند، پس از ساخت و در زمان نمایش نیز، طبق ماده ۱۴ نظام نامه فصل چهار، میتوانند در صورتی که کف فروش را پر کنند تا سقف ۱۰ هفته نمایش داشته باشند! با این حال گویی سخنگوی هیأت رئیسه خبرگان یک مساله را به درستی درک کرده است؛ اینکه فیلم ارزشی و منبرها دقیقا به یک اندازه روی جامعه تاثیر میگذارند...! امروز و در سینمایی که بیش از پیش از دوپارگی آگاهانه رنج میبرد، سینمایی که هنرمندان همسو با مردمش یا در بند هستند یا در انتظار اعلام خبر ممنوعالکار شدن، سینمایی که دارد به اوج دوران خفقان و محدودیت میرسد، خالی از لطف نیست اگر مخاطبانمان را با مفهوم فیلم ارزشی، پشت پرده سازندگان و میزان هزینه آن آشنا کنیم. چراکه احتمالا قرار است در ماهها و سالهای آینده آنها را زیاد بر پرده سینما ببینیم!
کسی که با اصطلاحات باب شده در سینمای ایران آشنا نباشد، شاید تصور کند که فیلم ارزشی، یعنی همان فیلمهای ارزشمند و مهم تاریخ سینما که فاتح دل مخاطبها هستند. آنها که از سوی دیگر بام افتادهاند نیز تصور میکنند ارزشیچها، همان فیلمهای نازل جشنوارهپسند هستند که کارگردانان، نه با تفکر خود، بلکه با ایده صاحبان جشنوارهها می سازند؛ یا فیلمهایی بدون مخاطب که با پول بیتالمال و توسط کارگردانان ضعیف ساخته میشود!
شاید بتوان گفت فیلم ارزشی، میتواند تمام این تعاریف را به نوعی در برگیرد. با یک پرانتز بزرگ که این فیلمها، ذیل بودجه نهادهای خاص سینمایی قرار گرفته، هزینه آثار فاخر را که چند ده میلیارد تومان است دریافت میکنند و غالبا در سالنهای تقریبا خالی، روی پرده میروند. شاید بتوان اینگونه تحلیل کرد که اگر این فیلمها مخاطب داشتند و گیشهها را تسخیر می کردند، مطمئنا نیازی به دریافت بودجههای کلان دولتی نداشتند!
اوج، فارابی و حوزه هنری، سه ضلع اصلیِ مثلث ارزشیساز هستند. در واقع این نهادهای خاص سینمایی، نقش قلک را برای برخی از تهیهکنندگان سفارشی و خودخوانده، ایفا میکنند. آن هم برای آثاری که نه هنری است و نه بازگشت سرمایه دارد! برای مثال فیلم سینمایی «خروج» ساخته ابراهیم حاتمی کیا، با ٩ میلیارد تومان هزینه ساخته شد اما فروش آن به ۴ میلیارد تومان هم نرسید. یا فیلم «راه آبی ابریشم» به کارگردانی محمد بزرگنیا که محصول سال ۱٣٨٨ است و با ۶ میلیون دلار هزینه ساخته شد، فقط فروشی نزدیک به ٢٩۶ میلیون تومان را تجربه کرد. مثالی دیگر فیلم سینمایی «ملک سلیمان» به کارگردانی شهریار بحرانی است که با هزینه ۶ میلیارد و ۵۰۰ میلیون تومان ساخته شد، اما تنها یک میلیارد و ۵۰۰ میلیون تومان فروخت و موجب ضرر سازنده فیلم (بنیاد سینمایی فارابی) شد. شکست این فیلمها با برچسب «فاخر» در گیشه ، مصادف شد با تشکیل سازمان سینمایی در اواخر بهمن سال ۱٣٩۰ و ادغام بودجه آثار «فاخر» در بودجه این سازمان. پس بار دیگر زمزمه های تولید آثار «فاخر» سینمایی این بار با مسوولیت و نظارت دولت به جای مجلس به گوش رسید و از آن پس تصمیمگیری درباره «فاخر» بودن یا نبودن اینگونه آثار در حیطه اختیارهای دولت قرار گرفت. دقیقا از همان دوران بود که آثار «ارزشی» یا «سفارشی» نیز بعضا بودجه های کلان «فاخر» ها را گرفتند. «استرداد»، «چ» (چمران)، «عقاب صحرا»، «لاله»، «سوادیکا» (شیخ احمد قمی) و «فرزند چهارم» از جمله اولین آثار تعریف شده در این مجموعه بودند.
