جمعه ۰۲ آذر ۱۴۰۳ 22 November 2024
يکشنبه ۰۶ تير ۱۴۰۰ - ۱۷:۲۳
کد خبر: ۴۴۱۰۴

مروری بر کتاب «سال بلا، امریکا در زمان کووید»

مروری بر کتاب «سال بلا، امریکا در زمان کووید»
«سال بلا»، نوشته‌ی لارنس رایت، حکایت او از دورانی‌ست که ایالات‌متحده با کووید درگیر بوده است.

مونس نظری

شایع‌ترین عکس‌العمل هر انسان در برابر فاجعه، بهت و ناباوری‌ است. ظهور ویروسی ناشناخته در جهان، موجی از سراسیمگی در کشورها و قاره‌ها راه انداخت و به کشته‌شدن شمار زیادی انسان انجامید. مثل تمام اتفاقات ناباورانه‌ای که در مقیاس‌های کوچک‌تر و در زندگی فرد‌فرد انسان‌ها می‌افتند و روال زندگی‌شان را بی‌خواست آنها به هم ریخته، دیگرگون کرده و با دنیایی ناباوری به حال خود می‌گذارندشان. سردرگمی‌هایی که همیشه با ما خواهند‌ماند. اما شاید باید سپاس‌گزار بود که ذهن انسان مجال دیدن زوایای دیگر هر اتفاقی را دارد و با گذر زمان تصویری بزرگ‌تر را هم می‌تواند ببیند.

 

«سال بلا»، نوشته‌ لارنس رایت، حکایت او از دورانی‌ست که ایالات‌متحده با کووید درگیر بوده است. در این کتاب شرح داده شده که چه اتفاقی افتاد، زمانی که به بیان رایت: «ویروس کرونا از پنجه‌ی گربه لغزید.» گذشته از اینکه در کتاب به عدم موفقیت کشور در مدیریت اوضاع‌احوال این‌چنینی اشاره شده، سؤالی که پدید می‌آید این است که چطور امکان دارد در کشوری که بزرگ‌ترین اقتصاد جهان را دارد، بیش از نیم‌میلیون نفر با یک‌بیماری جان خود را از دست بدهند؟

 

رایت، از نویسندگان نشریه‌ نیویورکر است؛ نشریه‌ای که نوشته‌ی «سال بلا» برای اولین‌بار در آن رونمایی شد. نویسنده در این کتاب با ذوق هنری‌اش، تصویری پانورامایی ارائه می‌دهد. در این کتاب با سبکی متفاوت از داستان‌نویسی‌های دیگرش، نظیر آنچه در «برج لومینگ» (حکایت فاجعه‌ی امریکایی که متمرکز شده بود بر ریشه‌های القاعده و حوادث منجر به ۱۱سپتامبر) نگاشته بود، مواجه می‌شویم. او در کتاب سال بلا، از موضوعات علمی گرفته تا سیاست، و از اقتصاد تا فرهنگ، چنان مو‌شکافانه تحلیل می‌کند که وامی‌دارد به دورانی که گذرانده‌ایم و به گمان‌مان خوب هم فهمیده بودیمش، یک‌بار دیگر فکر کنیم.

 

داستان او، روایتی صریح است. و ما را وارد هسته‌ی اصلی کنش همه‌گیری امریکا می‌کند _‌کاخ سفید، مراکز کنترل و پیش‌گیری بیماری‌ها، انستیتو‌های ملی بهداشت، و بیمارستان بلویو در شهر نیویورک. کتاب پر است از شخصیت و زندگی‌نامه و تاریخ. گفتگوهایی توش هست، که بعضی‌شان ترس‌آورند. در این کتاب به جورج فوگائو، رئیس مرکز کنترل و پیش‌گیری چین،‌ نیز پرداخته شده است، زمانی که با گریه همتای امریکایی خود را خطاب قرار داده و می‌گوید: «فکر کنم خیلی دیر کردیم.» این مکالمه مربوط می‌شود به اوایل ژانویه‌ی 2020، زمانی که هنوز تا همه‌گیری کامل ویروس، دو ماه مانده بود.

