شبکه آمریکایی MSNBC در مطلبی به قلم تریتا پارسی نوشت: آمریکاییها خسته و سردرگم هستند و نمیتوانند از پس درگیریهای خارجی بیشتری برآیند – چه برسد به فاجعه سهجانبهای که پیش روی ما قرار دارد. با این حال، ایالات متحده در آستانه یک جنگ طولانی در اوکراین است که خطر تبدیل شدن به رویارویی مستقیم ایالات متحده و روسیه را دارد، فروپاشی توافق هستهای ایران که شاید به جنگ با قدرت خلیج فارس برسد و اکنون هم یک بحران غیرضروری با پکن بر سر تایوان، که دلیل ان سفر نادرست نانسی پلوسی به تایپه بود.
در ادامه این مطلب آمده است: در نهایت، این سه گانه بحران، تهدید واقعی علیه موجودیت بشر در عصر ما، یعنی تغییرات اقلیمی را از اولویت خارج می کند. اما این داستان دیگری است. در حال حاضر، دولت بایدن هنوز این فرصت را دارد که از یکی از این بحران های بالقوه یعنی مناقشه هستهای با ایران جلوگیری کند.
در اوکراین در کوتاه مدت و میان مدت نه پیروزی و نه حتی یک نتیجه مشخص وجود ندارد. ایالات متحده و متحدانش و همچنین روس ها برای درگیری طولانی مدت آماده می شوند. استقامت و تعهد نتیجه آن جنگ را تعیین خواهد کرد. با این حال، طبق گفته بری پوزن، استاد دانشگاه MIT، حتی پس از سرازیر شدن منابع بیشتر به جنگ، محتمل ترین نتیجه همچنان "یک جنگ طولانی، خونین و در نهایت بلاتکلیفی" خواهد بود.
جدا از 50 میلیارد دلاری که دولت بایدن به عنوان کمک نظامی به اوکراین ارسال کرده (دولت اوکراین قبلاً 40 میلیارد دلار دیگر درخواست کرده) و اگرچه به نظر نمی رسد کاخ سفید کمک دیگری را قبل از انتخابات میان دوره ای تایید کند، اما درگیری ادامه دارد و خطر تشدید آن هم حس میشود. این نه تنها شامل استفاده بالقوه از تسلیحات هستهای، بلکه دخالت مستقیم تر ایالات متحده در جنگ نیز می شود. (البته باید از دولت بایدن به خاطر دور نگه داشتن نیروهای آمریکایی از جنگ تقدیر کرد.)
درست است که ایالات متحده نمی تواند و نباید شرایط راه حل دیپلماتیک را برای جنگ آغاز شده توسط روسیه دیکته کند. اما میتواند و باید به ایجاد شرایط دیپلماسی کمک کند. تاکنون، و به ویژه با توجه به ضرورت اجتناب از درگیری مستقیم آمریکا و روسیه، دیپلماسی فرصت بسیار کمی داشته است. به عنوان مثال، آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه، برای اولین بار از زمان تهاجم روسیه تنها پنج روز پیش، با همتای روس خود، سرگئی لاوروف، صحبت کرد.
بحران تایوان، همانطور که در بالا ذکر کردم، کاملا غیر ضروری بود. دولت بایدن می توانست در وهله اول از پلوسی بخواهد با به تعویق انداختن سفر خود از از فوران این بحران جلوگیری کند. بله، پلوسی "حق" سفر به تایپه را دارد. اما سوال این نیست. بلکه سوال این است که آیا چنین سفری از نظر استراتژیک عاقلانه است و آیا منافع ایالات متحده را پیش می برد یا خیر.
ابعاد این بحران هنوز به طور کامل درک نشده است. اما همانطور که همکار من مایکل سوین میگوید، «این وضعیت با توجه به وضعیت نامطلوب روابط کنونی ایالات متحده و چین و تواناییهای نظامی بسیار بهبود یافته چین، پتانسیل تبدیل شدن به نسخهای بدتر از بحران تایوان را در سالهای 1995-96 دارد».
اگرچه بایدن در وهله اول این فرصت را برای جلوگیری از بروز بحران از دست داد، اما همچنان می تواند در مکانیسم های کاهش تنش برای خنثی کردن درگیری و جلوگیری از رویارویی با پکن سرمایه گذاری کند.
گویی درگیریهای بالقوه با این دو قدرت هستهای به اندازه کافی بد نبوده که دیپلماسی بر سر برنامه هستهای ایران هم به نفس نفس افتاده است. دور تازه و احتمالاً نهایی مذاکرات در حال حاضر در وین پایتخت اتریش در حال برگزاری است. با این حال، هیچ نشانه روشنی وجود ندارد که دو طرف شجاعت لازم را برای توافق به دست آورده باشند. یک دیپلمات ارشد آگاه از مذاکرات به من گفت: «ما هرگز تا این حد به توافق نزدیک نبودیم. اما این هنوز به این معنی نیست که ما توافقی خواهیم داشت.»
