اما مصطفی تاجزاده که یکی از شاخصترین شخصیتهای جبهه اصلاحات شناخته میشود در گفتوگو با فراز میگوید که اصلاحطلبان نمیتوانند بر روی یک شخصیت اجماع کنند او معتقد است که اگر حاکمیت میخواهد انتخابات پرشوری را برگزار کند باید به 2 رییس جمهور سابق یعنی سید محمد خاتمی و محمود احمدینژاد اجازه ورود به انتخابات بدهند.
مشروح این گفتوگو را در ادامه بخوانید؛
خیر. بهنظر من این دوره انتخابات هم از نظر اصلاح طلب ها، هم مردم و هم حاکمیت با انتخابات سال 84 تفاوت های زیادی دارد.
انتخابات سال 84 بازی دیو و دلبر نبود. اما اشکالی که پیش آمد این بود که ما فقط 4 نامزد انتخاباتی داشتیم که اگر در آن سال اجماع وجود داشت نتیجه انتخابات تغییر می کرد و از آن نظر به رقم اینکه مردم آماده مشارکت بودند و امکان ادامه اصلاحات بود اما نتوانستیم نامزد واحدی معرفی کنیم و آرایمان شکسته شد و در نهایت انتخابات را واگذار کردیم.
خیر. اما به نسبت شرایطی که در جامعه وجود داشت و خطری که جامعه را تهدید می کرد تصور می کردیم که اگر آقای هاشمی رئیس جمهور شود بخش زیادی از آنچه که در دوره اصلاحات اتفاق افتاده ادامه پیدا می کرد و جریانی ضداصلاحی حاکم نمی شد ضمن اینکه ما در مورد آقای هاشمی اختلاف نظری جدی در اصلاح طلبان داشتیم و دو گرایش به وجود آمد. یک گرایش کسانی بودند که بشدت ایشان را نقد می کردند و جناح دیگر که من در آن دسته بودم معتقد بودیم که در حال حاضر وقت نقد کردن آقای هاشمی نیست.
در مورد بخشی از اصلاح طلبان این موضوع درست است. اما آنها اقلیت هستند و بنظر من، اکثریت اصلاح طلبان اگر تصمیم بگیرند که لاریجانی یا امثال او نامزد شوند یا یکی از سپاهیان و یا تندرو های اصول گرا، تصورم بر این است که اصلاح طلبان را به عنوان نامزد انتخاباتی معرفی نخواهند کرد. اگرچه ممکن است بخشی از آنها مانند کرباسچی و دوستانش از لاریجانی حمایت کنند.
یعنی شما نامزد معرفی نمی کنید یا اینکه معرفی می کنید؟
عرض کردم که اگر امر دایر شود که آقای لاریجانی و یکی از تندرو ها نامزد شود سیاستی به اسم سیاست ورزی نیابتی به وجود می آید که دیگر دوره آن تمام شده است و علت اینکه می گویم رویداد سال 84 اتفاق نمی افتد این است که دو اتفاق در عرصه سیاست ایران رخ داده است که این موارد اجازه نمی دهند ما به آن دوره برگردیم. یکی این است که مردم به هیچ وجه دیگر به این حد راضی نیستند و ما در سال 84 مشکل مشارکت مردمی نداشتیم بلکه مشکل تعدد نامزد داشتیم. برای مثال فرض کنید که آقای خاتمی برای سومین بار می توانست در سال 84 در انتخابات نامزد شود در آن هنگام بدون تردید با رای بالا رئیس جمهور می شدند یا اگر مهندس موسوی بجای سال 88 در سال 84 نامزد انتخابات می شد در همان دوره اول بدون تردید رای می آورد. و تفاوت دیگری که غیر از وضعیت اصلاح طلبان ایجاد شده است مسئله مردم است که اکنون بطور جدی برایشان این سوال ایجاد شده است که آیا نظام اجازه حداقل اصلاحات در امور را می دهد یا خیر؟
تا آن تفاوت هایی که عرض کردم درک نشود تفاوت دیدگاه ها روشن نمی شود. ما در آن دوره نامزد حزبی داشته ایم و در این دوره برای اینکه گرفتار تعدد نامزد نشویم نهادی با نام نهاد اجماع ساز را درست کرده ایم که همه احزاب اصلاح طلب به علاوه 15 شخصیت حقیقی و در کل نزدیک به 50 نفر در این نهاد حضور دارند و قرار است نامزدی که دو سوم از این احزاب به آن رای می دهد نامزد واحد اصلاح طلبان شود. بنابراین فرق این دوره این است که اینبار قرار است به صورت اجماعی تصمیم گرفته شود نه به صورت حزبی و در نتیجه اصلاح طلبان یک نامزد بیشتر نخواهند داشت مگر اینکه شورای نگهبان عملا نامزدی اصلاح طلبان را حذف کند که در آن صورت دیگر نامزدی نخواهند داشت.
اما من با شناختی که از این احزاب و فضای اصلاح طلبان دارم تصور می کنم که اگر نامزد اصلی آنها تایید نشود اکثریت آنها اعلام می کنند که ما در انتخابات نامزد معرفی نخواهیم کرد اگرچه ممکن است احزاب آنها در انتخابات به کسانی هم رای دهند اما مانند مجلس یازدهم از نامزدی حمایت نخواهند کرد.
برای مثال آقای نقوی گفته است که رای می دهد اما نمی گوید که اصلاح طلبان نامزد معرفی می کنند چرا که نمی تواند این حرف را بزند؟
فرقش در این است که اگر یک نفر بگوید که لاریجانی را نامزد معرفی نمی کند، نمی گوید که کل اصلاح طلبان او را نامزد معرفی نمی کنند به عنوان مثال ممکن است کرباسچی و دوستانش از او رسما حمایت کنند. من می گویم که اکثریت اصلاح طلبان نامزد معرفی نمی کنند اما اینکه افرادی بخواهند رای دهند یا ندهند می شود بحثی دیگر و اگر این دو بحث را از هم تفکیک نکنیم آنوقت تفاوت هارا متوجه نمی شویم.
