تألیف بیش از ۳۰۰ عنوان مقاله در مجلات معتبر بینالمللی و تربیت دهها دانشجو در مقاطع تحصیلات تکمیلی کارشناسی ارشد و دکتری فیزیک از خدمات ماندگار ایشان به جامعه علمی کشور است. او دارای شاخص هرش ۵۲ بوده و مقالات وی بیش از ۱۱ هزار ارجاع دریافت کردهاند که از این نظر در بین فیزیکدانان ایرانی جایگاه رفیعی دارد. از جمله افتخارات دکتر ستاره انتخاب به عنوان دو درصد دانشمند برتر جهان طبق ارزیابی دانشگاه استنفورد، دانشمند برتر جهان اسلام، پژوهشگر برتر کشوری و عضو فدراسیون سرآمدان علمی ایران است.
استیون هاوکینگ، دانشمند بزرگ فیزیک جهان چندین بار در زمینه گرانش و کیهانشناسی به مقالات علمی او رفرنس داده بود.
۲۵ سال قبل هم تصادف اتوبوس حامل دانشجویان شریف در تاریخ ۲۶ اسفند ۱۳۷۶ باعث فوت ۷ نفر از نخبگان دانشگاه صنعتی شریف شد که در مسیر بازگشت از بیست ودومین دوره مسابقات ریاضی از اهواز به تهران بودند. مریم میرزاخانی یکی از بازماندگان این حادثه بود. حادثه ای که می توانست یکی از بزرگترین چهره های علمی نیم قرن اخیر کشور را بگیرد و البته بعید نیست که هر کدام از آن ۷ نفر قربانی این حادثه احتمالا در آینده خود به یک چهره برجسته تبدیل می شدند. 25 سال بعد از آن حادثه، جاده های ایران همچنان قربانی می گیرند و نخبگان ایرانی هم در میان این قربانیان هستند.
پس از این اتفاق، دکتر وحید کریمی پور، استاد فیزیک دانشگاه شریف در دلنوشته ای متاثر کننده درباره پروفسور محمدرضا ستاره و عشق او به وطن اینگونه نوشت:
این سومین مرثیهای است که من برای از دست دادن دوستان و همکاران جوانترم می نویسم. آخرین اش برای محمدرضا ستاره است که ده سال از من جوانتر بود و پس از دوران دانشجویی اش در شریف تنها چند بار او را دیده بودم، و تصاویری کمرنگ از آن دوران و حضورش در چند کلاس درس در ذهنم باقی مانده است. اما در این سالها هر وقت که او را به یاد می آوردم، نه به مقالات پرشمار و با ارزش اش در مجلات معتبر فکر می کردم و نه به منش و شخصیت ساده و صمیمی اش و نه به جملات کوتاه طنز آمیزش، بلکه بی اختیار این جمله اش با تمام قوت به خاطرم می آمد که «بیجار بهترین نقطه کره زمین است».
سالها پیش این جمله را، شاید در یک کنفرانس ریاضی فیزیک در ترکیه از او شنیده بودم و تکان خورده بودم. ارزش این جمله چنان بود که همه آنچه را که از او به خاطر می آورم به محاق برده است. آخر چطور ممکن بود کسی که دکتر فیزیک است این همه شهرهای بزرگ و پرآوازه و زیبای دنیا را رها کند و بگوید که «بیجار بهترین نقطه کره زمین است»؟
چطور ممکن بود شهری کوچک و دور افتاده مثل بیجار که نه منظره های دلانگیز غروب آفتاب کنار دریا را می توان در آن دید ، نه رودخانه بزرگی دارد با قایق های رنگارنگ، نه انبوه درختان جنگل، بهترین نقطه کره زمین باشد. چطور کسی می توانست شهری را که احتمالا یک خیابان هم بیشتر ندارد و در آن نه پارک بزرگی هست، نه دانشگاهی، نه کتابخانه بزرگی، نه فروشگاه بزرگی، نه گردشگاه مدرنی، نه تئاتری، نه سینمایی بهترین نقطه کره زمین بنامد؟ اصلا چرا نگفته بود بهترین شهر با بهترین منطقه و گفته بود «بهترین نقطه کره زمین»؟ چرا نگفته بود بهترین نقطه کردستان یا ایران؟
چه چیزی در آن نقطه بود که او را تا به این حد دلبسته آن شهر و دیار و زادگاهش کرده بود که بیست سال تمام او را در کردستان و در سنندج و بیجار نگاه داشت، جایی که سالهای زیادی به کاری ممتد، پیوسته و درخشان در فیزیک نظری پرداخت و برای هزاران دانشجو از نسل نو نشان داد که می توان در گوشهای از این آب و خاک زیست، به زیبایی های ساده آن حتی اگر یک تک درخت تنها با یک خیابان خلوت یا کوچهای قدیمی و خانه ای گلی باشد عشق ورزید، و با شکیبایی و ممارست به خلق آثار خوب و با ارزش در علوم جدید پراخت حالا در این آخرین دقایق بعد از نیمه شب یازدهم تیرماه که این کلمات را می نویسم، فهمیدهام که بیجار بهترین نقطه کره زمین است، چرا که ستارهای در خاک آن آرمیده است. روزی باید به زیارت آن نقطه بروم.
ویدیو:
سرنوشت دختر علوم تحقیقات
در دارالخلافه با بهزاد یعقوبی
مرز حریم خصوصی و عرصه عمومی کجاست؟