حال سینمای ایران خوب نیست! این جمله در بسیاری از مصاحبههای سینمایی، از سوی اهالی این هنر پرهیاهو تکرار شده است. برای مخاطبان پر و پا قرص سینمای ایران که اخبار این حوزه را رصد کرده و سرخط اخبار را دنبال می کنند و با دو واژه «تحریم» و «توقیف» آشنا هستند نیز این جمله بسیار قابل لمس جلوه می کند!
وضعیت ممیزی و توقیف فیلمها به کنار، اوضاع به ظاهر منظم اما نابسامان اکرانها نیز کماکان بر اقتصاد سینما سایه انداخته است. در این میان عدهای مسالمت میکنند، عدهای انتظار مساعدت میکشند و عدهای میجنگند اما داستان وقتی بالا میگیرد که ارگانهای نظارتی متفاوت نیز پا به میدان گذاشته و ساز مخالف کوک کنند! بیش از صد و پنجاه سالن سینما مجموعه بزرگی را در اختیار حوزه هنری قرار داده که سینماگران را وا میدارد برای به دست آوردنِ بخشی از این سالنها به خصوص در شهرستانها، با حوزه هنری راه بیایند و پس از کسب پروانه نمایش از سازمان سینمایی، حاضر به اعمال ممیزیهایی و ارائه نسخهای خاص با اصلاحات مدنظر حوزه هنری برای اکران در سالنهای این مجموعه باشند. این رویه تازهای نیست و حوزه هنری از سالهای پیشین تاکنون چنین رویهای داشته و وقتی سینماگران دریافتند، اعتراضشان به جایی نمیرسد، اغلب آن ها همراه شدند.
پشت پرده یک امکان خاص
آمادهسازی ساخت پردیس سینمایی در شمال و جنوب تهران و تاسیس و بازسازی مجموعا ۶۵ سالن جدید سینما در سطح کشور که از قضا در مناطق فاقد سینما نیستند، یکی از تازهترین اقدام موسسه بهمن سبز، زیرمجموعه حوزه هنری است. این در حالی است که سینماهای کشور بیش از سه کرونایی، با بحران مالی، بیماری و بدهی مواجه و حتی بسیاری مجبور شدند به فکر تغییر کاربری بیفتند. روندی که مالیات مستقیم ۲۵ درصدی، ممکن است در ۷۳ سینمای بدهکار دیگر کشور نیز ادامه یابد. در این اوضاع منطق ساخت پردیس های سینمایی آن هم در مناطق برخوردار از سینما معلوم نیست. این که سود تاسیس پردیس سینمایی در شرایط فعلی چیست و چرا بودجههای سینما در دوران بیکاری و بدهی اهالی سینما به سمت پردیسسازی یا برگزاری جشنوارههای بی حاصل میرود هنوز مرکز سوال است. جالب آنکه روابط عمومی بهمن سبز اخیرا اعلام کرده احداث سالنهای کوچک در شهرستانها توسط بخش خصوصی بهتر است، با این وجود همچنان این اقدام به دلیل هزینههای نگهداری و مخارج روزمره سینماها سودآور نیست! اما میزان سودآوریِ بیش از ۱۵۰ سینمای حوزه هنری در سطح کشور نیز هنوز مرکز سوال است! جالب آنکه در حالی هزینههای نجومی صرف ساخت و ساز پردیس و سینما در مناطق برخوردار شده که غیر از سازندگان و مقاطعهکاران، کسی از این پردیسها و سالنهای دولتی سودی نبرده و نمیبرد. چراکه نه ساخت و سازها کارشناسی شده است و نه مدیران مربوطه کاربلد هستند! گویی حوزه هنری و بهمن سبز، فقط بیتالمال را هدر میدهند، بدون اینکه سود مالی یا معنوی برای مردم، حتی خودشان داشته باشد. از طرف دیگر در حالی که بخش عمدهای از سینماهای کشور زیر پرچم حوزه هنری است، در سالهای اخیر، عدم اکران سراسری فیلمهای سینمایی توسط سینماهای حوزه هنری بهدلیل عدم همخوانی فیلمها با سلیقه و سیاست آن، مورد نقد اصحاب سینما و رسانه واقع شد. این در حالیست که طبق قانون، هر فیلمی که توسط شورای صدور پروانه نمایش مورد بازبینی قرار گرفته و موفق به کسب این پروانه شده، باید بتواند از کلیه امکانات در عرصه اکران در سراسر کشور بهرهمند شود.