ما در انتخابات یک مسئله ای داریم به نام معرفی نامزد که اگر نامزدی معرفی کردند معنایش این است که مسئولیت آن نامزد با تمام خوبی و بدی هایش را باید به عهده بگیرند بخصوص زمانی که می گویند نمی خواهند نامزد نیابتی معرفی کنند و می خواهند نامزدی با تیم و برنامه خودشان معرفی کنند مثل همان کاری که ما در سال 76 کرده ایم. ما در آن سال از خوب و بدی های آقای خاتمی دفاع کرده ایم چرا که نامزد خودمان بود و خودمان انتخابش کرده بودیم نه اینکه چون شورای نگهبان دیگر انتخابی را برایمان باقی نگذاشته بود ما او را انتخاب کرده ایم. یا از دولت مهندس موسوی حمایت می کنیم چرا که نامزد ایدهآلمان بود. اما ما این نسبت را با روحانی نداریم چرا که شورای نگهبان انتخاب دیگری برایمان نگذاشته بود. اما الان دیگر حاضر نیستیم که مسئولیت بپذیریم و اعلام می کنیم در اعتراض به نظارت استصوابی و به دخالت شورای نگهبان در تایید صلاحیت نامزد ها ما دیگر نامزد معرفی نخواهیم کرد. بنابراین جبهه اصلاحات، اگر اکثریت، با توجه به تصور من و شناختی که از آنها دارم، نامزد معرفی نخواهند کرد اما ممکن است چندتا حزب مستقل اینکار را انجام دهد. در نتیجه فرق امسال با سال 84 در این می شود که در آن زمان ما بصورت حزبی در صحنه حضور پیدا کردیم و 4 نامزد را معرفی کردیم و اجماعی که باید قبل از مرحله اول انتخابات انجام می دادیم را بعد از مرحله دوم انجام دادیم به همین دلیل هم شکست خوردیم.
قطعا آقای موسوی.
پس چرا آقای موسوی نبود؟
مربوط می شود به اتفاقات سال 88. یعنی اینکه اجازه نامزدی نداشت.آقای عارف اصلاح طلب بود و نامزد میشد کما اینکه اکنون برخی از اصلاح طلبان در همین دوره اعلام کرده اند که می خواهند نامزد شوند. اما آقای عارف نامزد ایدهآل انتخاباتی ما نبود و صرفا خود را نامزد اعلام کرده بود.برای مثال اکنون اگر خاتمی یا احمدی نژاد نامزد شوند تایید می شوند یا نمی شوند؟ که اگر بگوییم تایید نمی شود معنایش این است که این انتخابات آزاد نیست. حالا به رغم اینکه شورای نگهبان خاتمی را رد کند ما نامزدش کنیم یا نه؟ که من به شخصه نظرم این است که او را را نامزد کنیم و در اینجا با شما موافقم که یک بحث دیگر است اما در اینکه انتخابات آزاد نیست شکی در کار نیست. ما در سال 76 یا حتی 84 این را مطرح نکرده ایم که شورای نگهبان نامزد انتخابی ما را انتخاب نکرد چرا که این اتفاق برای ما نیفتاده بود بنابراین وقتی که ما در سال 92 گفتیم که از نامزدمان بصورت نیابتی حمایت می کنیم علتش آن است که خیلی از اصلاح طلبان در آن سال در انتخابات شرکت نکردند و عارف خود به تنهایی تصمیم گرفت که خود را نامزد کند و با تمام این مواردی که ایجاد شد ما در آن فضا سعی کردیم که در انتخابات پیروز شویم و همین اتفاق هم رخ داد. حالا شما می پرسید که چه تضمینی وجود دارد که سال 1400 مانند آن دوره نشود که جواب این سازوکار دو بخش دارد. یک بخش توصیف تفاوت های آنها است و یک بخش نظر من را می خواهید بدانید که نظر من در این است که ما در این انتخابات باید نامزد ایدهآل ، تیم و برنامه ایدهآل خودمان را قبل از ثبت نام به جامعه معرفی کنیم که هیچ چیز پنهانی هم وجود نداشته باشد که اگر تایید شود می توانیم بگوییم سیستم به این نتیجه رسیده است شرایط کشور به گونه ایست که دیگر چاره ای ندارد بجز اینکه نامزد های منتقد و مستقل را بپذیرد و انتخاباتی آزاد برگزار شود تا ما بتوانیم با اتکا به این بگوییم که هر کسی که رای می آورد وارد عرصه مبارزه و حل مشکلات کشور شود اما اگر هم رد کردند به عقیده من اصلاح طلبان اعلام کنند به دلیل اعتراض به رد صلاحیت دیگر نامزد معرفی نمی کنند و توصیه من این است که خاتمی به عنوان کسی که پرچم دار اصلاحات است از کسی حمایت نکند.
حالا اگر می خواهید بدانید که در جبهه اصلاح طلبان چه اتفاقاتی در حال رخ دادن است باید بگویم به دلیل خطایی که در حال 84 ایجاد شد دیگر تصمیم گرفتیم که تکثر نامزد نداشته باشیم تا دیگر آن اتفاق پیش نیاید و برای اینکه مشکل سال 92 هم دیگر تکرار نشود اعلام کرده ایم ما از کسی حمایت می کنیم که به این برنامه و به این جبهه متعهد باشد چرا که الان خیلی ها می گویند که با روندی که در حال جلو رفتن است شورای نگهبان نامزد انتخابی بجز آقای عارف و نامزدی دیگر که فکر می کنند مردم به آنها رای نمی دهند شما را رد می کند که بگویند اصلاح طلبان در انتخابات بودند اما مردم به آنها رای کافی نداده اند و شکست خورده اند که اگر بازهم به این مرحله برسیم می گویند که این بار هم از لاریجانی حمایت کنید و عارف را کنار بگذارید اما امسال تفاوت هایی نسبت به سالهای قبل ایجاد شده است که این اجازه را به ما نمی دهد و من معتقد هستم که نباید حمایت کرد و من با توجه به این تفاوت ها اگر بخواهم نظرم را بصورت صریح بگویم اگر اکنون باز هم برگردیم به انتخابات سال 92 من به روحانی رای می دهم، همچنین که در سال 84 هم اگر بازگردم باز هم به هاشمی رای می دهم اما اگر امسال روحانی برای بار سوم در انتخابات شرکت کند من دیگر به او رای نمی دهم نه از جهت آنکه بگویم روحانی خائن شد و از حرف هایش برگشت بلکه اتفاقات دیگری رخ اد که می گویم نامزد نیابتی دیگر جواب نمی دهد.
