در دو هفته اخیر روسیه به بهانه تقاضای اوکراین برای پیوستن به ناتو، به این کشور حمله گسترده نظامی کرده است. در یادداشت پیشین، تحلیل از دلایل اصلی بروز این بحران ارائه دادیم. اکنون تلاش میشود تا فرصت تاریخی که پیش روی ایران قرار گرفته است را به طور مختصر شرح دهیم.
اوکراین به عنوان یکی از اعضای پیمان روشوی سابق، و یکی از متحدان پیشین روسیه که مرز مشترک طولانی با روسیه دارد، چندین سال است که درصدد پیوستن به ناتو و اتحادیه اروپایی است. اوکراین در پافشاری بر این امر یک خطای محاسباتی مرتکب شد. لازم به توضیح است که پیوستن به پیمانهای نظامی امنیتی، اقتصادی و غیره حق هر حکومت و ملتی است. اما استفاده از این حق برای اوکراین به عنوان کشوری حایل، یک خطای محاسباتی بود زیرا باید درک میکرد که یک کشور حایل است و روسیه به شدت از پیوستن اوکراین به ناتو احساس ناامنی خواهد کرد. دولت کنونی اوکراین مسبب رنجها و صدمات ناشی از این جنگ بر مردم خویش میباشد زیرا میتوانست با اتخاذ سیاست واقع بینانه تر، از وارد کردن ملت و کشور خویش به جنگ ممانعت کند.
اما تهاجم همه جانبه روسیه به خاک یک کشور دیگر به هر بهانهای، تجاوز نام دارد. این دو نوع خطا بسیار با هم متفاوت است. تهاجم روسیه با هیچ منطق ژئوپلیتیکی همخوانی ندارد به جز منطق استکباری. از منظر واقع گرایی نیز، تهاجم روسیه به اوکراین محکوم به شکست زود هنگام است یا محکوم به گسترش جنگی خانمان سوز به دیگر نقاط جهان.
فهمیدن و درک فرصت یکی از نکات کلیدی در سیاست خارجی است. مهمترین پرسشهای این حوزه عبارتند از اینکه چرا، چگونه و چه زمانی فرصت بوجود میآید؟
فرصت به معنی شرایطی مناسب و مساعد برای ایجاد سودآوری و ایجاد ارزش افزوده است. در واقع فرصت موقعیتی است که تصمیم گیران زیرک آن را مطلوب و ممکن میدانند. فرصت عاملی جدید برای خلق ارزش جدید و ایجاد موقعیت سودآوری است.
شناسایی درست و به موقع فرصتها، پایه اصلی برنامه ریزی برای سیاست خارجی است. از این رو دو مفهوم «شناخت زمان» و «شناخت محیط» در درک و شناخت فرصت ایفای نقش میکنند.
شناخت زمان بدین معنی است که درک مناسب و درستی از تحولات روز داشته و اندیشهها و افکار قدیمی و چند سال پیش دائم روزآمد شوند. در صورتی که فرد یا سازمان یا سیاستمداری بر اندیشهها و روشهای چند سال قبل پافشاری کند بدین معنی است که در شناخت زمان بدرستی عمل نکرده و هنوز درگیر شناخت قدیمی از زمان گذشته است.
شناخت محیط بدین معنی است که درک مناسبی از فضای جغرافیایی و تحولات اتفاق افتاده در آن در گذشته و حال داشته باشیم. این درک مستلزم درک درست از منافع ملی و ارزشهای حیاتی ملت و کشور است.
اطلاعات خاص موجب شناخت و دیدن هرچه بهتر فرصتهایی میشوند که ممکن است توسط دیگران که به آن اطلاعات دسترسی ندارند دیده نشود. همچنین تفاوت در اطلاعات و نیز تفاوت در تحلیل آنها نیز موجب دیدگاههای گاه متناقض از فرصتها میشود. شناخت درست زمان و درک درست از محیط موجب فرایندی از تصمیم گیری میشود که سیاست خارجی را به سمت تعادل سوق میدهد. اما هرگونه تصمیم گیری بدون درک فرصتها و نیز بدون شناخت زمان و محیط، سیستم را از حالت تعادل خارج ساخته و مردم مستقیماً صدمات آن را متحمل خواهند شد.
در دو دهه گذشته ایران دو فرصت تاریخی برای بهبود سیاست خارجی خود داشت.
۱) فروپاشی شوروی در سال 1991 که ایران میتوانست در آن سال جهت گیری سیاست خارجی خود به سمت روسیه را کاهش داده و بر مبنای سیاست نه شرقی نه غربی، سیاستی متوازن با کشورهای جهان برقرار نماید.
۲) تهاجم روسیه به اوکراین. با این تهاجم، روسیه تحت شدیدترین تحریمها قرار گرفته است.