 

این یک‌حقیقت است: بلایای «طبیعی»، تنها برآمده از اعمال ناشایست طبیعت نیستند. تاریخ، سیاست، اجتماع، اقتصاد و البته شانس!، همگی دست‌به‌دست هم داده و ما را در معرض خطر قرار می‌دهند. امریکا که طی شبیه‌سازی‌هایی که انجام شده، آماده‌ترین کشور جهان بود در مقابل بیماری‌های عفونی... پس چه اتفاقی افتاده است؟

طبق مشاهدات رایت: «امریکا در یکی از آسیب‌پذیر‌ترین دوران‌های خود بود که سر‌و‌کله‌ی کووید‌۱۹پیدا شد.»

در امریکا هیچ شروری وجود ندارد _‌چه فرد و چه نهاد. در ماه‌های نخست نیز عمدتاً سیاست بود که اجازه داد بیماری تا این‌حد رخنه کند. خطاهای اطلاعاتی موجود در مورد بیماری سارس‌کووید‌۲، باعث از دست‌رفتن قطعه‌ی مهمی از این پازل شد... بیماری‌ای که بدون علامت گسترش پیدا کرد. آزمایشات اولیه هم درهم‌برهم و شلخته بودند. سی.‌دی.‌سی، تنها آزمون‌گر ابتدایی بود و توان پایش در مقیاس وسیع را نداشت._‌همان‌طور که یکی از شخصیت‌های رایت گفت: «آژانس مثل یک‌کارخانه‌ی آبجو‌سازی کوچک است؛ راجع به آنهو‌سر‌بوچ (محبوب‌ترین آبجوی ایالات‌متحده) که حرف نمی‌زنیم!» بدتر از همه این‌که، آلودگی، آزمایش‌ها را معیوب کرده بود. بعد هم که ماسک‌زدن را سیاسی کردند. در کتاب رایت، رد‌کردن ماسک از سوی رئیس‌جمهور آن زمان، یعنی دونالد ترامپ (کسی که جرأت کرد مستقیم با ویروس رو‌به‌رو شود)، به عنوان یکی از مهم‌ترین دلایل سقوط شدید رهبری توصیف شده است. به بیان رایت، رئیس‌جمهور آن زمان، نه به عنوان «یک‌رهبر»، بلکه به منزله‌ی «یک‌خرابکار» ایفای نقش کرد.

 

مهارت داستان‌پردازی رایت، به ثبت خوب وقایع انجامیده. آخرین کتاب او، رمانی بود با نام «پایان ماه اکتبر»، که در اوایل سال ۲۰۲۰منتشر شد. رایت در کتاب «سال بلا» از استراتژی هوشمندانه‌ای استفاده کرده است: راهنمای متخصص، که در خلال حوادث، رهنمون خواننده می‌شود. در کاخ سفید کسی مثل مت پوتینگر هست که ابروهاش روشن‌تر از موهاش هستند. بحث ویروس که به میان بیاید، این فرد پیوسته از خط منحنی جلوتر حرکت می‌کند _‌یعنی در تضاد کامل با دولتی که مدت‌ها تمایلی به پذیرش بُعد وخامت ویروس نداشت. در شرکت خصوصی او، سفر ممنوع می‌شود. و وقتی پوتینگر با ماسک N۹۵، به جلسه‌ی کارگروه ویروس کرونا ورود می‌کند، از او می‌خواهند ماسکش را در‌بیاورد.

 

کتاب «سال بلا» به خوبی نشان می‌دهد دولتی که در مدیریت یک‌فاجعه شکست خورده است، چگونه‌چهره‌ای دارد و چطور به نظر می‌رسد. بی‌برنامگی کشور در مقابل یک‌فاجعه‌ی بی‌سابقه‌ی ملی، نتیجه‌ای نداشت جز پرتاب‌شدن غافل‌گیرانه‌ی همه‌گیری به آغوش پُر‌اکراه و غیر‌آماده‌ی مسئولین. ایالت‌ها با حالتی کاملاً سورئال، به مناقصه در eBay می‌پرداختند و کامیون‌های خالی عازم مقاصدی می‌شدند که تجهیزات دفاعی را انتظار می‌کشیدند. و رئیس‌جمهوری که با این بیان، تمام انتقادات را رد می‌کرد: «دولت که کارمند حمل‌و‌نقل نیست!»