من فکر می کنم که اگر خاتمی یا احمدی نژاد تایید صلاحیت شوند و یک انتخابات آزاد برگزار شود که جناح راست و چپ بتوانند آزادانه ثبت نام کنند انتخابات باشکوه و پرشوری رخ خواهد داد چرا که معنای این تایید از نظر جامعه این است که رهبر ایجاد تغییر در سیاست هارا پذیرفته است و راه را برای دولت بعدی باز کرده است.
بله بنظر من تحرک پیدا می کند ضمن اینکه فرض را بر این بگیریم که تغییر نکرد با این حال عقل سلیم حکم می کند که نظام برای این نامزد ها فرش قرمز پهن کند چرا که مهم این است که یک حادثه مهم تری باید در این جامعه اتفاق بیفتد چرا که جمهوری اسلامی کم کم دارد نامشروع می شود و باید با جلب اعتماد مردم با بحران مشروعیتش مقابله کند و آنرا مهار کند. اما امروز اگر بخواهیم که با بحران مشروعیت کار بکنیم مثلا همین اشتباهی که سپاهیان می کنند نمی توانیم به مردم بگوییم که نامزد سپاهی می آوریم و انتظار داشته باشیم که مردم بعد از 4 یا 5 سال از آن راضی باشند.
نمی گویم که وجود ندارد اما در این چندسال ممکن است اتفاقاتی رخ دهد که کل سیستم از بین برود. اما قبل اینکه بحث کارآمدی دولت را بکنیم فوری ترین کاری که می شود انجام داد تا انتخابات را پرشور کرد این است که انتخابات آزاد برگزار کرد. به عقیده من همه گرایش ها باید بتوانند که در انتخابات حضور داشته باشند. اکنون سوالی که می ماند این است که اگر انتخابات آزاد برگزار شود و مردم هم در آن مشارکت کردند لزوما به کارآمدی می انجامد یا خیر؟ که در این مورد باید بصورت جداگانه بحث کرد چرا که ما در دنیا بسیار سیستم های دموکراتیو داشته ایم که تقریبا همه آنها کارآمد بودند اما تعداد اندکی سیستم دیکتاتوری هم داشته ایم که آنها هم به لحاظ اقتصادی کارآمد بودند که یکی از مهم ترین و زنده ترین این نمونه کشور چین است.
بارها توضیح داده ام و باز هم توضیح می دهم که علت آن این بود که مجلس هفتم کل نامزد های ما را رد صلاحیت کردند و ما در اعتراض به آن شرکت نکردیم.
در سال 84 نامزدمان را تایید کردند. در مجلس هفتم اگر رهبر حکم می کرد که تمام 100 نماینده مجلس ششم که شورای نگهبان رد صلاحیت کرده است تایید صلاحیت می شوند ما حتما در انتخابات شرکت می کردیم که این تفاوتش است چراکه ما در آنجا گفته ایم که شورای نگهبان جمهوریت نظام را هدف قرار داده است و نمی شود صد نماینده مجلس را که در 4 سال پیش تایید صلاحیت کرده است بدون دلیلی رد کند. بنابراین ما هم در اقدام به این حرکت اعتراض کردیم. اما علت اینکه حدود 2 سال بعد از آن در انتخابات شرکت کرده ایم این بود که شورای نگهبان نامزد انتخابی ما را حذف کرد و رهبر جمهوری اسلامی بلافاصله کوتاهی را که در مجلس هفتم کرده بود جبران نمود و حکم دادند که آقای معین باید تایید صلاحیت شود. بنابراین به عقیده من به هر قیمتی شرکت کردن در انتخابات و یا تحریم انتخابات را غلط می دانم و اگر در ماه آینده نامزد انتخابیمان تایید شود با تمام توان وارد انتخابات می شویم چراکه این هم جزیی از دموکراسی است اما اگر نامزد انتخابیمان رد صلاحیت شود در انتخابات شرکت نمی کنیم چراکه دیگر نامزدی نداریم و مسئولیت کارهای آقای لاریجانی چه کارهایی که در گذشته انجام داد و چه کارهایی که در آینده انجام خواهد داد را نمی توانیم به عهده بگیریم. بنابراین معیار من برای شرکت یا عدم شرکت در انتخابات این نیست که مثالا نامشروع بودن نظام یا تکراری شدن راهبردمان نیست.ما حتما در انتخابات شرکت می کنیم و تلاشمان بر پیروز شدن در انتخابات است.
یک اشتباه بزرگی که خیلی ها می کنند این است که مشکلات را درست تحلیل می کنند اما نتیجه غلط می گیرند. انتخابات بزرگترین دستاورد نهضت مشروطه است و امتیازی نیست که حکومت بخواهد به ما بدهند و هم در دوره شاه و هم در دوره جمهوری اسلامی انتخابات را به گروران گرفته اند و آن را از خاصیت می اندازند و الان هم دارند کاری می کنند که افراد شایسته وارد نظام نشوند و فقط افراد بله قربان گویی را وارد مجلس می کنند. اما ما این نهاد انتخابات را به دلیل اینکه گروگان گرفته شده است نباید رها کنیم و سراغ کار دیگری برویم چراکه کارهای دیگر در ایران سراب است. درست مانند این است که به کشور حمله کرده اند و بخشی از آن را گرفته اند. در آنصورت ما نباید بگوییم که چون بخشی از سرزمین را گرفته اند برویم دیگر بخش های سرزمینمان را تقدیم آنان کنیم بلکه باید همانجا متوقفشان کنیم و باید یک برنامه درست آنها را به سمت انتخابات آزاد بکشانیم که این یعنی اصلاحات. انتخابات از مشروطه تاکنون یعنی 115 سال عمر دارد نه 20 سال. حتی در طول تاریخ هم که بنگریم تمام آزادی خواهان ایران یکی از اولین خواسته هایی که داشته اند همان انتخاب آزاد بوده است و این مطالبه ملی و تاریخی ما بوده است. اما در این 20 سال چون اصلاح طلبان آمده اند خیلی ها تصور می کنند که تاکید بر انتخابات فقط سابقه 20 ساله دارد.از طرفی دیگر رژیم شاه به علت از بین بردن انتخابات آزاد سقوط کرد اما اگر انتخابات ما آزاد بود ما به انتخابات سال 57 نمی رسیدیم. بنابراین اگر سوال شما از راهبرد این است که اصلاح طلبان دائ می کوشند که این صندوق احیا شود و در هر انتخاباتی آن را تکرار می کنند باید بگویم که بله ما هر انتخابات این کار را تکرار خواهیم کرد و ریشه آن نه تنها 20 ساله نیست بلکه به 115 سال قبل برمیگردد و اگر عمری هم باقی بماند اینکار را تا 115 سال دیگر تکرار خواهیم کرد چراکه جامعه ما چاره ای جز انتخابات ندارد.
