متاسفانه، دولتها در کشورما، توجه چندانی به چالش بزرگی به نام مهاجرت نداشتهاند؛ ضمن اینکه مدتی است کارشناسان از خاکستری شدن-زنانه شدن- مهاجرت سخن میگویند. در رابطه با مهاجرت، به هر دلیلی و تاثیرات سوء اجتماعی و اقتصادی آن بر کشور گفتوگویی داشتهایم با دکتر علیرضا شریفی یزدی، جمعیتشناس و استاد دانشگاه.
چرا بسیاری از جوانان و گاهی میانسالان ما ، حتی در بحران و پاندمی جهانی کرونا، همچنان در حال مهاجرت هستند و به گزارش رصدخانه مهاجرت ایران، در طول همین دوسال، با افزایش چهل درصدی مهاجرت مواجه شدهایم؟
برای افزایش مهاجرت، دو دلیل عمده و اصلی اوجود دارد ؛ اول جاذبه مقصد و دوم دافعه مبداء. بخش اعظم مهاجرت که در ایران صورت میگیرد، به دلیل جاذبه مقصد نیست، بلکه دلیل عمده آن دافعه مبداء است؛ این دافعه در ابعاد مختلف اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی و آموزشی دیده میشود. بر این اساس، عوامل اصلی که در کشور ما، موجب مهاجرت شده، در دورانهای مختلف متفاوت بوده است. در اوایل انقلاب بیشترین دلیل مهاجرت، وابستگی به رژیم سابق و مسائلی از این دست بود. در موج دوم، اقشار متوسط شروع به مهاجرت کردند که ما اوج آنرا در سال 88 داشتیم. در دهه 90، مهمترین عامل مهاجرت، ابتدا ناشی از مشکلات اقتصادی است و در درجه دوم ناشی از عوامل اجتماعی. امروز آنچه در بحث مهاجرت جوانان و میانسالان ما بسیار موثر است عدم احساس امنیت اقتصادی است. در عرض چهار سال اخیر ارزش پول ملی ما در سطح جهانی، به پائینترین میزان خود رسیده و در رتبههای آخر قرار داریم و از نظر افزایش تورم نیز جزو اولین کشورهای جهان هستیم؛ جوانان، میانسالان و سرمایهداران کشور، احساس میکنند که ایران جای مناسبی برای زندگی نیست؛ افزایش رکود، تورم، بیکاری و نیز ناتوانی دولت در مدیریت مناسب اقتصادی، موجب شده بسیاری از افراد تصمیم به مهاجرت بگیرند. حتی شده به ترکیه یا گرجستان؛ کشورهای توسعهیافته که دیگر جای خود دارد و این یعنی نداشتن یک آینده و افق روشن برای جوانی که با وجود تحصیلات بالا، به سی سالگی رسیده و هنوز بیکار است و طبعا نمیتواند تشکیل خانواده دهد. اتفاقاتی که در 5 سال گذشته در کشور افتاده متاسفانه باعث شده بخش زیادی از مردم مشکلات مهاجرت را به جان بخرند. اما نکته قابل تامل این است که این تصمیم و میل به مهاجرت در بین نوجوانان هم ایجاد شده، هم دبیرستانی و هم در دوره راهنمایی! اینها هم در پی آن هستند که در اولین فرصت ممکن، از کشور خارج شوند.
مهاجرت نوجوانان و جوانان چه تاثیری بر ترکیب جمعیتی و ضریب هوشی کشور ما میگذارد؟
مهاجرت در این شکلش، دو اثر فردی و جمعی دارد. در ظاهر، مهاجرت یک تصمیم و امری شخصی و فردی است، اما در باطن، وقتی نیروی جوان به شکل مناسب و در جای خود به کار گرفته نمیشود، طبیعی است بگذارد و برود و کشور با کمبود تولیدمثل مواجه میشود؛ یعنی اگر رشد جمعیت کشور با همین روند ادامه پیدا کند، به احتمال زیاد ما در یکی دودهه آینده کشوری سالمند خواهیم داشت و کشور از نظر نیروی جوان دچار خلاء میشود. نکته دوم اینکه چون کشورهای پیشرفته بیشتر به دنبال جذب نخبگان با ضریب هوشی بالا هستند، طبعا رفتن این افراد از کشور، خزانه و بانک هوشی کشور را دچار نقصان میکند.
یکی از اتفاقاتی که اخیر افتاده، این است که ضریب هوشی در کل کشور، کاهش پیدا کرده و گویا به 68 رسیده. آیا مهاجرت نخبگان در این مورد تاثیر داشته است؟
یکی از دلایل کاهش ضریب هوشی کشور مهاجرت است، اما با توجه به اقتصاد کشور، نباید عامل «تغذیه» را نادیده و مشکلات بیولوژیک را نادیده گرفت. اما بله؛ میتوان گفت مهمترین دلیل کاهش ضریب هوشی کشور، بهویژه در دوهه اخیر و از سال 84 به این سو، شیوه اداره کشور است که موجب شده بخش قابل توجهی از نخبگان ما از کشور خارج شوند. براساس آمار، بین 4 تا 6 میلیون نفر یعنی حدود ده درصد جمعیت ما، از کشور خارج شدهاند، اغلب این افراد، کسانی هستند که از IQ بالایی برخوردارند وطبیعی است که با رفتن این افراد، خزانه ژنی IQ بالا در کشور، دچار مشکل شده است.از این جهت کشور ما در دهههای آینده با خطراتی مواجه خواهد شد.
