این روزها اقتصاد خرد و کلان در ایران با بحرانهای بیسابقهای روبهروست؛ بحرانهایی که شاید با محاسبات اهالی اقتصاد نیز همخوانی نداشته باشد و نتوان با علم اقتصاد آن را تجزیه و تحلیل کرد. وضعیتی که بیشک در آن سیاستهای کلان، ناکارآمدی، تحریم، دشمنی، سنگاندازی و ... تاثیرگذار هستند.
از چاه معضلات مالی به چالههای بورس
اما در این بین همان مقدار که بحث تحریم و دشمنی سبب زمینگیری اقتصادی شده است، ناکارآمدی و چالههای خودساخته مسئولان نیز به همان میزان اقتصاد ایران را درگیر مصیبت کردهاست؛ مصیبتی دردناک که هرچه بیشتر دست و پا زده میشود، بیشتر در گل فرو میرود زیرا راه نجاتی که طراحی میشود برگرفته از منافع ملی و آیندهنگری نیست و تنها هر سیاستگذاری به دنبال منافع برخی جریانات و عبور موقت از بحران است. نمونه بارز این بازیهای سیاستزده در اقتصاد ایران را میتوان در ماجرای جذب سرمایه بورس مشاهده کرد؛ خیانتی تاریخی به اصلیترین و مفیدترین بازار اقتصادی که مردم هر کشور میتوانند در آن شرکت کرده و سود دو طرفه ایجاد کنند. در این سالها از همه اقشار مختلف جامعه در بازار بورس با توجه به توصیه مسوولان وارد شدند حتی کسانی که در این بازار حرفهای نبودند به امید رونق و سود سرمایه خود را به بورس کشیدند ولی به خاک سیاه نشستند!
مسیر بی اعتمادی به سیاست های اقتصادی
این موضوع که هم مسئولان و هم بیشتر سرمایهگذاران در آن دخیل بودند گذشته از آسیبهای مادی که برای مردم داشت یک آسیب کلان به کشور و سیاستگذاران آن وارد کرد؛ آسیبی که شاید سالها برای تیمار آن وقت لازم باشد؛ آسیبی به نام بیاعتمادی عمومی به سیاستهای اقتصادی در بازار سرمایه!بیاعتمادی که توانایی زمین زدن هر نظام اقتصادی را دارد و میتواند ابربحرانهایی برای مسئولان کشور ایجاد و سبب فلج شدن سیاستهای اجرایی شود. هر چند اقتصاد و سرمایههای کلان در ایران در چنبره برخی نهادها پیدا و پنهان قدرت است ولی نباید سرمایههای خرد را نیز نادیده گرفت و آنها را بیتاثیر دید. سرمایههای در گردشی که میتوانند با سوق پیدا کردن ناگهانی به بازارهای مختلف اقتصادی سبب افزایش تورم در آن بخش شود.
پناه بر بانک!
در ادامه مسیر این بیاعتمادی شاهد آن هستیم که مردم هر روز دارایی و سرمایه خود را از بورس بیرون کشیده و به سمت بازارهای دیگر به ویژه بانکها میبرند تا هم سود کنند و هم سرمایهشان در معرض خطر نباشد. در همین حال خبری منتشر شد با عنوان بیاعتمادی مردم به بازارهای اقتصادی ایران و پناهبردن به سودکم بانک! در این خبر آمده بود براساس جدیدترین آمارهای بانک مرکزی ایران، رقم سپردههای بانکی کشور (پس از کسر سپرده قانونی) در پایان آذرماه سال ۱۴۰۰ به ۴ هزار و ۵۵۲ هزار میلیارد تومان رسیده که نسبت به رقم ۳ هزار و ۱۶۷ هزار میلیارد تومانی آذرماه سال ۹۹ رشد ۴۴ درصدی را نشان میدهد. رقمی معادل یارانه نزدیک به سه سال مردم ایران! محاسبات نشان میدهد از اول فروردین ۱۴۰۰ تا پایان آذرماه ماهانه بهطور میانگین حدود ۱۲۰ هزار میلیارد تومان به رقم سپردههای بانکی کشور افزوده شده است. این خبر یک هشدار و درد عمیق نهفته دارد و اینکه مردم دیگر به بازارهای اقتصادی مختلف هیچ اعتمادی ندارند و به دنبال رونق نیستند فقط میخواهند سرمایهشان با هر طریق و سود ممکن و حتی اندک سود بانکهای حفظ شود. البته ناگفته نماند که این رقم نجومی از افزایش نقدینگی که نتیجه افزایش تورم است سرچشمه می گیرد اما بی اعتمادی بخشی از مردم به بازارهای موازی و پناه بردن به بانک ها که یکی از نتایج داده گفته شده است را نیز نباید نادیده انگاشت. این در حالی است که سیاستگذاران بانکی بارها سعی کردند با کاهش سودبانکی سرمایه را به سمت بازارهای دیگر سوق دهند ولی مردم بازیخورده از سیاستهای ناقص و معیوب مسئولان، پناه بردن به سود کم و مطمئن را قابل قبول دانستند. البته بیشک بانکها نیز تحت سیطره سیاستهای کلان اقتصادی همین سیستم هستند و به نفع است تا پولهای مردم به جای بازارهای بیثبات و شاخص به بانکها بیاید و در مسیر تولید قرار بگیرد. اما چرا اعتماد به بانک؟
در یک اقتصاد بیمار بدهکار برنده است!
پاسخ به سوال مطرح شده را با یک مثال برایتان شرح می دهیم. به بیان ساده، فرض کنید شخصی از شخص دیگر، یک قرض ۱۰۰ هزارتومانی با موعد بازپرداخت یک ساله بگیرد. با این پول اگر در طول یک سال، هر کالا یا محصولی را خریداری کند و سال بعد آن را بفروشد، هم می تواند ۱۰۰ هزار تومان بدهی خود را تسویه کند و هم سودی برایش باقی بماند. به این ترتیب شاید اینطور به نظر نرسد اما شما در هر حالتی اگر از بانک وام بگیرید به سودتان است. چرا؟ چون در ایران، نرخ سودِ بانکی کمتر از نرخ تورم است. از وام هایی چون ازدواج با نرخ بهره ۴ درصد گرفته، تا وام هایی حتی با سود دوازده درصدی نیز در ایران، تسهیلات خوبی تعریف می شوند، چراکه این نرخ از نرخ تورم پایین تر است. این در حالی است که نرخ بهره در آمریکا دو تا سه درصد (کمتر از نرخ وام قرض الحسنه در ایران) است. به بیان دیگر در یک اقتصاد که به دلیل تورم بالا بیمار شده بدهکار، برنده است!
القصه...
این هشدار را باید به مسئولانی که همواره برای سرمایه مردم دندان تیز میکنند داد که به سمت گرفتن مالیات و سایر پولهای زور از سرمایه مردم در بانکها نروند و بگذارند از طریق همین سرمایهگذاریها بازار اندکی آرامش بگیرد و پولهای سرگردان در بازار بانکی رسوب کند و از آن طریق به خدمت اقتصاد و تولید برود. عملکردی که بهترین شیوه برای کنترل افزایش نقدینگی در بازارهای بلاتکلیف و بیهویت است که میتواند با گرانیهای افسارگسیخته مانند سالهای ۹۱ و ۹۷ مقابله کند.
ویدیو:
سرنوشت دختر علوم تحقیقات
در دارالخلافه با بهزاد یعقوبی
مرز حریم خصوصی و عرصه عمومی کجاست؟