حالا اگر از دید دیگر به آن نگاه کنیم کسانی هستند که می گویند انتخابات را رها کنیم و دیگر به بن بست رسیده است و 42 سال است کسانی که با جمهوری اسلامی مخالفت می کنند انتخابات را تحریم کرده اند و اما نه تنها دستاوردی بدست نیاوردند بلکه هر زمانی که تحریم هایشان قوی تر شد اقتدار گرایی هم به همان نسبت در کشور بیشتر شد. اگر امروز هم نه به جمهوری اسلامی و نه به انتخابات را می گویند برای اولین بار است که آن را به صراحت بیان کرده اند و می گویند ما در واقع با نه گفتن به انتخابات می خواهیم اصلاح طلبان را شکست دهیم و تصورشان بر این است که اگر اصلاح طلبان را شکست دهند جامعه دوقطبی خواهد شد و در آن صورت با انقلاب مردم آنها برمیگردند و رهبر انقلاب می شوند. بنابراین بزرگ ترین اهرمشان را تظاهرات می دانند با اینکه من بارها گفته ام که تظاهرات حق مردم است و در قانون اساسی کشور ذکر شده است و همچنین که انقلاب اسلامی هم خودش زاییده تظاهرات است و در حقوق بشر کار پسنده ای بشمار می رود اما من خودم به شخصه هیچوقت در تظاهرات شرکت نکرده ام چراکه فمر می کنم در این زمان تظاهرات کردن در ایران بطور صریح سه حالت را بوجود می آورد.یک: با تظاهرات ملی جمهوری اسلامی ساقط شود و نظام ایده آل ما مستقر می شود که تصور می کنم این یک توهم است چرا که جمهوری اسلامی همچنان اراده بقا و سرکوب را دارد و هنوز حامی مردمی را دارد.
من از دید کسانی که با این سیستم مخالف هستم صحبت می کنم و برای اینکه فکر نکنید که حساب خود را با این نظام جدا می دانم همانطور که قبلا هم گفتم باز هم تاکیید می کنم که من تمام وقت و زمانم را صرف جمهوری اسلامی کرده ام بنابراین مسئولیتش را به عهده می گیرم و حتی اگر نگیرم هم جامعه این را از من نمی پذیرد و خودم هم هیچ وفت اینکار غیر اخلاقی را انجام نمی دهم چراکه من فرزند این انقلاب هستم. من عقیده دارم که در زمان امروز این اصلاحات باید صورت بگیرد. اما در مورد تظاهرات مخالفان باید بگویم که مورد اول که خدمتتان عرض کردم صورت نمی گیرد و صرفا یک توهم است. حالت دوم هم ممکن است تظاهرات وسیع و گسترده شود و جمهوری اسلامی آن را سرکوب کند که این کار هیچ فایده ای نمیتواند داشته باشد چراکه در این حالت فقط خون جوانان ریخته می شود ، فضا امنیتی می شود و ناامیدی جامعه بیشتر می شود یا در حالت سوم بعضی ها تصور می کنند از طرفی مخالفان می توانند صبح تظاهرات کنند و موافقان جمهوری اسلامی شب تظاهرات کننند یا درشهر های مختلف تظاهرات کنند که اینکار همین مقدار کمی که از امنیت و رفاه باقی مانده است را از دست دهیم و دچار هرج و مرج شویم که بالانس قدرتی می شود بین رژیم و مخالفانش. بنابراین کاری که نتیجه نمی دهد یا به سرکوب بزرگ منجر می شود و یا فضارا امنیتی و جامعه را دچار هرج و مرج می کند هیچ فایده ای ندارد به همین جهت می گویم که ما راهی جز انتخابات نداریم.
اکنون می خواهم روی صحبتم را با براندازان بگذارم چراکه خیلی به ما می گویند که ما استمرار طلب هستیم اما اگر اصلاح طلبان یک اشکال از زمان امیرکبیر تاکنون داشته باشند این است که استمرار طلب نبوده اند و ما اگر اصلاحات را می توانستیم استمرار دهیم ایران امروز می توانست بعد از 150 سال از دوره امیرکبیر تا کنون چیزی شبیه به ژاپن باشد. اما اکنون از مخالفان می پرسم که بعد از 42 سال که گفته اند انتخابات باید تحریم شود اکنون چه اتفاقی افتاده است؟ بهترین حالتی که از نظر آنها اتفاق افتاده این است که مثل مجلس یازدهم شده است و 40 درصد از جامعه در انتخابات شرکت کرده اند که مجلس مجلس اقلیت شد. اما در کل چه اتفاقی افتاد؟ آیا اکنون جمهوری اسلامی ساقط شد؟
پس در کوتاه مدت اتفاقی رخ نخواهد داد چون بنظر من جمهوری اسلامی هیچ زمانی در 42 سال گذشته به اندازه امروز با بحران مشروعیت و کارآمدی مواجه نبوده است اما دوباره آمریکا قرار است بزرگ ترین قرار داد را طی همین دوران با ایران می بندد.
خیر. جمهوری اسلامی به دلیل اینکه یک نظام نیمه بسته و نیمه باز است و نظام کاملا دیکتاتور و بریده از مردم نیست. اگر دو تا انتخابات بگذارد و مشروعیتش پایین بیاید با برگزاری انتخابات سوم دوباره مردم می آیند و در انتخابات شرکت می کنند.
