در مورد افزایش طلاقهای صوری و دلایل آن، دکترعلیرضا شریفی یزدی، جامعهشناس و عضو انجمن جامعهشناسی ایران، به «فراز» توضیح داده است؛ در این گفتوگو با ما همراه باشید.
طلاق صوری، پدیده تازهای در کشور ما نیست و مدتهاست این اتفاق در حال وقوع است، یک دلیل آن برمیگردد به قانونگذاریهای غلط دولتمردان و قانونگذاران. در مورد مقوله سربازی، واقعیتی که امروز بر جامعه ما حاکم است، این است که بسیاری از پسران خانواده، به دلیل نبود شغل و مشکلات اقتصادی، تا سن سی سالگی و حتی بیشتر، تحت حمایت خانواده میمانند. پس چهطور است که طبق قانون، یک پسر ۱۸سالهای که هنوز در حال تحصیل است و هیچ شغلی هم ندارد، پس از طلاق مادرش، میتواند کفالت او را برعهده گرفته و از سربازی معاف شود؟ خوب چنین مسئلهای واقعا انتزاعی است و در واقعیت و با توجه به شرایط بد اقتصادی میدانیم چنین اتفاقی رخ نمیدهد. اما در مورد انجام طلاق صوری برای استفاده از مستمری بازنشستگی والدین از سوی زن، باید به دونکته اشاره کنم؛ در اغلب کشورهای دنیا، برای خانوادههای کمبضاعت، خدمات خاصی برای ماندن در حد یک رفاه نسبی ارائه میشود. پس نکته اول این است که در بسیاری از کشورها، برای حمایت از خانوادههایی که دچار مشکل اقتصادی میشوند، سازوکاری تعریف شده است. مسئلهای که در کشور ما وجود ندارد و تنها به دادن یارانه یا حمایتهای بسیار اندک کمیته امداد بسنده میشود و خانواده مدام در شیب اقتصادی قرار دارد. نکته دوم که از نکته اول مهمتر است، نحوه نظارتها و پایشهای دقیق در این کشورهاست، که اجازه دور زدن قانون را نمیدهد. یعنی اصلا کار به جایی نمیرسد که فردی یا خانوادهای ناچار از دور زدن قانون شود. اما در کشور ما، به دلیل نبودن همان ساز و کار حمایتی و نبود نظارت سفت وسخت، افراد بهراحتی میتوانند قانون را دور بزنند. یکی از دلایل این دور زدنها هم البته همان شرایط بد و سخت اقتصادی در کشورماست. در واقع یکی از دلایل مهم طلاق صوری و دست یافتن به مستمری بازنشستگی والدین، نگهداشتن توان اقتصادی و قدرت خرید خانواده است.
مسئلهای که اما منرا نگران میکند، پیچیدهتر از این مسائل است؛ و آن رواج نگاه تقلیلگرایانه در بین برخی مسئولان است. این نگاه و برداشت تقلیلگرایانه، خطرناک است؛ چرا؟ برای اینکه برخی مسئولان برای پنهان نگهداشتن وضعیت نامناسب اقتصادی و اجتماعی مردم و جامعه و عدم صراحت در مورد آن، دلیل افزایش طلاق را، طلاقهای صوری میدانند. در حالیکه مطالعات اکتشافی، خلاف اینرا ثابت میکند. تعداد زیادی از طلاقها ناشی از شرایط بد اقتصادی، مشکلات اجتماعی و ناتوانی خانوادهها در حل اختلافات و مشکلات ریشهای است؛ طلاق صوری، بخش بسیار کوچکی از طلاقهاست. جلوگیری از وقوع طلاق صوری به دلیل مشکلات اقتصادی هم راه حلهای علمی و کارشناسانه دارد و ما قرار نیست برای حل این معضل دوباره چرخ را اختراع کنیم؛ راه حل اساسی در جلوگیری از طلاقهای صوری، باید نظارت دقیق بلندمدت در مورد طلاقها و نحوه برقراری حقوق زنان صورت باشد؛ زنی که به دلیل طلاق بیسرپرست و یا دچار مشکلات مالی شده، محل و نحوه زندگی او و اینکه دارد با چه کسی زندگی میکند، باید دقیقا رصد شود، تا مشخص شود که طلاق واقعا صوری است یا نه.