چندسالی است که برخی کارشناسان، از خاکستری و زنانه شدن مهاجرت صحبت میکنند، بدین معنا که مهاجرت زنان و دختران، تنها و بدون خانواده حدود چهل درصد افزایش یافته است؛ دلیل خروج زنان و دختران به تنهایی از کشور چیست؟
در موج اول مهاجرت، معمولا خانوادهها با هم مهاجرت کردند، در موج دوم بیشتر مهاجرتکنندگان، مردان بودند. ولی مدتی است این نسبت کلا تغییر کرده و بسیاری از مهاجران و یا متقاضیان مهاجرت زنان هستند.این مسئله دلایل مختلفی دارد؛ از جمله اینکه از نظر قانونی و اجتماعی، زنان در کشور ما به اندازه کافی مورد حمایت قرار نمیگیرند.
این عدم حمایتهای قانونی و اجتماعی شامل چه مواردی هستند؟
یکی از مشکلات زنان در کشور، مسئله اشتغال و استقلال اقتصادی است؛ متاسفانه بر اساس آمار موجود، تنها 14 درصد زنان ایرانی شاغل هستند و 86 درصد مابقی خانهداراند. مشکل دیگر زنان در کشور ما، خشونتی است که علیه آنان اعمال میشود؛ بر اساس آمار بهزیستی و مرکز آمار کشور، بیش از 96 درصد خشونتهای خانوادگی شامل زنان میشود، و سهم مردان از خشونت دیدگی، تنها 4 درصد است. متاسفانه قانون و دادگاه، در رسیدگی به این پروندهها، دچار پیچیدگیهای فرساینده است، از سوی دیگر بسیاری از این اتفاقات بنابه ملاحظات و فشارهای خانوادگی و محیطی و اجتماعی و حیثیتی اصلا به شکایت و دادگاه کشیده نمیشود. قوانین خاص دیگری هم در زمینه پوشش، ازدواج و نیز طلاق هم مطرح است، بهخصوص طلاقکه تنها حق مرد است و میتواند هرگاه که خواست زن خود را طلاق دهد، اما یک زن اگر بخواهد فرآیند قانونی طلاق را طی کند، تا هم طلاق بگیرد و هم حقوق خود را دریافت کند، باید سالها، پشت در دادگاهها، منتظر بماند.همه اینها نشان میدهد که زنان در کشور ما تحت فشار هستند و ترجیح میدهند از کشور خارج شده و از این فشارها و قوانین، خود را نجات دهند. به هرحال خواسته یا ناخواسته، جامعه ما یک جامعه نسبتا مردسالار است، یعنی زنان در کشور ما معمولا تحت انقیاد پدر و برادر هستند و بعد از ازدواج در سایه شوهر و پسر خود قرار میگیرند.
افزایش مهاجرت در هر دو شکل زنانه و مردانه، دولت را با چه چالشهایی مواجه میکند؟
متاسفانه اولا دولتهای نهم و دهم و یازدهم و دوازدهم، در این مورد هیچ نوع چالشی احساس نکردهاند! و اصلا توجهی به طولانی شدن صفهای مهاجرت نداشتند و نگران خروج نخبگان و تحصیلکردگان کشور نبودند. در حالیکه افزایش میزان مهاجرت، نشان از نقصان در مدیریت و عملکرد دولتهاست، دومین چالش این است که در طی مهاجرت افراد از کشور، امکان این است که برخی از آنان جذب گروههای خاصی شوند؛ افتادن در دام این گروهها، برای امنیت داخلی کشور مشکل ایجاد خواهد کرد. چالش سوم دولتها با مهاجرت این است که معمولا بر خلاف روند مهاجرت در کشورهای جهان سوم، در کشور ما مهاجرت افراد، با خروج سرمایه اقتصادی هم همراه است. مهاجران کشورهایی مانند پاکستان، افغانستان، مصر، تونس، الجزاری و مراکش و ... بعد از مهاجرت، بخشی از درآمد خود را برای خانوادههایشان در کشور مبداء میفرستند و این نوعی ارزآوری برای این کشورهاست. در حالیکه وقتی جوانان ما مهاجرت میکنند، خانوادههایشان تا مدتها، هزینه زندگی و تحصیل آنها را از داخل کشور میفرستند؛ این یعنی خروج مداوم ارز. افرادی هم که سرمایه دارند، با رفتنشان، سرمایه را هم با خود میبرند، نمونه بارز آن اینکه در سالهای 2020 و 2021، ایرانیان جزو اولین و دومین کشورهایی بودهاند در ترکیه خانه خریده یا سرمایهگذاری کردهاند، سرمایههایی که اگر دولتها خوب مدیریت میکردند، میتوانست در داخل کشور، در روند تولید قرار بگیرد و موجب افزایش فرصتهای شغلی شود. خروج سرمایه از کشور، موجب شده وضعیت اقتصاد فلک زده و درگیر رکود تورمی ما، وخیمتر شود. این مواردی که اشاره کردم، چالشهای بزرگ دولتهای ماست؛ اما متاسفانه تا به امروز، تا دولت دوازدهم، هیچ کاری در جهت توقف خروج سرمایه انسانی و اقتصادی کشور انجام نشده است.
ویدیو:
سرنوشت دختر علوم تحقیقات
در دارالخلافه با بهزاد یعقوبی
مرز حریم خصوصی و عرصه عمومی کجاست؟