این همان انتقاد هایی است که از سال 56 به ما وارد می شود و می پرسند وقتی شاه گفت انتخابات آزاد چرا نپذیرفتید؟ هزینه انقلاب به مراتب از اصلاحات بیشتر است و درست هم هست این نظر. یک تناقضی بین ما و آنها وجود دارد که اما ما یک نکته مثبت داریم. تناقضی که ما داریم این است که می گویند انقلابی که سال 57 اتفاق افتاد برای شما خوب لاست اما اگر ما امروز بخواهیم انقلاب کنیم اشتباه است که حرف درستی میزنند و این تناقض در کار ما است. اگرچه ما به روشنی توضیح دادیم که از انقلاب به اصلاح رسیده ایم و این را نفی نکرده ایم که از این نظر مسی ماندلارا دنبال کرده ایم که از مبارزه مسلحانه به مبارزه مصلحانه رسیده ایم اما این حرف را ما متقابلا به آنها می زنیم و می گوییم که شما مگر نمی گویید که در انقلاب اشتباه کرده اید و باید نظام شاه را حفظ می کردید و آزادی احزاب ، انتخابات ، مطبوعات و غیره را بدست می آوردید؟ پس چرا اکنون بجای بهم ریختن دوباره جامعه اینکار را نکنیم و آزادی جامعه را بدست نیاوریم؟
هردو گروه ما متناقض هستیم ولی آنها از اصلاحات به انقلاب رسیدند و ما از انقلاب به اصلاحات رسیدیم اما مزیتی که ما داریم این است که مثل زمان دکتر مصدق که او چه می متند و چه میرفت ایران همچنان می ماند و نهایتا رژیم یا دیکتاتور میشد یا دموکرات. و بحث بر سر شاه و مصدق بود اما امروز احتمال اینکه در این رفت و آمد ها تحولات بسیار بزرگی اتفاق افتد مثل کشور های وهاب عربی که دچار مشکلات بسیار زیادی شدند زیاد است چرا که جامعه ما متکثر است و مصباح 10 الی 15 درصد پایگاه در ایران پایگاه قوی دارد همچون سلطنت طلب ها، اصلاح طلب ها، احمدی نژاد یا اصول گراها که در ایران پایگاه دارند. این ها که با یک انتخابات از بین نمی روند بلکه در این جامعه حضور دارند به همین دلیل است که مدتی می شود که ما می گوییم تنها راه نجات این جامعه گفتگوی ملی است و دیدن و به رسمیت شناختن همدیگر در عرضه سیاسی و فرهنگی است. در ایران تا اطلاع ثانوی بخش عظیمی از مردم طرفدار این نظام هستند و بخش عظیمی طرفدار آزادی حجاب. اما نه بی حجاب ها می توانند باحجاب هارا مجبور کنند که مانند آنها رفتار کنند و نه برعکس که این موضوع دوبار هم در تاریخ اتفاق افتاد که هردوبار شکست خوردیم. هم کشف حجاب رضا شاه شکست خورد و هم حجاب اجباری جمهوری اسلامی. چراکه که جامعه ما متکثر است و این جامعه متکثر تا وقتی که به یک قرار داد اجتماعی نرسد که با حجاب و بی حجاب باید به هم احترام بگذارند و همدیگر را باید به رسمیت بشناسند درست مانند کشور های دموکراتیو که با حجاب و بی حجاب به هم کاری ندارند. این موضوع در عرصه سیاست هم هست البته در گرایش اقتصادی هم این موضوع دیده می شود و ما تا اطلاع ثانوی بخش عظیمی از جامعمون گرایش سوسیالیستی دارد اما از طرفی بخش قابل توجهی هم گرایش لیبرال دارند.
آنهایی که کل عمرشان سیاست ورزی را بر انتخابات تقلیل می دهند اگر انتخابات را از آنها بگیرند دیگر هیچ نمی کنند بلکه منفعل میشوند. به علاوه اینکه یک انتقاد دیگر کرده اند که آن هم درست است و می گویند برنامه اقتصادیتان کجاست و بنده به شما به صراحت می گویم که هر حزب ما که برنامه ای در ایران تنظیم کرده است مهم ترین محرکش انتخابات بوده است. اما شما می گویید که ای کاش این را در زمان غیر از انتخابات تهیه می کردم که بسیار حرف درستیست ولی حالا که انتخابات است و می توانند این برنامه را تهیه کنند بهتر از این است که اصلا این کار را نکنند.
پس شما قبول دارید که ما هیچ راهی جز انتخابات نداریم و بدرستی می گویی که سیاست ورزی را به انتخابات تقلیل ندهیم که حرف درستی است. یکی از راه هایی که سیسات ورزی را بر انتخابات تقلیل ندهیم این است که ما بتوانیم در ایام غیر انتخابات هم فعالیت سیاسی کنیم چون اگر فرض کنیم که بگویند انتخابات تحریم است دیگر کار دیگریری نمی توانیم انجام دهیم و حتی حق حرف زدن هم نخواهیم داشت. به همین جهت هم گفتم که آنهایی که مثل جبهه ملی که بنایش بر این بود که انتخابات کنار گذاشته شود بعد 40 سال عملا خودشان را منزوی کرده اند که هیچ تشکیلات و برنامه ای هم ندارند در حالی که آنها یک زمامی حزبی بودند که با یک اطلاعیه آنها ایران تعطیل میشد اما امروز مشارکت ده ها جبهه ملی را در جیب خود میگذارد چرا که در این فضا یاد گرفت و خودش را به روز کرد و توانست جلو بیاید و برنامه و کار ارائه دهد.
مشارکت در آن دوره ای که بود توانست نقش مهمی را ایفا کند و الان هم تقریبا 90 درصد جوانان ما حتی آن افرادی که اکنون رفتند و به سلطنت طلب ها پیوستند یا برانداز شدند فعالیت سیاسی شان با مشارکت آغاز شد و این نشان می دهد که وقتی حزبی بوجود می آید و جوانان ما می آیند و به آن می پیوندند کلی آموزش میبینند در آن حتی اگر در آن نمانند بعد از مدتی. در ایران ما هیچ راهی جز آزادی انتخابات ایران نداریم اگر بخواهیم که اینکار به خشونت و هرج و مرج کشیده نشود و برای اینکه انخابات آزاد شود 2 الی 3 راه وجود دارد و هعیچ راهی هم بلافاصله به نتیجه نمی رسد. حکومت، اصلاح طلب ها و براندازان به بن بست رسیده است. حکومت نمی تواند به تنهایی پاسخگوی این نوع اعتراضات و اختلافات باشد به علاوه اینکه خودشان میدانند که به محض اینکه قدرت را یکدست کنند مثل داستان زمان احمدی نژاد بلافاصله با هم به اختلاف برمیخورند. بن بست اصلاح طلب ها این بود که از طرفی مردم ناامید شدند که این تفاوت بین دوره های قبل با اکنون است و مشکل دیگر هم به حکومت برمیگردد که چنان سیتره خودش را زیاد کرده است که حضور نیروها را درون حکومت دارد بی خاصیت می کند. بن بست برانداز ها هم به این علت است که حرف همان 40 سال گذشته را میزنند که در توضیحات قبل عرض کردم. راه نجات کشور این است که انتخابات آزاد شود و همه در آن شرکت کنند مگر کسانی که مزدور هستند و به تجزیه ایران باور دارند و به استقلال ایران اعتقاد ندارند. در نتیجه سه را بیشتر نداریم برای اینکه به این خواسته برسیم و هرسه هم در کوتاه مدت با بن بست مواجه می شوند. یک راه که می گویییم شرکت نمی کنیم تا انتخابات آزاد شود که اشکال اینکار این است که حکومت را دست تندرو ترین جناح ها یعنی جناح راست افتاده است و ممکن است چشم باز کنیم ببینیم که دوباره در دام جنگ افتاده ایم.
