اگر کسی ایشان را نشناسد، باور نمیکند که ایشان تا همین اواخر مشاور ویژهی اقتصادی رئیس جمهوری بوده است که کمتر از سه روز از پایان دورهی ایشان گذشته است و کنارکشیدن آقای دکتر نیلی از قدرت بیبدیلی که بدون پاسخگویی به ایشان اهداء شده بود، با بهانهی بیماری قلبی، به این دلیل بود که نظریههای پرآبوتاب این گرامی، ارزش پول کشور را چنان بیاعتبار کرده بود که حتی خود ایشان توجیهی برای وضعیت موجود نداشت. در نهایت هم خود را ملقب به دکتر استاکمان کرد و کمی از نگاهها دور شد تا بهاصطلاح «آبها از آسیاب بیفتد». ایشان فراموش کردهاند که در اوج رکود اقتصادی کشور، در سخنرانی ویژهای که در "اتاق تهران" داشتند و بهگفتهی خودشان، فقط ذرهای از یافتههای علمیشان را ارائه نموده بودند، اعلام کردند که «کشور از رکود خارج شده است!!». ایشان از یاد بردهاند که دو بستهی سیاستی جانانه ارائه کردند که به اعتقاد کارشناسان اقتصادی هر یک بدتر از دیگری بود و حتی خودشان حاضر نشدند در عموم اعلام بفرمایند که آن نوشتههای عجیب، از تراوشات ذهنیاش بوده است.
بگذریم، ....
پیش از پرداختن به فرمایشات اخیر ایشان، با آرزوی سلامت از عارضهی قلبی، خوب است یادآور شویم که ایشان خسته میشوند و مردم انتظار ندارند که فداکاری کنند و سمتی را بپذیرند. بنابراین همان بازنشستگی برای ایشان کفایت میکند، هرچند که خوب است روزی ایشان نوشتههایشان را بهصورت یک مجموعه در معرض دید مردم این آب و خاک قرار بدهند!
آقای دکتر نیلی مشاهده کردهاند که «زخمهای مختلف سر باز کردهاند و کار حکمرانی، محدود به امدادرسانی شده است.» بدون تردید ایشان تازه از خواب ناز برخاستهاند! مدتهای مدیدی است که اقتصاد ایران در بحران فرو رفته است. سیاستهای نادرست اقتصادی چند دههی اخیر همراه با بیتفاوتی بیبدیل دولت، وضعیت عجیبی را در کشور ایجاد کرده است. روزنامهی اعتماد در ارزیابی عملکرد دولتها شاخصهایی را برگزیده است که نشان میدهد عملکرد نسبی دولتها چه بوده است و اکنون در چه وضعیتی قرار داریم. بر اساس این شاخصها، عملکرد دولت یازدهم و دوازهم، بهشدت بدتر از هر دولت دیگر در متجاوز از چهار دههی اخیر بوده است. دیدن این شاخصها میتواند وضعیت را کمی شفاف کند.
آقای دکتر نیلی، دولتی که شما مشاور ویژهی اقتصادی بالاترین مقام اجرایی آن بودهاید، دلار را از قیمت گزاف ۳۶ هزار ریال به قیمت نجومی ۲۵۷ هزار ریال رسانید. تورم را به رقم بیسابقهی بیش از ۴۴ درصد افزایش داد (و تازه بر سر مردم منت گذاشت که نزدیک بود ایران ونزوئلا بشود و به برکت وجود این سروران چنین نشد!) و بیش از نیمی از مردم این کشور را در اوج بحران کووید-۱۹ در وضعیتی قرار داد که حتی توان «درخانهماندن» را نداشتند. نه پساندازی بود و نه کمکی از طرف دولتی که خود را دولت «تدبیر و امید» میخواند. آنوقت این شما بودید که میگفتید، «کشور از رکود خارج شده است!» بنابراین اقتصاددانان نادان این کشور که به عظمت رفتارهای شما پی نبرده بودند، بیجهت مینالیدند!!
شما از «ریشههای اصلی بروز مشکل» سخن گفتهاید. چگونه تا چند هفتهی پیش این ریشهها را مشاهده نفرموده بودید؟ اظهار نظر کردهاید که «مشکلات معمولا در مرحلهی اول ماهیت اقتصادی دارند و علائمی هم که ظاهر میشوند اقتصادی هستند». خوب، شما هم که خود را یک اقتصاددان میشمرید، پس چطور در سال گذشته نتوانستید این مشکلات اقتصادی را مشاهده بفرمایید؟ امر واقع این است که هیچ مشکل اقتصادی در هیچ نقطه از جهان به یک مشکل اجتماعی مبدل نمیشود. وقتی مردم ببینند که دولتی که قرار است خدمتگزار مردم باشد، نه پاسخگو است و نه دست از فساد برمیدارد، آنگاه مردم به وضعیت اعتراض میکنند. هرقدر مردمسالاری بهتر نهادینه شده باشد، اعتراضها در وضعیتی آرامتر صورت میگیرد. اعتراض یک مشکل اجتماعی نیست. اعتراض یک واکنش به ناکارآمدی مسئولان در حل مشکلات اقتصادی است. بنابراین، آنچه شما مشکلات اجتماعی خواندهاید، در واقع واکنش مردم برای حل مستقیم مشکلات اقتصادی است که دولتی که مردم کار را به ایشان سپردهاند، از حل آن مشکلات، عاجز بوده است.