برای اینکه سهم ارزشیها را از گیشه سینمای ایران برایتان بیشتر روشن کنیم ، آثار ساخته شده توسط سازمان اوج را که یکی از مراجع تولید آثار ارزشی است، طی سه سال پرکارِ آن بررسی میکنیم. لازم به ذکر است که برای تحلیل عادلانه، دو سال اول ورود کرونا را در این سنجش لحاظ نمیکنیم. اولین محصول ارزشی سینمایی سازمان اوج، «بادیگارد» بود که در سال ٩۴ ساخته و در سال ٩۵ اکران شد. «هیهات» نیز دیگر اثر اوج بود که وضعیتی مانند «بادیگارد» داشت. از مجموع ۶۵ اثری که در سال ٩۵ در سینماهای کشور اکران شدند، بیش از ۱۶۴ میلیارد تومان فروش حاصل شد که «هیهات» پس از ٣٣ روز نمایش به فروش ۱٣۵ میلیون تومان و «بادیگارد» پس از ۱۵ هفته اکران، به فروشی معادل ٧,۰۵۵,۶۰۰,۰۰۰ میلیارد تومان رسید. همچنین فیلم «ایستاده در غبار» پس از ٩۴ روز اکران به فروش ۱ میلیارد و ٨۱٩ میلیون تومان رسید. یعنی از کل میزان فروش سینمای ایران که ۱۶۴ میلیارد تومان بود، چیزی حدود ٩ میلیارد سهم آثار سینمایی منتصب به سازمان رسانی اوج است. یعنی چیزی حدود ۵ صدم سهم از فروش و ٣ صدم درصد سهم از کل جدول اکران! سال ٩۶ اما چندان سال پرفروشی برای مجموعه اوج نبود و تنها انیمیشن «فهرست مقدس» اکران شد که پس از ۶ هفته، با ٣۱٢میلیون تومان فروش تنها توانست در میان ٨۰ اثر اکران شده در این سال با فروشی معادل ۱٨۵ میلیارد و ٧۱۶ میلیون تومان، یک هزارم درصد سهم از کل فروش و یک صدم درصد سهم از جدول اکران داشته باشد! در سال ٩٧، ٧٧ عنوان فیلم سینمایی در کشور اکران شدند که معادل ٢۴٩ میلیارد و ٣۴٨ میلیون تومان فروش داشتند. اوج اما با دو فیلم ارزشی «تنگه ابوقریب» با بیش از ۵ و نیم میلیارد تومان فروش و «به وقت شام» با بیش از ۱٣ میلیارد تومان فروش، سهم هفت صدم از کل فروش و ٣ صدم درصد از کل جدول اکران در این سال داشت. ارقامی که علیرغم هزینه های انجام شده برای این دست آثار (که گاه اندازه ٣ فیلم بلند سینمایی) تعریف شده اند، بسیار ناچیز است.
در نهایت شاید بتوان گفت، سینمای ارزشی اگر با نگاهی بیطرف و حقیقی تعریف شود، شاید بتواند سینمای موثری از لحاظ صنعت و مخاطب را نیز دربرگیرد که کارگردانهای موفقی زیر پرچم آن فیلم بسازند. میتواند برای سینما آورده داشته باشد و مخاطب پسند تلقی شود. اگر آثاری با هزینههای گزاف که صرفا برای رپورتاژ یک مفهوم خاص ساخته شدند و آنها نیز ارزشی،سفارشی و فرمایشی هستند را به کل ماجرا تعمیم ندهیم، میتوان ارزشیهایی هم ساخت که به مفاهیم عمیق سینما و به دیده مخاطب نیز احترام بگذارند، گیشه را سامان ببخشند و اینقدر منزجر کننده هم نباشند. اینکه برای ژانر تازه تعریف شدهای در سینما(ارزشی) که اتفاقا بودجههای کلان هم دارد و به اندازه کافی نیز از آن حمایت شده، درست موازی با ورشکستگی فیلمسازان مستقل، نوای نجات و حمایت سر داده شود، نه تنها توجه جامعه سینمایی و مخاطب را به خود جلب نمیکند که کلا ژانر را از سکه نیز میاندازد؛ رویکردی که به نظر میرسد وزارت جلیله ارشاد در انجام آن ید طولایی دارد...
ویدیو:
مرز حریم خصوصی و عرصه عمومی کجاست؟
اینفوگرافیک