جمعه ۲۷ مهر ۱۴۰۳ 18 October 2024
سه‌شنبه ۱۰ مرداد ۱۴۰۲ - ۱۴:۵۶
کد خبر: ۶۴۸۷۸

حرمت خلوت مادر شهید!

حرمت خلوت مادر شهید!
چطور می‌توان تبلیغ حجاب کرد اما برای ملاقات مادر و فرزند بعد از این سالها حجابی قرار نداد؟ چطور می‌توان تبلیغ چشم پوشی کرد اما چشم ها را به سوی مویه مادر بر فرزند تنظیم کرد!؟ نه با این‌ها نمی‌شود نمی‌شود داغ مادر را دانست و همان داغ را داغ‌تر کرد!؟ باید بر این نمایش پاسخی محکم داد یا دست‌کم عذرخواهی و دل‌جویی کرد
نویسنده :
سمیه عبدالهی

دقایق پایانی فیلم« شیار ۱۴۳» است

مادر شهید که خبر بازگشت پسر را شنیده در راهرو ستاد منتظر است

سکوت حاکم است

صدای در، که شبیه ناله است سکوت را می‌خراشد 

و مادر و درخواست او از دختر که میخواهم با بچه ام تنها باشم 

باز سکوت

ترس

شور و وجِد ملاقات

ملاقات دو تنِ با هم آشنا

ملاقات مادر و فرزند

تابوتی در اتاق است که با پرچم میهن زینت داده شده

مادر می‌نشیند

دست می‌گستراند برای آغوشی پهن به اندازه در بر گرفتن یک مرد جوان

پارچه سفید را کنار می‌زند 

چشم که می‌گشاید قنداق می‌بینید

باز بهت می‌کند

پسر برگشته اما شبیه ساعت اول تولدش

مادر که همه وجودش آغوش است قنداق را به بغل میگیرد

جوان شهیدش

جوان رشیدش

و حالا جوانی که همه وجودش در قنداقی کوچک خلاصه شده به آغوشش برگشته

 « الفت» سالها و ماهها را کنار می‌زند 

از آتش جنگ می‌گذرد

جوانی و شوق نبرد را در پسر به یاد می‌آورد

خاطره از سفر برگشتن و برای همه سوغاتی آوردن الا برای مادر را از جان و سینه میگذارند

 آنقدر عقب می‌رود تا شب‌های نوزادی و خاطره لای لایی گفتن ها را باز زنده کند

فرزند را به سینه می‌فشارد

حاصل عمر را

و باز برای او نغمه می‌خواند

اما تنها

در تنهایی

در خلوتی انتخابی و خواستنی

پاداش آن صبوری و تسلیم باید که همین تنهایی و خلوت مادر و فرزندی باشد!

سالها بعد

در مستندی که فیلم نیست اما بازیگر بسیار دارد و البته تماشاگر هم!

شهیدی به خانواده بر می‌گردد

باز ملاقات مادر و پسری ست

اما اینجا

مادر تنها نیست

هیچ خلوتی برای دیدار بعد از این سال‌ها برای او نیست

باید که پاره جان را

آن بلند بالا و آن رشید شهید را که اندازه یک قنداق از او مانده پیش چشم ها به آغوش فشرد

قطعا که اشک، قصه چشم این مادر منتظر است اما باید برای تماشاگران هم اشک بریزد

بحر خوشایند آنها مویه کند و با کات و اکشن و توقف، ملاقات با فرزند را تنظیم کند

خشم آزادگان از تماشای این نمایش و فریاد آنها که این چه بازی ست که با شهید می‌شود شدت می‌گیرد

موافق و مخالف از آن می‌گویند

اما اینجا آن چیز که شهید می‌شود « شهید» است

این بازی، این شئ انگاری شهید، این تهییج احساس آنهم در ایام عزاداری سالار شهیدان، باز شهید را شهید می‌کند

چه نیازی به این معرکه بود

شهید که شهید بود

جامعه که چهل و چند سال با نام شهید آمیخته بود

شهید که ناموس و معنا و حرمت کوچه و بازار بود

چه نیازی به معرکه بود!؟

تخفیف شهید یا ابتذال نام شهید و یا دست انداختن بر دست شهید آن وقت که فکر می‌کنی دستاویز دیگری نمانده و غرق شدن حتمی ست؟

آیا بنیاد شهید که مسیولیت حفظ آثار شهید را دارد یا سیما که فرهنگ می‌سازد برای این نمایش توجیهی دارند؟

چه دلیلی بر این نمایش بود وقتی که شهر با کوچه هایش نام شهید را فریاد میزند؟

 

 

 

ارسال نظر
captcha
captcha
پربازدیدترین ویدیوها
  • تازه‌ها
  • پربازدیدها
پیشنهاد سردبیر
زندگی