عواقب تحریم فیلمها از سوی حوزه هنری چیست؟
اما حوزه هنری از آن ارگانهایی است که گاهی خط و مشی آن حتی از همتای نظارتی دیگر خود یعنی وزارت ارشاد نیز فاصله گرفته و فیلمهایی که ارشاد به آنها مجوز می دهد را هم تحریم میکند! شاید بسیاری از مخاطبان این گزارش ندانند که حوزه هنری از چه اهمیتی برخوردار است و تحریم یک فیلم از سوی آن چه عواقبی میتواند به همراه داشته باشد! باید اضافه کرد که این نهاد انقلابی، تعداد زیادی از سالنهای سینماهای تهران و شهرستانها را در اختیار دارد که سینما «آزادی» به عنوان یکی از مهمترین شریانهای فروش فیلم در استان تهران نیز وابسته به این حوزه است. وقتی یک فیلم از سوی حوزه هنری تحریم شود، اکران در ۱۵۰ سینمای مهم کشور را از دست خواهد داد و عملا فروشی در شهرستانها نیز نخواهد داشت چرا که اکثر سالنهای سینمایی در شهرستانها، وابسته به حوزه هنری است! این ارگان اما طی دو سال اخیر در زمینه اعمال ممیزی دست به نوآوری زده و به جای خودداری از اکران برخی از فیلمها و یا صرف انرژی برای حذف برخی سکانسها برای اکران، به صورت خودجوش ممیزی را بر روی دیالوگها اعمال کرد. برای مثال نسخه یکی از فیلمهای سینمایی به نام «چهارانگشت» در سالنهای سینمای حوزه با استفاده از بوقهای مکرر برای سانسور برخی کلمات پوشش داده شد!
درحالی که مدیران حوزه هنری، برخی از طیفهای سیاسی و حتی روزنامههای بعضی از جریانهای خاص، از این جریانات در سالنهای وابسته به حوزه هنری حمایت میکنند، سوال اینجاست که این اقشار که داعیهدار دینداری و اخلاق اسلامی نیز هستند، چطور از نهادی حمایت میکنند که با پول بیتالمال و بودجه عمومی اداره میشود، اما خدمات خود را برای عموم مردم و فیلمسازان ارائه نمیکند و به صورت سلیقهای یا گزینشی در مورد نمایش فیلمهای سینمایی تصمیم میگیرد؟ حوزه هنری گویا خود را ارگانی با ساز و کار بازار آزاد در سالنداری میداند و مدعی است که میتواند همچون بخش خصوصی صلاح مال خود را تشخیص دهد و بر مبنای سلیقه خود عمل کند، در این صورت انتظار میرود که بودجه سالانه این نهاد حذف شود تا دیگر فیلمسازان از آنها مطالبه عمومی نداشته باشند. اما نقطه آغاز این حوزه و اوج گیری اختیارات آن در سینمای ایران کجا بود؟
سرنوشت متولی پشت پرده سینمایی
سال پنجاه و هفت نه تنها در تاریخ سیاسی ایران سال پربحث و مهمی است، بلکه دیگر ابعاد کشور را نیز متاثر از خود ساخته است! در حوزه هنر اولین تغییرها متوجه سینما شد، به این دلیل که هنرمندان انقلابی نمیخواستند زمین بازی را به هنرمندان ضد انقلابی و یا غرب زدهای که به زعم آنها گرایشهای چپ و مارکسیستی داشتند واگذار کنند! حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی نیز برای ماوا دادن به همین افراد و با همین اهداف تشکیل شد! در اواسط سال ۵۷، حوزه هنری با نام ابتدایی «کانون نهضت فرهنگی اسلامی» با پیشنهاد طاهره صفارزاده، نویسنده، پژوهشگر و مترجم ایرانی قرآن تاسیس شد. این نهاد در طول سالهای ۵۷ تا ۵۹ در خیابان فلسطین شمالی قرار داشت و اعضای اولیه آن را محسن مخملباف، مرتضی آوینی، قیصر امینپور، فریدون عموزاده خلیلی، امیرحسین فردی، طاهره صفارزاده، ابوالفضل عالی، سیدحسن حسینی، محمد کاسبی، رسول ملاقلی پور، فرجا... سلحشور، سیدعلی میرفتاح، حسین خسروجردی، احمد عزیزی، مهرداد اوستا، سپیده کاشانی، سلمان هراتی، علی وزیریان، عزیزا... زیادی، محمدرضا آقاسی و محمدعلی محمدی (م. ریحان) تشکیل میدادند که هر کدام در نهایت سرنوشت و