بنظر شما رژیم از این لحاظ منسجم بود یا نبود؟
پس چرا ساقط شد؟برای اینکه مشکل در این جامعه فقط حکومت نیست. وآیا در زمان حمدی نژاد آیا حکومت یکدست شد یا نشد؟
من سوالم این است که پرونده ایران قبل 88 به شورای امنیت رفت یا بعد از 88؟
خیر تحریم ها از سال 85 در ایران آغاز شد اما تحریم نفتی و بانکی بعد از سال 88 آغاز شد. پس بنابراین پرونده ما به شورای امنیت رفت و ما از ان زمان رسما گروگان آمریکا شدیم و حالا حالاها هم گروگان می مانیم آن همئ بخاطر سال 85 نه سال 88. آقای ولایتی در سخنرانی در رادیو تلویزیون جلوی میلیون ها بیننده اعلام کرد آقای لاریجانی زمانی که می خواست با آقای سولانا به توافق برسد احمدی نژاد بهم زد، زمانی که من داشتم با شیلات به توافق میرسیدم احمدی نژاد آنرا بهم زد و زمانی احمدی نژاد در سال 88 بعد از تظاهرات طرحی بهم زده بود خودش آن طرح را بهم زد چراکه خودش ناتوان بود در هر سه دوره. در سال 91 هم که با آمریکا و همان مذاکره کرد به نتیجه ای نرسید. بنابراین در سال 84 حکومت یکدست شد اما بجای اینکه روند بهبود اوضاع در عرصه فرهنگ ، اقتصاد و جامعه و بین الملل اتفاق بیفتد اوضاع بدتر هم شد. اما شرایط امروز ما با گذشته کمی متفاوت است چراکه امروزه افکاری در جامعه ما افکاری مطح شده است که اگر حکومت یکدست شود و به آن سمت برود دیگر بازگشتی در کار نخواهد بود. شما فکر میکنید که من چرا از فتوای رهبری برای برنامه هسته ای اینقدر حمایت می کنم؟ آیا میدانید که اگر ایران برود به سمت بمب اتم چه اتفاقی رخ خواهد داد؟ قطعا روزی که ایران به سمت بمب اتم برود باید منتظر بمانیم ببینیم که کی آمریکا یا اسرائیل مراکز هسته ای مارا می زنند. در نتیجه ایران هرجوابی که بدهد باخته است. اگر وارد جنگ شود که دوباره سی سال عقب می افتد و اگر هم پاسخ دهد که بازهم اتفاق بدی رخ می دهد و مراکز هسته را هدف قرار می دهند. چراکه این موضوع دیگر مثل مرگ قاسم سلیانی نیست که با هدف قرار دادن یک پایگاه حلش کنند. اگر ایران وارد جنگ شود یعنی اینکه وارد مسیر بدون بازگشت شده است. اگر جلوی مردم یک داروی عمرجاویدان و یک سم مرگ بگذارند قطعا 99 درصد مردم هیچ کدام را انتخاب نمی کنند. ایران اگر امروزه برود به سمت بمب اتم چنان خفقانی در کشور ایجاد می کند که می شود مثل کره شمالی. اگر نظامیان بیایند سرکار باشند و نتوانند کاری کنند اولین اتفاقی که می افتد کشتار است که باعث تشدید فضای امنیتی می شود.
من موضعم چیز دیگریست. ما در سال 57 می گفتیم که شاه برود در آن صورت ابن زیاد هم بیاید بهتر است اما بعد متوجه شدیم که اشتباه کرده ایم حالا کسانی هستند که می گویند می خواهند دوباره همان اشتباه را بکنند. اما اکثریت مردم کسانی هستند که آینده ایران برایشان مهم است. به همین دلیل در تظاهرات شرکت نمی کنند چون کشور ممکن است بهم بریزد. اکنون ده سال است که در سوریه جنگ داخلی وجود دارد و معلوم هم نیست که این جنگ پایان یابد و تازه ممکن است بعد 30 الی 40 سال دوباره به همان نقطه اول برسند. من حاضر نیستم که به قیمت بیرون ریختن آخوند ها از کشور ایران را بهم بریزیم چراکه اینکار غلط است و از روی عصبانیت نباید تصمیم عجولانه گرفت.
فرض کنید که شما شهروند سوریه ای هستید. در اینصورت انتخابتان برای سیاست ورزی چه خواهد بود؟
در اینکه وضع امروز کشور افتضاح هست هم اصولگرا هم اصلاح طلب و هم برنداز هر سه حرف مشترکی می زنند اما اصولگراها می گویند که دولت روحانی مقصر است. اصلاح طلب ها می گویند که تقصیر راهبرد غلط ما و ساختار غلطی که حاکمیت را دوگانه کرده است. برندازها هم که می گویند برای کل حکومت جمهوری اسلامیست. اما اکنون جنگ جنگ راه حل ها است که برانداز ها می گویند رای ندهید تا مشکل حل شود اما عرض من این است که رای ندادن مثل داستان ترامپ میشود و تمام فشار حداکثری که ترامپ آورد نه تنها باعث ساقط شدن نظام جمهوری اسلامی شد بلکه باعث تشدید شدن مشکلات جدی جامعه شد و حتی حک.مت اقتدار گرا تر از قبل هم شد و امروز هم که می خواهند نهاد ریاست جمهوری را هم فتح کنند. اصولگراها هم اگر بیایند و حکومت را یکدست کنند ما کاری نمی توانیم انجام دهیم جر افشاگری. بنابراین من موافقم که نامزد انتخابیمان را معرفی کنیم و اگر رد کردند بمانیم و مبارزه کنیم اما از فرصت انتخابات استفاده میکنیم و حرفمان را از طریق رسانه ها به گوش مردم میرسانیم که اگر ما مشکلاتمان برای دولت روحانی بود باید قبل از آن ایران شبیه سوئیس میشد و بعد از آمدن روحانی به افغانستان تبدیل میشد اما واقعیت این است که 42 سال است که نرخ تورم در کشور سالی 20درصد است و این فقط به دولت روحانی مربوط نمی شود. ما در این وضعیت که دنیا جهش اقتصادی داشته است عقب افتاده ایم و این مشکل، مشکل عظیم تریست که بخواهیم فکر کنیم با رفتن این دولت و آمدن دولت جدید حل شود. باید یک تغییر ساختاری صورت بگیرد در این میان.