روسیه امکان پیروزی در این جنگ را ندارد به دلایل زیر:
۱)روسیه یک کشور تک محصولی است (صادرات انرژی).
۲)روسیه اقتصاد ضعیف و شکننده دارد و توان تأمین هزینههای یک جنگ گسترده و طولانی مدت را ندارد.
۳) روسیه بسیاری از نیازهای حساس و لجستیک خود را از طریق واردات تأمین میکند و الان حتی چین از فروش قطعات یدکی هواپیما به روسیه امتناع کرده است.
۴) اقدام روسیه بدون هماهنگی با یک شبکه منسجم جهانی (اقدام به تنهایی در حالیکه رقیب روسیه از حمایت یک شبکه گسترده جهانی بهره میبرد)
۵)وابستگی شدید روبل به دلار،
۶) وابستگی زیرساختهای شهری و تکنولوژیک روسیه به شبکه جهانی اینترنت که در نهایت در اختیار آمریکا قرار دارد. به این فهرست موارد دیگر هم میتوان افزود.
با این توضیحات سناریوهای محتمل در این جنگ به قرار زیر است:
سناریوی اول: روسیه در کوتاه مدت جنگ را به اتمام برساند و با اوکراین توافق کند و تنها دستاورد این جنگ خانمان سوز و تحریمهای گسترده، تضمین اوکراین به عدم پیوستن به ناتو خواهد بود.
سناریوی دوم: تداوم جنگ و سرنگونی دولت کنونی اوکراین و استقرار یک دولت دست نشانده در اوکراین. در این صورت روسیه با وضعیتی سخت مواجه خواهد شد زیرا مردم اوکراین به هیچ وجه دولت دست نشانده روسیه را به رسمیت نخواهند شناخت و درگیریهای گسترده در اوکراین، توان روسیه را با فرسایش مواجه خواهد ساخت.
سناریوی سوم: گسترش جنگ به دیگر کشورها و تبدیل شدن این جنگ به یک جنگ منطقهای یا حتی جهانی. در این صورت روسیه که از پشتیبانی مالی، لجستیک قوی برخوردار نیست و هنوز هم کشورهای قوی ای از روسیه حمایت نکردهاند، پیروزی روسیه در جنگ گسترده آتی مشروط به این است که شبکهای از یاران و حامیان گسترده و قوی با خود همراه کند وگرنه شکست روسیه در این سناریو قطعی است.
در هر سه سناریو، روسیه قدرت خود را از دست خواهد داد. روسیه از بازارها جهانی انرژی حذف خواهد شد و تحریمهای شدید مالی اقتصادی، این کشور را تا آستانه فروپاشی مجدد سوق خواهد داد.
در این شرایط فرصت تاریخی دوم برای ایران شکل گرفته است که بازارهای انرژی خود را که روسیه با بی رحمی تمام از دست ایران خارج ساخت دوباره بدست آورد. بدین ترتیب ایران از وضعیت شبه حایل (که یکی از خطرناکترین وضعیتها برای یک کشور است) خارج خواهد شد. ایران ضمن اینکه بازارهای سنتی انرژی خود را بازخواهد یافت، می تواند در تأمین گاز اروپا مشارکت کند، چیزی که اروپائیها به شدت از آن استقبال کرده و این امر موجب تبدیل شدن ایران به یک ابرقدرت گازی در جهان خواهد شد.
ایران همچون اوکراین یک کشور حایل است و دخالت در این بحران و در صورت گسترش جنگ، پیامدهای سختی برای ایران به همراه خواهد داشت. پس منطق ژئوپلیتیکی حکم میکند ایران هرگونه تهاجم به خاک دیگر کشورها را محکوم کند و طرفین را دعوت به راه حل دیپلماتیک نماید و خود بیشترین بهره را از این بحران ببرد و بازارها انرژی از دست رفته خود (که توسط روسیه از چنگ ایران درآمد) را بازپس گیرد. نادیده گرفتن این فرصت تاریخی، موجب زیانهای جبران ناپذیر برای کشور و نیز برای نظام سیاسی ایران خواهد شد. درست است که اتخاذ سیاست بی طرفی توسط ایران موجب واکنش شدید روسیه خواهد شد، اما روسیه در حال ضعیف شدن است و ایران از این فرصت میتواند بهترین بهره را برده و موقعیت خود را در سطح جهانی تقویت کرده و به بازارهای انرژی برگشته و موجب کاهش مشکلات مالی اقتصادی کشور و مردم خود شود.
از دست دادن فرصتهای تاریخی، زیانهای تاریخی به همراه خواهد داشت.
ویدیو:
سرنوشت دختر علوم تحقیقات
در دارالخلافه با بهزاد یعقوبی
مرز حریم خصوصی و عرصه عمومی کجاست؟