البته در مورد زنانی که طلاق گرفتهاند، حداقل در مورد گرفتن کفالت فرزند پسر، چنین نظارتی وجود دارد، به این صورت که زن، بعد از گذشت سی ماه از طلاق، میتواند همراه پسر خود برای گرفتن کفالت مراجعه کند؛ اما این نظارت گویا در مورد دریافت مستمری بازنشستگی چندان دقیق نیست؛ در این مورد نظر شما چیست؟
دور زدن قانون و سوءاستفاده از خلاءهای قانونی در همه جای دنیا اتفاق میافتد، اما باز من به کشور خودمان و چند مشکل اصلی که در این مورد وجود دارد باید اشاره کنم؛ مشکل اول این است که وقتی قانونی را، با نیت خیرِ مثلا کمک به زنان طلاق گرفته، تصویب میکنند، پیامدهای آن رصد نمیشود. مشکل دوم این است که اصلا چرا افراد حاضر میشوند تن به طلاق بدهند، مشکلات و دردسرهای دادگاه را به جان بخرند؛ چون طلاق چه صوری و چه واقعی، اثرات و پیامدهای روانی خاصی بهویژه برای زنان دارد و روی فرزندان هم تاثیر میگذارد. مشکل بعدی این است گاهی برخی از این طلاقهای صوری، تبدیل به طلاقهای واقعی میشوند، بهویژه از سوی مردان، که دیگر به زندگی برنمیگردند. میخواهم به این نتیجه برسم که دلیل اصلی ومهم بروز تمامی این مشکلات، مشکلات و معضلات اقتصادی است که به مردم تحمیل شده است. اگر قراراست دولت و مسئولان این مشکلات را حل کنند، به یقین تنها و بهترین و مهمترین راه، بالا بردن سطح زندگی مردم است. رشد اقتصادی کشور ما در کل دهه ۹۰، اغلب منفی بوده و گاهی صفر! وقتی یک کشور از نظر اقتصادی و تولید ده سال در حال درجازدن است، طبیعی است که چنین اتفاقاتی زیاد شود. این نوع دورزدنها را به نظر من باید در راستای رشد گوشی دزدی و انواع سرقتهای خردی که در جامعه رخ میدهد، ببینیم؛ چون این جرائم هم افزایش پیدا کرده. منظورم این است که طلاق صوری را باید در یک پازل بزرگ ببینیم و همزمان با حل تکههای دیگر این پازل، مشکل طلاق صوری را هم حل کنیم.