حتی بعضی ایده الوژی متفاوتی پیدا کردند! آن سالها محسن مخملباف که هنرمندی انقلابی و پرشور بود، در رادیو کار میکرد و چند کتاب که در حوزه هنری چاپ شده بود را در رادیو نقد کرده و همین نقد، نقطه اتصال مخملباف به حوزه هنری شده بود. جوانی که در زندان، هم بند شهید رجایی و بهزاد نبوی بود، به زعم بسیاری تحت تاثیر نبوی بوده و به دنبال مدینه فاضله میگشت. قیصر امینپور هم از جمله شاعرانی بود که طی سالهای ۵۸ تا ۶۶ در شکلگیرى حلقه هنرى و اندیشه اسلامى در حوزه هنرى با افرادى چون سیدحسن حسینى، سلمان هراتى، حسامالدین سراج، محمدعلى محمدى، یوسفعلى میرشکاک، حسین خسروجردى و ... همکارى داشت. گروهى که بنیانگذاران جوان حوزه هنری نام گرفتند و بعدها چهرههایى چون محمدرضا عبدالملکیان، کاکایى، فاطمه راکعى و علیرضا قزوه نیز به آنان پیوستند. حوزه هنری از سال ۷۹ رسما سازمان سینمایی سوره را راهاندازی کرد تا تولید و پخش فیلم زیر نظر این سازمان انجام شود. اما از مهمترین رویدادهایی که درحوزه اتفاق افتاد، پیوستن این حوزه به سازمان تبلیغات اسلامی بود. در ادامه نیز این حوزه مدیران مختلفی پیدا کرد که مشهورترین آنها که در فاصله طولانی، سرپرست این حوزه بود، همان طور که در چند سطر بالا به آن اشاره شد، محمدعلی زم است که به زعم بسیاری فعالیتهای او، تا حدودی به حوزه هنری سر و سامان داد. نخستین قدم مثبت، دایرکردن کارگاههای فعال فیلمنامهنویسی بود که از دل این کارگاهها فیلمهای جنجالی و باکیفیتی همچون «شوکران»، «دیدار»، «آدم برفی» و «مرد عوضی» بیرون آمد. قدم بعدی چاپ مجلات مختلفی بود که در زمان خودشان اتفاقی فرهنگی مهمی به شمار میآمدند. باید گفت که قبل و بعد از مدیریت زم ، آنچنان نامی از حوزه هنری به میان نمیآمد تا اینکه ماجرای عدم اکران فیلمهای سینمایی ، دوباره نام آن را بر سر زبانها انداخت.
ارشاد و حوزه، دو روی یک سکه!
حوزه هنری در دوران ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد و پس از اکران پرحاشیه نوروز ۹۱ با وزارت ارشاد زاویه پیدا و اعلام کرد که از این پس فیلمهایی را که مغایر با ارزشهای انقلاب اسلامی باشند اکران نخواهد کرد و متعاقب آن، یک لیست ۶ فیلمی منتشر و اعلام کرد که این فیلمها را در سینماهای تحت مدیریت خود نمایش نخواهد داد. همچنین اعلام کرد که این تنها یک لیست اولیه بوده و فیلم های دیگری هم به این لیست اضافه خواهند شد. این موضوع آغازگر بحرانی در سینمای ایران بود که باعث شد تنشهای جدی میان اهالی سینما و مدیریت وقت سینمایی کشور و البته مدیران حوزه هنری ایجاد شود. با توجه به اینکه حوزه هنری در آن دوره، ۹۰ سالن سینما را در اختیار و این تعداد سالن در مقیاس سینمای ایران، سالنهای زیادی به حساب میآمد، برای مدتی توانست اکران در سینماهای ایران را دچار اختلال کند. در سال ۹۱، زمانی که وزارت ارشاد برای فیلمهای «زندگی خصوصی» و «گشت ارشاد» مجوز نمایش صادر کرد، کار به اعتراض بخشی از اقشار جامعه حتی به نماز جمعه کشید و احمد خاتمی، امام جماعت تهران و برخی از ائمه جماعت در شهرستانها نیز این فیلم ها را مستهجن خواندند. این دو فیلم همچنین به زعم انصار حزب الله به دلیل «رونمایی از روابط بیپرده جنسی» و «حمله مستقیم به مقدسات و نهادهای نظارتی و انتظامی جمهوری اسلامی» باعث «ننگ وزارت ارشاد» بوده، باعث بروز عکس العمل های بسیاری در طیف تندرو مذهبی و بخشی از روحانیون شدند. در این میان حوزه نیز با معترضان همراه شد و از اکران این دو فیلم سرباز زد.