در کجای دنیا دیدهاید که مردم برای نداشتن قدرت خرید، معتاد شوند؟ کدام الگوی اقتصادی چنین وضعیتی را بدیهی و طبیعی شمرده است؟ بالارفتن جرم، میتواند یک عارضهی برخاسته از نداری باشد، ولی اعتیاد برخاسته از نداری نیست. بهگمانم، جناب نیلی اگر با همین شتاب پیش بروند، اعلام خواهند کرد که کووید-۱۹ هم بخشی از نارضایتی مردم است و در گام بعدی اعلام خواهند کرد که معترضان همه معتاد و بزهکارند و خودشان، خودشان را با کووید میکشند تا موضوع را جدیتر نشان بدهند! در هر صورت، مرحلهبندی ایشان هم عجیب است! اعتراض با هدف واداشتن دولت ناکارآمد به کنارهگیری، یک واکنش طبیعی مردم به عملکرد نادرست دولت است و نمیشود به آن یک «موضوع سیاسی» گفت. این که نارضایتی مردم از «دولت» به «حکومت» برسد، باز هم ساخته و پرداخته ذهن مبارک آقای دکتر نیلی است! اگر واکنشی به وضعیت نشان داده نشود، در همهجای دنیا، مردم به مراجع بالاتر مراجعه خواهند کرد. ایشان اعلام کردهاند که «امروز بسیاری از مشکلات کشور وارد فاز آخر شده است!». پرسش این است که چرا این بیانیه را به دولتی که در آن در واقع «همهکارهی پشتپرده» بودهاند، اعلام نکرده بودند؟ در هر صورت، چرا شفاف اعلام نمیکنند که این «فاز آخر» چه فازی است؟ آیا بهتر نیست که بهجای ایجاد رعب در دل مسئولان اجرایی و تشویق غیرمستقیم آنها به سرکوبکردن مردم، با آرامش راهحلی ارائه شود؟ مردم میخواهند که در سرزمین خود با آرامش و دوستی زندگی کنند. چرا راه دوستی را نشان نمیدهید؟
زایلشدن سرمایهی اجتماعی، یا به بیان ساده، ازدسترفتن اعتبار دولت و حکومت، یک کیسهی برنج نیست که تمامشود و دیگر برنجی در ته کیسه باقی نمانده باشد! سرمایهی اجتماعی، بازتاب تعامل عوامل اقتصادی بر کل جامعه است. بنابراین، اگر مردم حس کنند که کسی که بر مصدر کار است، بهواقع مایل است به خوبزیستی مردم بیندیشد و در عمل هم در این راه گام برمیدارد، باز هم سرمایهی اجتماعی رو به افزایش خواهد گذاشت.
در مورد بحرانهای کشور، فهرست آقای دکتر نیلی موارد زیر را نشان میدهد:
آقای دکتر نیلی هیچ تحلیلی هم بر این شش بند نداشتهاند که ابعاد بحران را مشخص کنند. بهعنوان مثال، ماهیت بحران بیآبی چیست؟ خشکسالی طبیعی؟، سدسازی نادرست؟ جابهجایی نسجیدهی آب در کشور؟ صدور آب کشور به خارج؟ .......؟ ایشان با اشاره به شش بند جدید خود که نوعی «ده فرمان» را تداعی میکند، اعلام کردهاند که «همهی مسائل کشور بر این شش اولویت استوار است و اگر این شش موضوع در اقتصاد با مشکل مواجه شود، تمام فعالیتها با اختلال روبهرو خواهند شد». پرسش این است که آیا این شش بحران روز گذشته بهوجود آمدهاند و آیا در زمان دولت پیشین وجود نداشتهاند؟ آیا دولتی که ایشان مشاور اقتصادی آن بودند، این مشکلات را ندیده بودند؟ آیا ایشان خودشان این اولویتها را دیده بودند؟ چرا ایشان پیش از این، به اولویتهای گفتهشده هیچ اشارهای نکرده بودند؟ اغراق نیست اگر گفته شود که صدها پرسش از این قبیل در ذهن خوانندگان وجود دارد. آیا همهی این بحرانها، در گروه «بحران بیتدبیری»، «بحران فساد»، «بحران نادیدهگرفتن خوبزیستی ایرانیان»، «بحران استفاده از منابع مردم این مرز و بوم برای مواردی که اولویت ایرانیان نیست»، «بحران پنهانکاری»، ........ قابلدستهبندی نیست؟
البته آقای دکتر استاکمان بهروال همیشگی، با مثال پزشکی موضوع را برای خوانندگان و شنوندگان خود مفهوم میسازند. آیا ایشان پزشک هم شدهاند؟ چطور اقتصاددان نمیتواند بحث اقتصادی را به زبان سادهی اقتصادی برای شنوندگان خود بازگو کند؟ ایشان خواستهاند که «سیاستگذار تکلیف خود را با این شش مسأله روشن کند.»!!!
