الیزابت دوم، ملکه بریتانیا دو روز پیش درگذشت و هفته هفتم لیگ برتر انگلیس نیز به تعویق افتاد. اتفاقی که باعث تاثر عمومی در انگلیس شده اما در لیورپول شرایط مثل دیگر شهرها نیست.
حتی باشگاه لیورپول مجبور شد در صفحات اجتماعی خود، به دلیل موج اظهارنظرهای منفی، نظرات مربوط به ادای احترام خود به ملکه الیزابت دوم را ببندد. لیورپول سابقه طولانی در ارتباط با ایرلند دارد و اغلب از آن به عنوان "پایتخت دوم" این کشور یاد می شود. این باشگاه قبلاً در توییتر رسمی خود پست کرده بود:« ما انگلیسی نیستیم، ما اسکوز هستیم.»
ایرلند در سال 1922 از بریتانیا استقلال یافت. هرچند ایرلند شمالی عضو بریتانیا باقی ماند. تنش بین ایرلند و بریتانیا سابقه ای طولانی دارد. برخی از هواداران فوتبال در ایرلند پس از انتشار خبر مرگ ملکه، در دوبلین جشن گرفتند. ویدیویی از شمال ایرلند مردم را در خیابان ها در حال جشن و شادی نشان می دهد. مردم در خیابانها جمع شده اند، ماشینهای خود را در وسط خیابان رها کرده اند و حتی برای جشن از پشت بامها بالا رفته اند.
ریشه اختلافات لیورپول با دولت و سلطنت
آوازهی لیورپولیها بخاطر سرکشی و اعتراض به سالها پیش برمیگردد. در سال ۱۹۱۱، طی اعتصاب حملونقل، وینستون چرچیل، وزیر امور خارجهی وقت، یک قایق توپدار را با زرادخانهاش با هدفِ بمبارانِ مرکز شهر لیورپول به رود مِرزی اعزام کرد. سربازها به خیابانها آمدند تا تظاهراتی عظیم در تالار سنت جرج را سرکوب کنند. آنها در نهایت دو کارگر جوان بارانداز را در نزدیکی خیابان واکسهال به ضرب گلوله کشتند. درنتیجهی این تظاهرات و حملات متعاقب از سوی ارتش، تعداد زیادی از مردم توسط سرنیزه اسلحههای سربازان آسیب دیدند. بعدها یعنی در سال ۱۹۱۹، اعتصاب پلیس در این شهر برای هستهی قدرت، هفتهها ناآرامی و ترس از انقلاب در لیورپول را به همراه داشت.
سال ۱۹۶۳ وقتی جان لنون در اجرایی از گروه بیتلز در لندن در حضور ملکه قبل از اجرای آخرین قطعهشان با کنایه به آنان که در صندلیهای گرانقیمت نشسته بودند گفت (به جای تشویق) جواهراتشان را به صدا دربیاورند. در واقع همینکار را با لبخندی که خجالت و پوزش او را نشان میداد، انجام داد. جمعیت در سالن بسیار خوششان آمد و به آن خندیدند. بهنظر میرسید این رفتار، گونهای از نافرمانی موردقبول باشد.
تحقیر و نیز میلِ مارگارت تاچر(نخست وزیر بریتانیا) به سقوط اقتصادی لیورپول در دههی ۸۰ نگرش مردم شهر را آشکارا علیه او و همفکرانش سفتوسختتر کرد. حادثهی هیلزبرو به آن، شاید برای همیشه قالب بخشید و لیورپول را به شهری ضد حزب محافظهکار بدل ساخت. به نظر میرسد که ده ها سال بعد از ریاضت اقتصادی توسط نخستوزیرهای متوالی حزب محافظهکار، این نگرش در لیورپول تقویت شده است. اینها چیزی است که درکش برای کسانی که با فرهنگ شهر لیورپول ناآشنا هستند دشوار است.
پیش از شروع بازی جام خیریه در سال 2019 بین لیورپول و منچسترسیتی در ومبلی، تعداد زیادی از هواداران لیورپول بهطور معمول سرودهای خود را میخواندند. سپس همین افراد سرود ملی انگلستان را در حضور شاهزاده ویلیام هو کردند.
یکی از هواداران لیورپول می گوید:« وقتی گویندهی ورزشگاه اعلام کرد که لطفا به احترام سرود ملی از جای خود بلند شوید، من و پسرم بلافاصله نشستیم. ما همیشه این کار را میکنیم. چون نمیخواهیم برای ترانهای وقت بگذاریم که با تزریق تقدسی ساختگی، میخواهد از زنی (ملکه) محافظت کند که بر همه روشن است نیازی به محافظت ندارد. سرود کشورمان نه برای ماست و نه دربارهی مشکلاتمان. حتی اگر هم داشتن سرود ملی را الزامی میدیدم، این ترانه مناسب آن نبود. این، تنها آهنگی مربوط به سلطنت است. ما کاملا منتظر بودیم تا تو هرگز تنها قدم نخواهی زد (You’ll Never Walk Alone) را بشنویم. از اوایل دههی ۸۰ در هر بازی فینالی از لیورپول، من این سرود باشگاه را شنیده بودم.»
ری کریک یکی از اعضای سندیکا و بازنشستهی خدمت آمبولانس هم می گوید:« سرود، به خودی خود برای عدهی زیادی در لیورپول مسئلهساز است. فکر میکنم برای بسیاری، آن شخص(ملکه)، نمایندهی خانوادهی سلطنتی، طبقهی حاکم و هستهی قدرتی است که خیلیها در شهرهای طبقهی کارگریای مثل لیورپول با آن مشکل دارند. سرود ما همچنان سرود بریتانیاست و نه انگلستان. یک دلیل هم البته با احتمالی ضعیفتر، این میتواند باشد که لیورپول نسبتا طرفدارای زیادی از ایرلند دارد و برای بسیاری از آنها این سرود، یادآور ستمگریهای بریتانیا در طول سالیان گذشته علیه این کشور است. تاریخ مهاجرت ایرلندیها به لیورپول ممکن است قابل توجه باشد. نیاکان بسیاری در این شهر از دست چیزی فرار کردند که بسیاری آن را یک قحطی ساختگی میدانند، که بیتوجهی و ستم حتی آگاهانهی امپراطوری بریتانیا آن را میکرد. این نگرش در خانوادهها عمیقا ریشهها دوانده و از طریق نسلها منتقل شده و شاید همین امر باعث شده، دست کم تاحدی، مردم شهر به عدالت اجتماعی شور و اشتیاق شدیدی داشته باشند و احساس عمیق در اجتماع بودن آنها را تحریک کند.»
ویدیو:
سرنوشت دختر علوم تحقیقات
در دارالخلافه با بهزاد یعقوبی
مرز حریم خصوصی و عرصه عمومی کجاست؟