سعید سهیلی، کارگردان «گشت ارشاد» نیز ضمن اشاره به سابقه روشن خود طی انقلاب و جنگ ایران و عراق اعلام کرد انصار را در جایگاهی نمیبیند که در چنین مسائلی دخالت کنند و افزود احتمالا انصار حزب الله به این دلیل عصبانیاند که در واقع در فیلمش «متحجرین و ریاکارانی» مانند آنها را به تصویر کشیده است. اما در نهایت و علیرغم مقاومتها، مجموعه عوامل دست به دست هم دادند تا نمایش این دو فیلم ابتدا در بسیاری از سینماهای کشور محدود شده و سپس «زندگی خصوصی» کلا توقیف شود.
این اقدام باعث به وجود آمدن بدعت تازهای در اکران شد و حوزه شروع به شناسایی فیلمهایی کرد که به زعم این نهاد نباید اکران میشدند. با ورود شهرداری و حمایت این نهاد از حوزه اوضاع پیچیدهتر شد. به طوری که حوزه هنری و شهرداری در یک سوی این مناقشه قرار گرفتند و وزارت ارشاد و سینماگران معترض در سوی دیگر. حوزه راه خودش را میرفت و شورای صنفی نمایش هم اقدامات حوزه هنری را غیرقانونی میدانست.
بازتاب اعمال نفوذ حوزه در دوره روحانی
اما با برگزاری انتخابات ریاست جمهوری یازدهم و پیروزی حسن روحانی، علی جنتی به عنوان وزیر ارشاد انتخاب شد. جنتی هم قفل خانه سینما را گشود و هم توانست با حوزه تعامل مناسبی داشته باشد به طوری که از سال ۹۲ تا ۹۵ کمتر شاهد مشکلی بین حوزه هنری و وزارت ارشاد بودیم. حتی حوزه بسیاری از فیلمها را که از قضا با حاشیههایی هم مواجه شدند، به راحتی در سینماهای خود به نمایش درآورد. از اینگونه فیلمها میتوان به «۵۰ کیلو آلبالو» و حتی «خانه پدری» اشاره کرد که در سینماهای حوزه هنری اکران شدند هرچند عمر اکران خانه پدری ۲۴ ساعت هم نبود. در حالی که به نظر میرسید با اکران «۵۰ کیلو آلبالو» دیگر حوزه هنری سیاست تحریم فیلمهای سینمایی را از دستور خارج کرده است، به ناگهان این نهاد از نمایش فیلم «لانتوری» در سینماهای وابسته به خود جلوگیری کرد. هرچند «لانتوری» هم با فروش ۶ میلیاردی خود ثابت کرد بدون سینماها و پردیسهای حوزه هنری و شهرداری تهران هم میشود خوب فروخت. از طرف دیگر حوزه هنری تصمیم گرفت به سه فیلم «اُکسیدان»، «مادر قلب اتمی» و «زادبوم» هم مجوز اکران ندهد. این تحریمها ارتباط حوزه هنری و وزارت ارشاد را وارد فاز تازهای کرد تا سینماگران به این نتیجه برسند که حتی تغییر دولت و حضور وزرای ارشاد از طیفهای متفاوت هم نمیتواند منجر به تعامل و تغییر مشی حوزه هنری شود.