آیا منطقی تر نیست که اجازه بدهیم حاکمیت یکدست شود تا بتوانیم این شکاف با مسئولیت پر بشود و اگر قرار باشد اصلاحاتی شکل بگیرد اصلاحات درست و بنیادی باشد؟
مشکل ما این است که جمهوری اسلامی امکان ندارد که قدرت و مسئولیت را در شرایط عادی یکی کند. چراکه می خواهد همواره در این فضا باقی بمانیم و بداند که همیشه طلبکار باشد بدون آنکه مسئولیتی به عهده بگیردو من حتی این را حاضرم اعلام کنم که به عنوان یک اصلاح طلب چنان وضعیت مملکت را چنان خطیر میبینم که اگر رهبری امروز به کسی حکم دهد و بگوید که او 4 سال رئیس جمهور باشد من 4 سال سکوت میکنم چراکه میبینم رهبر مسئولیت پذیرفته است و بنابراین شکاف از بین میرود و اگر آن رئیس جمهور خوب عمل کردند که هیچ اما اگر بد عمل کردند که باید بیاید و به مردم جواب بدهد اما در طی این چند سال ما زمانی را از دست می دهیم به علاوه اینکه معلوم نیست چه اتفاقات دیگری رخ خواهد داد. حالا سوال شما این بود که آیا مخالفم مشکل شکاف بین قدرت و مسئولیت برطرف شود و من می گویم که نه تنها مخالف نیستم بلکه موافق هم هستم و حتی پیشنهاد هم داده ام. اما عرضم این است که این نیستم امکان ندارد این مسئولیت را به عهده بگیرد. حالا ما ممکن است در طی این چهار سال جانشینی هم داشته باشیم که این خیلی مسئله مهمی است که دولت در اختیار چه کسی باشد و جانشین چه کسی دیگری باشد؟ و روزی که جانشین مشخص شود انتخابات می شود چهارساله. حالا سوال دیگری که شما مطرح نمودید این بود که حالا که مشکلات با یکدست شدن قدرت حل نمی شود شما ها هم دیگر مقصر نیستید. اما راهش این نیست که ما کنار بکشیم. چراکه ما اگر امروز بگوییم که نیستیم سوژه امنیتی می شویم و همراه با مسعود رجبی می شویم چراکه می گویند آنها می خواستند به کشور آن هم در زمان حساس و مذاکراتی که با آمریکا داشت ضربه بزنند.
من بارها گفته ام که با اینکه عارف از دوستان قدیمی من است اما به او رای نمی دهم . عارف بسیار آدم پاکدست و دلسوز و خیرخواه است اما علت اینکه من به او رای نمی دهم این است که معتقدم او نمی تواند در این شرایط کار مهمی انجام دهد و من هم باتوجعه به شرایط تصمیم میگیرم. بعضی ها هم می گویند چرا در فلان سال به عارف رای داده اید. من رای دادم چرا که در آن زمان شرایط خیلی خوب بود چون ما باید متناسب با شرایط تصمیم میگیریم و عمل می کنیم. اگر روحانی سال 88 نامزد شده بود ما هیچوقت از او حمایت نمی کردیم. بنابراین ما اکنون نامزدی را معرفی می کنیم که می تواند کار بکند و اگر سیستم صلاحیت او را تایید کند معنایش این است که می خواهد اجازه دهد کار بکند. حالا اگر رد صلاحیت کنند که میشود همان حرفی که شما زده اید و ما دیگر مسئولیتی نخواهیم داشت.
به نکته خوبی اشاره کرده اید. واقعا هیچ کس نمیداند که قبل از ثبت نام در مملکت چخبر است؟
این واقعا دلیل مهمی نمی باشد.اما از نظر شما آیا اصولگراها خود را پیروز انتخابات میدانند یا نمیدانند؟
میدانند .
پس چرا تکلیفشان تاکنون مشخص نشده است؟ در واقع نظارت استصوابی انتخابات را ناانتخابات کرده است.
بله. کمااینکه در انتخابات قبلی به قالیباف وسط سخنرانی انتخاباتی ابلاق کردند که کنار برود. پس میفهمیم که آنها هم مثل ما منتظر هستند. در واقع مهندسی انتخابات یک زمانی برای حذف نامزد اصلاح طلب بود اما اکنون دو اتفاق دیگر در کنار آن رخ داده است که یکی از آنها این است که اصولگراها هم منتظر هستند تا ببینند رهبر چه نظری دارد و اتفاق دیگری که رخ داده و فوق العاده هم مهم است اینکه امروز نظارت استصوابی را به رای دهندگان کشیده اند و رسما با مشارکت حداکثری میجنگند و از رد نامزد ها امروز به رد مردم رسیده اند که مردم را ناامید کنند و بخشی از صحبت هایی که می کنند به همین دلیل است که می گویند رای به نظام است تا کسی که حتی یک ذره برای رای دادن انگیزه دارد ناامید شود و رای ندهد و من معتقدم که بخشی از این سخنان آگاهانه گفته می شود که مردم را بیشتر مایوس کنند. بنابراین انتخابات ما دارد نا انتخابات می شود و اصواگراها را مانند ما در بی خبری قرار می دهند. اگر فرض را بر این بگیریم که شرایط اکنون عادی بود بنظر من بهترین نامزد در این شرایط رضاخاتمی و معاون اول صفایی فراهانی میشد که اگر رای می آوردند می توانستند دولت تشکیل دهند و اگر رای نمی آورند آلترناتیو میشد اما اکنون بدلیل اینکه می گویند انتخابات آزاد نیست دیگر حاضر نیستند که بیایند.
