در بازار میوه و تره بار شهریار، مادری با چهره درهم به دست قصاب چشم دوخته بود تا پوست مرغها را جدا کند. گوشه چادر سرمهای با گلهای زرد رنگش را به دندان گرفته بود تا از سرش نیفتد. نمیشد گفت کدام خستهتر است؛ پاهای زنی که یک عمر به دنبال زندگی دویده یا دمپایی آبی زهوار در رفته و کهنهاش. کمی آن طرفتر، مردی چشم به دست قصاب داشت تا «آشغال گوشت» ها را جدا کند و به دستش بدهد...
بهمنماه پارسال بود که خبر اضافه شدن اسکلت مرغ و دمبه به فهرست غذاهای رستورانها در جنوب تهران روی خروجی خبرگزاریهای قرار گرفت. در خبر آمده که بسیاری از رستورانهای جنوب پایتخت «زرشکپلو با اسکلت مرغ یا چلو با استخوان قلم و برنج و دمبه» برای مشتریان خود سرو میکنند که این روزها در به در به دنبال غذای ارزنانترند. خبرها میگویند کبابیهای سیار میدانهای امام حسین و شوش حالا بیشتر «بال، ته مرغ و دمبه» میفروشند ولی «با وجود این تغییرات باز هم هر روز از تعداد مشتریان آنها کاسته میشود»
روزنامه دنیای اقتصاد در گزارشی در سال ۹۹درباره تغییر منوی رستورانها در تهران نوشت که قیمت گوشت و مرغ «نسبت به پارسال بیش از ۱۰۰ درصد افزایش داشته» و این موضوع باعث شده که «برخی از غذاها مثل باقالیپلو با ماهیچه، گوشت، ماهی، سلطانی و برگ از منوی بسیاری از رستورانها حذف شوند»
این در حالی است تبلیغات آکنده از مصرف گرایی در صدا و سیما یک روز هم قطع که نه، کم نمیشود. فرقی نمیکند کالای مورد تبلیغ خوراکی باشد یا لوازم آشپزی و خانگی. کسی هم زحمت این را به خود نمیدهد که از خود بپرسد در این اوضاع وانفسا، چند درصد مردم میتوانند سالی یک بار مرغ شکم پر یا میگوی سوخاری سر سفره خود و فرزندانشان فراهم کنند. حالا کار به جایی رسیده که یک سرآشپز مشهور در اینستاگرام خود مینویسد: بسیاری از مردم به من پیام میدهند و میگویند «به ما با اسکلت مرغ غذا یاد بده»
گرانی مواد پروتئینی داد مصرفکنندگان را درآورده است. گوشت قرمز مدتهاست از سفره بعضی اقشار رخت بربسته و آنها که گوشت گران را با مرغ ارزان جایگزین کرده بودند کمکم دیگر دستشان به مرغ هم نمیرسد. سهم مهمترین و مفیدترین گروه از ۴گروه اصلی مواد غذایی در برنامه تغذیه روزانه بسیاری از خانوادهها -که بعضا فرزندانی در سن رشد هم دارند- رفتهرفته کم و کمتر میشود و بهنظر میرسد مسئولان کمتر نگران خطری باشند که میتواند سلامت نسلی از فرزندان ما را با مخاطرات جدی مواجه کند.
مصرفکنندگان، تنها قربانیان اوضاع نابسامان بازار مواد پروتیینی نیستند. در سوی دیگر معادله، تولیدکنندگان نیز هر روز بیش از دیروز، زیر فشار قیمتهای نجومی و کمبود نهادههای دام و طیور، کمر خم میکنند. رئیس انجمن خوراک دام و طیور و آبزیان کشور به تازگی به یکی از خبرگزاریها گفته: متأسفانه طی چندماه گذشته عرضه نهادهها بهویژه کنجاله سویا با تقاضای آن همخوانی نداشته، به همین دلیل قیمت این نهاده در بازار غیررسمی افزایش چشمگیری داشته و همین مسئله باعث شده قیمت تمامشده مرغ بسیار بالاتر از قیمت مصوب تنظیم بازار باشد و تولیدکنندگان نیز به این مسئله اعتراض کنند. سیاستگذاری نادرست در توزیع نهادهها در ایجاد این بحران مؤثر بودند.تخصیص سهمیه به میزان مناسب و در زمان مناسب انجام نشد،بنابراین بازار فرعی و غیررسمی کاملاً پابرجاست.
حداقل و حداکثر قیمت مرغ ۲۴ هزار و ۷۰۰ و ۲۸ هزار و ۸۰۰ تومان ثبت شده است، قیمتهایی که مرکز آمار منتشر کرده است. در مورد مرغهای قطعهبندی شده نیز قیمت بسیار بالاتر است . و به دلیل نوسانات و افزایش قیمت مرغ، اسکلت مرغ وارد سفره برخی از مردم شد. حالا آنها به جای مرغ ۲۷هزار تومانی یک کیلو اسکلت مرغ را ۴ هزار تومان میخرند.
اگر در خانه کودکانی داشته باشی که هر ظهر و شام منتظر باشند برایشان غذایی سر سفره حاضر کنی و شیب بیپایان تورم، تعادل دخل و خرجت را بر هم زده باشد، ناچاری برای فراهم کردن قوت لایموت به هر دری بزنی. مادری که با مقنعه بنفش و مانتوی مشکی کنار مرغ فروشی نزدیک متروی صادقیه به او بر خوردم یکی از این افراد است. حریر آستینش از پارچه جدا شده بود و کفشهای فرسودهاش نیاز به تعمیر داشت. پرسیدم «خانم! امروز مرغ را کیلویی چند خریدید؟» اما پاسخ دردناکش شرمندهام کرد: «نمیدونم! از سال ۹۹ دیگه نتونستم مرغ بخرم!» و حرفش جوید و نیمهکاره رها کرد. تا آمدم از خودم بپرسم پس اینجا - کنار مغازه مرغفروشی چه میکنی؟» مرد فروشنده که معلوم بود این روزها از این نوع مشتریها کم ندارد جوابم را داد: «اسکلتها را میبرند و باهاش سوپ وخورش درست میکنند!»
ویدیو:
سرنوشت دختر علوم تحقیقات
در دارالخلافه با بهزاد یعقوبی
مرز حریم خصوصی و عرصه عمومی کجاست؟