اشاره کردید که اغلب طلاقهای صوری ناشی از مشکلات فزاینده اقتصادی مردم است؛ به این هم اشاره کردید که دولتها در کشورهای دیگر برای این نوع خانوادهها خدماتی ارائه میدهند، این خدمات چگونه است و شامل چه چیزهایی است؟
دولتهای دیگر، بهویژه دولتهای اروپایی، معمولا مدام وضعیت اقتصادی جامعه و افراد و خانوادهها را رصد میکنند و اگر خانوادهای دچار مشکل اقتصادی شود، برای آن خانواده مبلغی در ماه پرداخته میشود، ضمن اینکه این خانوادهها میتوانند از خدمات تامین اجتماعی برای خرید ارزان و با تخفیف کالاهای مورد نیاز خود استفاده کنند. و حتی گاهی بستههای ماهانهای برای آنها درنظر گرفته میشود. منظورم از ساختارمند شدن و ساز و کار داشتن برای تامین چنین خانوادههایی، همین است؛ اینکه به هر نحوی نمیگذارند خانواده زمین بخورد و البته در مورد یافتن شغل مناسب هم پیگیر آنها هستند. چنین عملکردی، طبعا جلوی دورزدن قانون و سوءاستفاده از خلاءهای قانون را میگیرد؛ یعنی اصلا فرد نیازی نمیبیند وارد این پروسه شود، چون دولت از او حمایت میکند. اما چرا در کشور ما چنین سوءاستفادههایی آنهم با عنوان «بلعیدن منابع دولت» اتفاق میافتد؟ چون دولت این منابع را به خانواده بیبضاعت نمیدهد و از این خانواده حمایت نمیکند، با یارانه 45 هزارتومانی و یا کمک هزینه 50 تا 100 هزارتومانی ماهانه کمیته امداد، چه مقدار از مشکل این خانوادهها را حل میکند؟ اگر به گفته این مسئولان، طلاق صوری به دلایل مالی اتفاق میافتد، و افزایش هم یافته، همان مسئولان به این معضل بهعنوان یک «تب سنج» نگاه کنند؛ افزایش این مشکلات، نشاندهنده این است که جامعه از نظر اجتماعی و اقتصادی تب دارد و بیمار است و از نظر فرهنگی دچار خدشه اخلاقی شده است.
برخی از مسئولانی که معترض طلاق صوری به دلایل مالی هستند، عنوان کردهاند که چنین خانوادههایی نان شبههدار به سر سفره میبرند؛ به نظر شما چنین ابراز نظرهایی فاصله مردم با دولت را بیشتر نمیکند و موجب کمتر شدن سرمایه اجتماعی دولت نمیشود؟
البته این مسئله، حوزه وسیعی را در برمیگیرد، اما پرسش من این است که اساسا ایا این روزها، مردمی که دچارانواع مشکلات هستند، تحلیل و نگاهشان، متناسب با نگاه ایدئولوژیک دولت و مسئولان هست؟ و چه میزان از نحوه زندگی روزمره مردم، با خوانش و قرائت حاکمیت از مذهب، همخوانی دارد؟ این پرسشها وارد حوزههای عمیق روانشناسی- جامعهشناسی میشود که در این مبحث نمیگنجد. ولی بهطور خلاصه باید بگویم افرادی که چنین مسائلی را عنوان میکنند، براساس آموزههای حاکم بر زندگی و تفکر خودشان است. از سوی دیگر هم مردم مشغول کار خودشان هستند و قرائت خودشان را بیان میکنند؛ متاسفانه چنین روندی در نهایت منجر شده به ایجاد یک فاصله بین مردم و دولت. حتی مقام معظم رهبری هم نسبت به از دست رفتن این اعتماد عمومی اشاره کردهاند. ما سالهاست تذکر میدهیم که سرمایه اجتماعی کشور در شیب و سرازیری قرار گرفته و به مرور از میزان سرمایه اجتماعی حاکمیت کمتر شده، کشور در دو دهه اخیر به پائینترین حد از سرمایه اجتماعی رسیده است. نگاه من برای حل این مشکل، فراتر از کمکهای مقطعی به خانوادهها برای جذب سرمایه اجتماعی است، به نظر من دولت باید فکری اساسی برای اقتصاد کلان کشور بکند و اقتصاد فقیرمحور را به اقتصاد تولیدمحور تبدیل کند. البته چون این روند طولانی وزمانبر خواهد بود؛ بله در این مدت دولت باید از خانواده و اقتصاد درهم فروریخته آن حمایت کند و اگرنگران بلعیده شدن منابع ویا شبههناک بودن نان آنهاست، باید در مسیر رفاه آنان گام بردارد و کمکهای اساسی به این خانوادهها بکند تا جلوی سوءاستفاده از خلاءهای قانونی هم گرفته شود.
ویدیو:
سرنوشت دختر علوم تحقیقات
در دارالخلافه با بهزاد یعقوبی
مرز حریم خصوصی و عرصه عمومی کجاست؟