جالب است که در چند جمله، آقای دکتر نیلی شش عارضه را نام بردهاند و آنها را «اولویت»، «موضوع اصلی»، «موضوع حیاتی»، «مساله»، ..... نامیدهاند! قابل توجه است که بدانیم این عنوانها از نظر محتوای اقتصادی، مفاهیم مشابهی را توصیف نمیکنند! از فرمایشهای ایشان نمیتوان فهمید که ایشان ماهیت عوامل را چه میدانند؟
آقای دکتر نیلی، سیر تکامل این بحرانها را هم نادیده گرفته است. در هشت سال گذشته، در کدام سال کشور در یک سال کامل، برق داشته است و قطعی برق نداشته است؟ آیا در تمام مدت در تابستانها قطعی طولانی برق و در زمستانها، قطعی طولانی گاز رخ نداده است؟ آیا نخلستانهای جنوب فقط در یک شب خشک شدهاند؟ آیا شوری آب در جنوب برخاسته از خشکسالی بوده است؟ آیا دریاچهی ارومیه فقط در یک شب بیآب شد؟ بیش از دو دهه که پیوسته، بر اساس نظر موافق آقای دکتر نیلی و یاران ایشان، انرژی و ارز گران شده است، منابع طبیعی مورد بیتوجهی قرار گرفته است، تخصیصهای ناروا و بدون منطق انجام شده است، و ......، کدام تحول در زندگی مردم این کشور بهوجود آمده است؟ آیا این مشکلات در دههی اخیر نبوده است؟
طبق معمول، آقای نیلی هیچ راهحلی برای این شش عامل بیان نکردهاند و فقط با «اگرهای مختلف» عواقبی را برشمردهاند. بهعنوان یک شهروند، باید از آقای دکتر نیلی پرسید که آیا «خدایی»، مشکلات امروز اقتصاد ایران همین شش مورد است؟ چطور ایشان به این نتیجهگیری رسیدهاند که این موارد، مشکلات اصلی اقتصاد ایران است. ناگفته نماند که باید از ایشان تشکر کرد که این بحران را «ابربحران»، «ابرمشکل»، ..... نخواندهاند!
آیا این که روزانه صدها نفر از مردم و عزیزان این جامعه، جلوی چشم خانوادهشان جان میدهند، آنوقت مسئولان فقط مثل خود آقای دکتر نیلی به هشدار بسنده میکنند و تدبیریهای خودشان را نمیبینند، از نظر مردم کماهمیت است؟ خندهدار است که در کشورهای مختلفی در جهان، مردم اعلام میکنند که واکسن نمیزنند و دولتها برای تشویق مردم به عبور از این همهگیری فلجکننده، اعلام میکنند که بعد از دو دوز واکسن، به آنها پاداش نقدی و کالایی هم میدهند، ولی مردم ایران برای زندهماندن، حاضرند هر چه بتوانند را بفروشند تا به ارمنستان بروند و تازه هر کدام ده میلیون ریال هم به دولت پول بدهند! آیا این موضوع از نظر آقای دکتر نیلی، هیچ اولویتی ندارد؟ آیا بهنظر آقای نیلی، وقتی یک شرکت دارویی «خودی» واکسن فایزر را برای هر دوز ۳۰۰ میلیون ریال، واکسن مدرنا را برای هر دوز ۲۰۰ میلیون ریال، و واکسن جانسوناندجانسون را برای یک دوز ۴۰۰ میلیون ریال به این مردم میفروشد، منصفانه، اگر خود آقای نیلی، جای آن کارگر ایرانی باشد، ناراحت نمیشود و اعتمادش را از دست نمیدهد؟
هیچ یک از این واکسنها بیش از ۲۰ دلار آمریکا قیمت ندارند ولی چطور میشود که «تاجران جان مردم»، با «پول خون این مردم»، به ثروت میرسند و این موضوع از نظر آقای دکتر نیلی، هیچ مشکلی نیست! آیا اگر خود آقای دکتر نیلی در این طرف میز نشسته بودند، از وضعیت ناراحت نمیشدند؟ آیا شرمآور نیست که ایران سربلند و بلندآوازهی جهان، امروز از دریافت سهمیلیون دوز واکسن از ژاپن، خرسند شود و بعد به مردم اطلاع داده شود که ژاپن با گشاددستی، هزینهی حمل این واکسنها به ایران را هم پرداخت کرده است! آیا این همان کشوری است که وزیر بهداشت نابخرد آن اعلام کرده بود که ایران با تولید هفت واکسن به «مرکز واکسن جهان» مبدل میشود؟ آیا آقای نیلی، این فاجعهی انسانی را دستکم میگیرند؟ آیا شرمآور نیست که ایرانیان که یک عمر خودشان گوسفندهای قربانی عید قربان خود را به کشورهای ندار عالم هدیه میدادند، اکنون بخواهند دریافتکنندهی گوشتهای قربانی باشند؟