در مرحله اول که قطعا رد صلاحیت می شوند و یک بخشی از آن ممکن است به این دلیل باشد که مردم مشارکت نکنند.
پس اگر رد می شود شما باید تشویقشان کنید که بیایند و ثبت نام کنند.
بله من خیلی تشویقشان کرده ام اما من معتقدم که اصلاحات روز ثبت نام باید یک نفر اصلاح طلب جدی در این سطوح آید و ثبت نام کند که بشود نامزد ما که اگر ردش کردند ما در آن شرایط دستمان باز است که بگوییم ما نامزدی نداریم و اما اگر اینکار را نکنند بنظر من اشتباه بزرگی کرده اند.
به همین جهت من در حال تشویق کردنش هستم که ثبت نام کند چراکه فکر می کند اگر ثبت نام کند آن اجماع صورت خواهد گرفت و هرکسی ساز خودش را نمیزند اما حاضر نشده اند که بیایند که آن بحث دیگریست که خودش باید آن را توضیح دهد. بخصوص که این دوستان فعال هستن تا کسان دیگری ثبت نام کنند و بحث ترس از ناامید شدن مردم را ندارند. ضرری که جمهوری اسلامی می کند به دلیل این داستان این است که در دوره ای که بیشترین مشکلات جامعه روی هم تلبار شده اند و جامعه خشمگین است بجای اینکه مرهمی بر این مشکلات بگذارد و و ایجاد فضای باز کند، فقط از این خوشحالند که قرار است قدرت را یکدست در دست بگیرند. امروزه بخش هایی از جامعه به دلیل ماجرای چین ابهامات و اعتراضاتی دارد. ظریف بهرحال خودش را موظف دانست که بیاید در کلاب هاوس با مردم جامعه رودررو صحبت کند اما آیا جلیلی حاضر بود موقعی که برای مذاکره میرفت و در حد دو دقیقه بیاید توضیح دهد که در مذاکره چه ها گفته اند؟در این شرایط همه چیز پنهان کاری می شود. امروزه کسی می تواند بیاید و بگوید که در شهرداری تهران زمان قالیباف و عیسی شریفی؟کسی حتی جرات نمی کند که حتی بپرسد. بنابراین آنهایی که می گویند اگر قدرت یکدست شود اوضاع بهتر می شود تو زمینه فساد بیشتر و شفافیت و آزادی های سیاسی و اجتماعی که ملت بخاطر آن انقلاب کرده اند از بین می رود.
من رای نمیدهم چون نامزد نیابتی در این شرایط به دلیل اتفاقی که قبلا هم عرض کرده ام نمی تواند کاری بکند. در واقع معرفی نامزد با رای دادن دو بحث جداست که اختلافم با نبوی برسر همین بود و حرفم این بود دیگر نباید مسئولیت کس دیگری را قبول کنیم. چون فرضا اگر اکنون از نامزدی حمایت کنیم و رای هم بیاورد 6 ماه دیگر دیگر نمیتوانیم در چشم این جامعه نگاه کنیم چون اگر هرروز وضع کشور بدتر شود دیگر نمی توانیم پاسخگو ملت باشیم . بنابراین من نامزد معرفی نمیکنم اما ممکن است خیلی از اصلاح طلب ها بدون اینکه نامزدی معرفی کنند بروند و به نامزد نیابتی رای دهند تا حکومت یکدست نشود.
من تردید ندارم اگر جای روحانی و ظریف کس دیگری بود ما به برجام نمیرسیدیم چرا که برای آنها موضوع حیثیتی بود و ایستادند.
در جمهوری اسلامی بحث این بود که شورای نگهبان زمانی که می خواهد درباره یک لایحه یا مصوبه ای که مجلس دارد بگوید که این لایحه با شرع مقایرت دارد یا خیر. در ظاهر موضوع یکی است اما در باطن دوتاست چون اگر بگوید که موفق شرع است باید در شرع چیزی پیدا کند که به آن بخورد و خیلی چیزها است که در شرع وجود ندارد مثل بیمه و بانک و از این چیزها پس گفتن که باید مقایرت نداشته باشد که این موضوع خیلی راه هارا باز کرد و علی رقم این ما رسیدیم که مجمع تشخیص مصلحت.
امروزه می گویند که لاریجانی چه فرقی با روحانی دارد که در سال 92 به روحانی رای داده ای اما امسال به لاریجانی رای نمی دهی. من به دلیل تغییر کردن شرایط رای نمی دهم چراکه که دولت اول روحانی در مجموع موفق عمل کرد اما دولت دوم او شکست خورد. در این وسط روحانی عوض نشد بلکه مناسبات قدرت تغییر کردند و اگر قرار باشد که یان مناسبات قدرت تغییر نکند هر کس دیگری هم که آید شکست می خورد مگر اینکه کسی بیاید که رهبر خودش به شخصه بگوید از این ببعد سیاست کار را باید تغییر پیدا کند.
http://www.faraz.ir/wp-content/uploads/2021/04/مصطفی-تاجزاده.mp3
ویدیو:
بررسی حقوقی یک حکم در گفتگو با علی مجتهدزاده
دکتر آرش رئیسینژاد استاد روابط بینالملل در گفتوگو با فراز بررسی کرد
مرز حریم خصوصی و عرصه عمومی کجاست؟
اینفوگرافیک
مصطفی تاجزاده اصلاحطلب گفت: راهی جز تغییر قانون اساسی وجود ندارد.
آقای تاجزاده،
بیهوده خودتان را اسیر و ابیر نکنید اگر بینهایت بار قانون اساسی را تغییر دهید جمهوری اسلامی همین خواهد بود که هست و به هیچ وجه من الوجوه اصلاح پذیر نمیباشد زیرا دستاورد تمام انقلابات در طول تاریخ بدون استثناء فقط جنایت و خیانت و فساد بودهاند.
زین سپس ما را مگو چونی و از چون درگذر، چون ز چونی دم زند آن کس که شد بیچون خویش.
باده غمگینان خورند و ما ز می خوش دلتریم، رو به محبوسان غم ده ساقیا افیون خویش.
سرور گرامی،
تنها راه نجات میهن اتحاد ماست که همصدا جمهوری اسلامی را تشویق به انجام دو فوریت نماییم:
1- قطع دشمنی با آمریکا برای دفع تهدیدات خارجی.
2- به رسمیت شناختن حق آزادی بیان مصوب قانون اساسی جهت حل مشکلات داخلی.
با تشکر از توجه شما.