تحریم های مستمر و واکنش های ممتد
بعد از «خصوصی» و «گشت ارشاد» تحریم حوزه هنری دامن فیلم بعدی «پویا فیلم» یعنی پس «کوچههای شمرون» را هم گرفت تا تهیهکنندگان این فیلم در گفتوگویی واکنش نشان دهند: «همه کارهای لازم انجام شده بوده و فیلم آماده اکران بوده، اما حوزه هنری و شهرداری به طور «خودسر» تصمیم گرفتند این فیلم را اکران نکنند و همه برنامهریزیها را مختل کردند. حوزه هنری، اما همچنان به حق خود درباره عدم اکران فیلمهای مسالهدار پافشاری میکرد. حوزه به این روند ادامه داد و فیلمهای بیشتری را تحریم کرد تا جایی که تهیهکنندگان و کارگردانان ۶ فیلمی که توسط حوزه هنری تحریم شده بود گرد هم آمدند و در جلسهای به تصمیمات حوزه هنری انتقاد کردند. «من مادر هستم»، «پذیرایی ساده»، «بیخود و بیجهت»، «پل چوبی» و «من همسرش هستم» از جمله فیلمهای تحریمی بودند که سازندگانشان در این نشست حضور پیدا کرده بودند. صریحترین انتقاد در این جمع را عبدالرضا کاهانی انجام داد که اعلام کرد: «من در این شرایط با همان پروانه وزارت ارشاد هم مشکل دارم. چه برسد به حوزه هنری که بخواهد دخالت کند. ما متهم هستیم فیلمهایمان ضد خانواده و اخلاق است، اما میتوانم ثابت کنم رفتار مدیران حوزه هنری و ارشاد بسیار غیراخلاقیتر است». حوزه هنری اما همچنان بر مواضع خود پافشاری کرد به طوری که محمد حمزهای معاون وقت هنری حوزه هنری انقلاب اسلامی با حضور در برنامه هفت اعلام کرد: «مخالفت حوزه هنری [با اکران برخی فیلمها] مبتنی بر یک مطالعه علمی در خصوص جهت گیریها و گفتمانی است که در مسیر غالب شدن بر سینمای ایران است. هر چند وظیفه رصد و ساماندهی و نظارت و کنترل از تکالیف اولیه وزارت ارشاد است، اما چه کنیم که فرماندار، سکان را به غیر اهل سپرده و خود به تماشا نشسته است». لازم به ذکر است که «عرق سرد» ساخته سهیل بیرقی، «آشغال های دوست داشتنی» ساخته محسن امیر یوسفی، «بیهمهچیز» ساخته محسن قرایی و «پارادایس» ساخته علی عطشانی دیگر تحریم شدههای پرطرفدار در این حوزه هستند!
روزی که اختلافات، دغدغه مشترک شدند!
در تاریخ سیام تیر سال ۹۷، حوزه هنری و وزارت ارشاد تصمیم به مذاکره دوباره گرفته تا شاید در انتها به نتیجهای به سود سینمای ایران برسند. جالب آنکه نهایتا این جلسه به فازی رسید که وزارت ارشاد وقت، حوزه هنری را به عنوان یک قانون گذار و متولی در سایه به رسمیت شناخت و شاید سوال بسیاری از سینماگران را مبنی بر دلیل سکوت خود در مقابل دهن کجی حوزه هنری به قانون را پاسخ داد! سوالی که بسیاری از فیلمسازانی که فیلم هایشان توسط این ارگان تحریم شده طی این سالها مدام از خود پرسیده بودند!
وزارت ارشاد از بی تدبیری حوزه استقبال می کند
به گفته مسئولان حوزه هنری، این نهاد فیلمهای غیرارزشی، مسالهدار و فیلمهایی که از خطوط قرمز ردشدهاند را مطابق تشخیص کارشناسان خود نمایش نخواهد داد و اگر می پرسید که منظور از فیلم های مساله دار چیست؟ باید به آثاری اشاره کرد که به زعم آنها در مسائل اخلاقی و عفت عمومی از خطوط قرمز تجاوز میکنند. بماند که جا خوش کردن فیلمهایی چون «هزارپا»، «پنجاه کیلو آلبالو» و ... در سینماهای حوزه که مشمول خط قرمزهای این ارگان نیز بود، از عجایب روزگار است اما سوال اینجاست که اگر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تنها مرجع صدور پروانههای ساخت و اکران، دارای اختیارات قانونی است، پس چگونه حوزه هنری رای و نظر این مرجع قانونی را قبول ندارد و بی هیچ دلیل موجهی فیلمهای در حال اکران را تحریم میکند و آنها را از وجود بیش از ۱۵۰ سینمای فعالی که در اختیار دارد محروم می کند؟! اگر قرار است حوزه هنری به صورت مستقل عمل کند پس باید به صورت قانونی چارچوب و قوانینی برایش در نظر گرفته شود و اگر غیر از این است، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی باید برای شکاف موجود تمهیدی بیندیشد تا سینمای ایران بیش از این با چالشهای غیر قانونی و خود سرانه مواجه نباشد. در مواجهه با عدم اکران برخی فیلمها در سینماهای حوزه هنری همواره این سوال مطرح است که این فیلمهای تحریمی کدام خط قرمز را زیر پا گذاشتند و دوم اینکه اگر این فیلمها با عفت عمومی منافات داشتهاند چطور توانستهاند از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مجوز ساخت و نمایش بگیرند. کاش حوزه هنری روشنگری کند که با کدام مجوز، بودجه میلیاردی هر سالهاش را صرف سنگاندازی در تولید و مانعتراشی در مسیر رشد سینمای مستقل میکند...!
ویدیو:
سرنوشت دختر علوم تحقیقات
در دارالخلافه با بهزاد یعقوبی
مرز حریم خصوصی و عرصه عمومی کجاست؟