آیا شرمآور نیست که در زمانی که مردم در نابسامانترین زمان دهههای اخیر خود بهسر میبرند، بهنوشتهی نشریهی فوربز، تعداد ایرانیان ابردارا، بیش از متوسط جهان افزایش یافته باشد و میزان دارایی آنان بیش از متوسط افزایش دارایی ابرداراهای جهان، افزوده شده باشد؟ این ایرانیان ابردارا، بهطور عمده، حتی در زمان حاضر در ایران زندگی میکنند و بیشتر آنها جزو گروهی هستند که خود را «آقازاده» و «ژنِ برتر» میشمرند. چند نفر از این گروه در آمریکا زندگی میکنند و حتی در آنجا خانه خریدهاند؟ آیا اگر خود آقای دکتر نیلی در این مجموعه قرار نداشتند، نسبت به وجود چنین وضعیتی، احساس ناراحتی نمیکردند؟
باز هم، وقتی قیمت ارز به بیش از پنج برابر رسید، چه تحولی در این کشور رخ داد؟ آیا گرانشدن نجومی قیمت بنزین، وضعیت مناسبی را برای کشور فراهم ساخت؟ بهراستی منابع حاصل از این گرانی خانهمانبرانداز، به چه کسانی رسید؟ دولت منابع را در کجا استفاده کرد؟ چرا دولت با این منابع بهفکر توسعهی انرژی خورشیدی برنیامد؟ چرا با وجود تمام هشدارهای بانک جهانی، ایران همچنان به نیروی برق تولیدشده از آب، محدود شد؟ آیا اولویتهایی که آقای دکتر نیلی از آن نام برده، اولویتهای چند ماه پیش کشور نبوده است و بهیکباره به اولویت مبدل شده است؟
آقای دکتر نیلی، وقت آن رسیده که عددگذاریهای فاقد نظریه و توجیه، کنار گذاشته شود و کسی به فکر راهچارهای فراگیر، برای مردم ایران باشد. وقت آن رسیده است که ایرانیان به دور و بر خود خوب بنگرند و دوست را از دشمن تشخیص بدهند. بهراستی کدام یک از کسانی که در چهار دههی اخیر، پیوسته از آنها حمایت یا اطاعت شده است، امروز با کمترین چشمداشت، در کنار مردم ایران قرار گرفتهاند؟
آیا آقای دکتر نیلی حاضر است برای یک بار هم که شده، راهحل ارائه کند و با امضای خود مهر تأیید بر راهحل ارائهشدهی خویش، بگذارد؟ فهرست مشکلات دهها برابر فهرست ششگانهی ایشان است و تردیدی نیست که اولویتی که ایشان تشخیص دادهاند نیز نادرست است، ولی آیا ایشان حاضر و قادر است که چشم برهم بگذارد و به این پرسش پاسخ دهد که اگر ایشان مسئول اجرایی این کشور بود، برای بهبود وضعیت چه گامهایی را برمیداشت؟ باز هم، آیا ایشان حاضر و قادر است که زیر بستهی سیاستی خویش، مهر تأیید بگذارد که اگر بستهی ایشان جواب ندهد، ایشان چگونه پاسخگو خواهد بود؟
شاید اگر در وضعیت کنونی، برنامهریزی برای بهبود وضعیت زندگی مردم و نزدیککردن جامعه به مرزهای خوبزیستی، در محیطی سالم و فسادی اندک، مطرح شود، آرامش به مردم بازگردد. شرط اولیهی این وضعیت، بهبود وضعیت سلامت جامعه است. مردم باید بمانند و خوب زندگی کنند. دولتی که خوبزیستی و سلامت جامعه را تضمین کند، از هیچ چیز هراسی نخواهد داشت.
ویدیو:
سرنوشت دختر علوم تحقیقات
در دارالخلافه با بهزاد یعقوبی
مرز حریم خصوصی و عرصه عمومی کجاست؟