 

حقیقت وحشتناکی که در پس تمام بلایا وجود دارد، ضرر و زیان هنگفت و اجتناب‌ناپذیر است. رایت در کتابش نشان می‌دهد که این تنها ویروس نبوده که آفت به جان‌مان انداخته است. به بیان او ما داریم تقاص کشنده‌ی اشتباهاتِ اول خودمان را می‌دهیم. در سرای کهنه‌سربازان در هلووک، ماساچوست، تقریباً یک‌سوم کارمندان، زندگی خود را از دست می‌دهند.

 

در علوم مختلف و پزشکی، موجی از مقاومت ایجاد شد. «سال بلا» روایات جالبی دارد از پروتئین‌های اسپایک، مداخلات غیر‌دارویی و جریان‌ها و امواجی که این بیماری ایجاد کرده است. رایت هم که خوب بلد است ما را با جزئیات درگیر کند. پزشکان جوان وصیت‌نامه‌های خود را می‌نویسند. بارنی گراهام، طراح واکسن مدرنا، از وحشت شدیدش از ارتکاب اشتباه می‌گوید. در فصلی با عنوان «تلما و لوئیز»، دبورا بیرکس (هماهنگ‌کننده‌ی امور مرتبط با ویروس کرونا) را می‌بینیم که در حال عزیمت به سفرهای جاده‌ایست. هشت‌بار سفر درون‌کشوری، جهت ترویج استفاده از ماسک در فرمانداران ایالتی، در حینی که تمام طول سفر حواسش به همکارش، ایروم زیدی که رانندگی می‌کرده نیز هست (او حتماً دلیلی برای این همه تند‌رفتنش دارد). همین‌طور که معلوم می‌شود هیدروکسی کلرولین، درمان کووید نیست، و تنها توئیتی بی‌فکر و ساختگی از نژاد‌پرستی سفید‌پوست بوده است؛ نژاد‌پرستی که باور داشته ویروس کرونا، فمینیسم را از بین خواهد‌برد. این هم نظریه‌ای است دیگر! کی به کیه؟!

 

این درست که بلایا، برای اقتصاد و حیات مخرب‌اند. اما رایت در خلال کتاب خاطرنشان می‌کند که امریکا، علی‌رغم صرف هزینه‌های هنگفت دولتی، «همه‌گیری بی‌سابقه و کاملاً متفاوت» را تجربه کرده است. نژاد سیاه‌پوست و لاتین، سه‌برابر بیش از سفید‌پوستان به این ویروس مبتلا شدند، که تا حدی اهمیت نقش اقتصاد را در مواجهه با این بیماری نشان می‌دهد. ۶۰درصد کاهش یادگیری ریاضیات در کودکان خانوارهای کم‌درآمد ایجاد شده است. مشکلاتی که بد‌مسکن‌ها نیز تا حدی از آنها متأثر شده‌اند.

«سال بلا» بعضاً گریزی نیز به این‌سو و آن‌سو می‌زند، اما دوباره به داستان اصلی برمی‌گردد. به عنوان نمونه، کشته‌شدن جورج فلوید، که علاوه بر اشاره به نابرابری‌های ساختاری و تبعیض نژادی، از تأثیرات واگرای همه‌گیری در جوامع نیز هست. چند نمونه‌ی تکان‌دهنده ازین دست در کتاب وجود دارد. نیروهای پلیس مینیاپولیس، در انجام مطالعه‌ای در مورد آثار بالینی یک داروی آرام‌بخش، که ممکن بود باعث ایست قلبی شود، با بیمارستان ایالتی همکاری کرده و تعدادی از مجرمان را بدون رضایت خودشان، در معرض آزمایش‌ها قرار دادند؛ کاشف به عمل آمد که شمار زیادی از نمونه‌های موردی این مطالعه، تبار افریقایی‌امریکایی بودند. آبونی هیلتون، جوان سیاه‌پوستی که متخصص بیهوشی‌ست، در مورد افزایش مرگ‌و‌میر نوزادانِ سیاه‌پوست می‌گوید: «من اگر کودکی داشتم، قطعاً بیش از کودک مادرم در معرض خطر مرگ قرار می‌گرفت.»