شکی نیست که اگر توافق از بین برود و هر دو طرف تصمیم به تشدید آن بگیرند، فاجعه رخ خواهد داد. بایدن و یائیر لاپید، نخستوزیر اسرائیل ماه گذشته در جریان سفر بایدن به اسرائیل، «اعلامیه بیتالمقدس» را امضا کردند که یک تعهد مشترک برای جلوگیری از دسترسی ایران به تسلیحات هستهای است. روز قبل، بایدن به تلویزیون اسرائیل گفته بود که از نیروی نظامی برای جلوگیری از هسته ای ایران به عنوان «آخرین راه حل» استفاده خواهد کرد. اگرچه ایالات متحده مدتهاست که اعلام میکند برای جلوگیری از ساخت بمب هستهای ایران وارد جنگ خواهد شد، اما تکرار این تهدید در بحبوحه مذاکرات جاری و در هنگام بازدید از اسرائیل - بزرگترین مخالف توافق هستهای با ایران - یادآور این موضوع بود که ما چقدر به چنین رویارویی نزدیک هستیم.
تنها در دو ماه گذشته، آمریکا تحریمهای فشار حداکثری ترامپ را دوبرابر و تحریمهای جدیدی را به آن اضافه کرده و وعده فشار اقتصادی بیشتری را داده است. ایران نیز به نوبه خود با فعال کردن 500 سانتریفیوژ پیشرفته جدید پاسخ داده و به طور قابل توجهی توانایی های هسته ای خود را افزایش داده است. اگر این روند ادامه پیدا کند، فقدان توافق هسته ای به معنای نزدیک شدن ایران به بمب و نزدیک شدن آمریکا به جنگ است.
تیم بایدن ممکن است محاسبه کرده باشد که در چنین سناریویی، مردم آمریکا ایران و ترامپ را مقصر می دانند، زیرا او در وهله اول از توافق هسته ای خارج شد. اما نظرسنجی اخیر Data for Progress آب پاکی را روی دست آنها ریخته و نشان داد رایدهندگان یکدست فکر نمیکنند و 33 درصد بایدن و 34 درصد ترامپ را مقصر میدانند.
رأی دهندگان کاملاً بی انصاف نیستند. ترامپ به خاطر خروج از توافق و انجام هر کاری که می توانست برای از بین بردن توافق انجام دهد، سزاوار تقصیر اصلی است. اما بایدن فرصت طلایی برای پیوستن مجدد به این توافق از طریق فرمان اجرایی در اولین هفته ریاست جمهوری خود را داشت، همانطور که با توافق پاریس در مورد تغییرات آب و هوایی و سازمان بهداشت جهانی انجام داد. در عوض، او تصمیم گرفت تحریمهای ترامپ را حفظ کرده و تنها پس از صرف ماهها با سه کشوری که ترامپ را برای خروج از این توافق تحت فشار قرار داده بودند، یعنی اسرائیل، عربستان و امارات، برای بازگشت به برجام مذاکره کند.
اسرائیل، امارات متحده عربی و عربستان سعودی همگی به بایدن فشار آوردند تا در «بازگشت به توافق» عجله نکند. تهران این اقدامات اولیه دولت بایدن را با چشم بی اعتماد نگاه کرد. ایرانی ها بر این باور بودند که بایدن قصد دارد با طولانی کردن رنج ایران تحت تحریم های ترامپ، تهران را مجبور به پذیرش شرایط سخت گیرانه تر کند. پاسخ ایران به همان اندازه که خطرناک، اما قابل پیش بینی بود: اگر بایدن با تحریمهای ترامپ بر ایران فشار بیاورد، ایران با گسترش بیشتر فعالیتهای هستهای خود، آمریکا را تحت فشار قرار خواهد داد. و برخی از مشکلسازترین اقدامات ایران، مانند افزایش غنیسازی اورانیوم به 60 درصد، در زمان نظارت بایدن اتفاق افتاد.
به طور خلاصه، دستپاچگی بایدن در دیپلماسی در ماههای اولیه ریاست جمهوری، فضا را مسموم و وضعیت بد را بدتر کرد. سپس ایرانیها هم با امتناع از تعامل مستقیم با ایالات متحده و هم با اتلاف وقت بر مشکلات افزودند. اما نظرسنجیها باید به کاخ سفید یادآوری کنند که اگر مذاکرات با شکست مواجه شود، آنها هم به اندازه ترامپ و ایران در این شکست مقصر دیده خواهند شد.
با این حال، اخبار خوب زیادی در نظرسنجی ها وجود دارد. رأی دهندگان آمریکایی اکثراً ترجیح می دهند موضوع هستهای به صورت دیپلماتیک و نه اقدام نظامی - 78 درصد در مقابل 12 درصد – حل شود و 67 درصد از رای دهندگان از تمدید برجام یعنی توافق ایران حمایت می کنند و تنها 20 درصد با آن مخالف هستند. در میان دموکراتها، حمایت حتی قویتر است: 82 درصد از دموکراتها خواهان تجدید برجام هستند.
البته احیای برجام تنها به بایدن بستگی ندارد. رسیدن به آری نیازمند انعطاف و اراده سیاسی از هر دو طرف است. اما رئیس جمهور کنترل قابل توجهی بر این موضوع دارد. بایدن باید تمام تلاش خود را برای احیای توافق انجام دهد، نه تنها به دلیل سرزنش احتمالی در صورت شکست، یا به دلیل حمایت مردمی در صورت موفقیت، یا نه حتی به دلیل مزایای امنیتی آشکار این توافق برای ایالات متحده، بلکه برای جلوگیری از یک بحران فاجعه بار سه جانبه که آمریکا نمی تواند آن را تحمل کند.
ویدیو:
سرنوشت دختر علوم تحقیقات
در دارالخلافه با بهزاد یعقوبی
مرز حریم خصوصی و عرصه عمومی کجاست؟