 

رایت، در فصلی جذاب از کتاب، که به منشاء پیدایی ویروس پرداخته و در خلال آن به ذکر نظریه‌های آزمایشگاهی ویروس اشاره کرده است، ویروس کرونا را «پیشگوی اتفاقات آینده» توصیف می‌کند. تهدیدِ خطری جدی در کشوری که به طور فزاینده رو به تجزیه‌شدن می‌رود.

 

ما چگونه قرار است سال اول این مصیبت ویران‌گر را به یاد بیاوریم؟ رایت می‌گوید که تاریخ، داستان اغلب افرادی را که در پاندمیک بزرگ ۱۹۱۸ (آنفولانزا) جان سپردند، نابود کرده است. به همین دلیل است که رایت در روایتش داستان را از حالت شخصی خارج کرده و با زاویه‌ای بازتر به آن می‌پردازد. آیریس مدا را در نظر بگیرید. پرستاری که تازه بازنشست شده بود. او در هارلم بزرگ شد؛ با چنان کودکی فقیرانه‌ای که اولین تخت‌خواب زندگی‌اش، میز اتوی مادرش بود. آیریس برنامه‌های زیادی برای دوران بازنشستگی‌اش داشت؛ برنامه‌هایی که هیچ‌کدام‌شان محقق نشدند. مثلاً او دلش می‌خواست لااقل برای یک‌بار هم که شده، کانورتیبل (خودرویی با سقف جمع‌شونده) سوار شود. او با کووید پیمان ابدی بست و بعد مرگش، دختر او تنها یک‌جفت دستکش و یک‌کلاه‌لبه‌دار ازش ارث برد. رایت در «سال نابودی» بنیادی نهاده است برای بیان یک‌فاجعه‌ی غم‌بار. او فضای کسانی مثل دختر آیریس را چنان شفاف ترسیم کرده است که آدم هر بار با خواندنش می‌تواند وا‌مانده و غصه‌دار شود.

ارسال نظر
captcha
captcha
پربازدیدترین ویدیوها
  • تازه‌ها
  • پربازدیدها

دادگاه لاهه حکم جلب صادر کرد | نتانیاهو بازداشت می‌شود؟!

چقدر از قطعی برق به خاطر استخراج بیت‌کوین است؟

جزئیات دیدار رئیس جمهور با وزیر خارجه سوریه | پزشکیان: ایران دست از حمایت از دوستان خود برنخواهد داشت

برنامه سپاه تا ۴ سال آینده رسیدن به مدار ۳۶هزار کیلومتری زمین است

قطعنامه حقوق بشری کانادا علیه ایران به تصویب رسید

توصیه می‌کنم کشورهای اروپایی از فرصت گفتگویی که دولت چهاردهم ایجاد کرده، استفاده کنند

گفتگوی تلفنی عراقچی با وزرای خارجه کشورهای عضو شورای حکام آژانس

اوکراین برای نخستین بار با موشک دوربرد بریتانیایی «سایه طوفان» خاک روسیه را هدف قرار داد

آمریکا پیش‌نویس قطعنامه آتش‌بس غزه را وتو کرد

شیخ نعیم قاسم: حزب‌الله بر اساس ۲ مسیر میدان و مذاکره عمل می‌کند

رهبری شخصا به دکتر پزشکیان فرمودند با اصلاح قانون تابعیت قهری موافق هستم

مین‌گذاری بایدن سر راه ترامپ در اوکراین

گیر رسایی به ظریف، پچ‌پچ افزایش قیمت انرژی و تجمع معلمان در بهارستان

کلینیک ترک بی‌حجابی به کجا رسید

پیشنهاد سردبیر
زندگی