جنگ درگرفته میان نیروهای سیاسی داخلی و خارجی، چیزی نیست که اینروزها از دیدهها پنهان باشد. اتفاقی نه چندان تازه که با آغاز اعتراضات اخیر در کشور شدت گرفت. نهاد امنیتی، با تعداد زیادی از هنرمندان و وزرشکاران داخل کشور را به دلیل حمایت از اعتراضات و یا واکنش به مرگ مشکوک مهسا امینی برخورد کرد؛ از بازخواست تا ضبط گذرنامه و ممنوعالخروجی. از سوی دیگر، چهرههای اپوزیسیون خارج از کشور نیز، پس از یک ماه، حالا کارتهای تازهای رو کردند.
اپوزیسیون خارجنشین، چند روز پیش با تنظیم کارزاری برای اخراج سفیران ایران از کشورها، از جدیترین فعالیتش در یک ماه اخیر رونمایی کرد. کارزاری که تا این لحظه به امضای حدود ۴۰۰هزار نفر و تا سقف یک میلیون امضا فاصله بسیاری دارد. از طرف دیگر، مسیح علینژاد، چهره مخالف ساکن آمریکا از نامهای رونمایی کرده که در راستای درخواست تحریم تیم ملی فوتبال در رقابتهای جامجهانی است.
این اولین بار نیست که چهرههای مخالف خارج از کشور، کمر به محرومیت ورزش ایران در جوامع بینالمللی بستهاند. تحریم ورزش ایران اتفاقی است که از سالها پیش از سوی این افراد راهبری شدهاست. پس از رخدادهای آبانماه ۹۸، تعداد زیادی از این چهرهها با همراهی برخی اعضای سابق تیمهای ملی که امروز در خارج از ایران زندگی میکنند، با توسل به کارزارها و بیانیههای گوناگون، در برای تحریم ورزش ایران تلاش بسیاری کردند. خردادماه سال جاری بود که رقابت تیم ملی فوتبال ایران با تیم ملی کانادا، با اعتراض تعدادی از بازماندگان واژگونی هواپیمای پرواز ۷۵۲، روبهرو شد. در نهایت، فدراسیون فوتبال کانادا اعلام کرد که بازی دوستانه تیم ملی این کشور را که قرار بود در ۵ ژوئن (۱۵ خرداد) در شهر ونکوور برگزار شود، لغو کرده است.
حالا که در آستانه برگزاری رقابتهای جامجهانی و همزمان با محدودیتهایی که توسط نهاد امنیتی کشور برای برخی ورزشکاران اعمال شده، اپوزیسیون خارجنشین تلاشی مضاعف برای تحریم تیمملی فوتبال کشور میکند، پرسشهایی را میتوان مطرح کرد. اول اینکه تحریم تیم ملی فوتبال یک کشور، با چه منطقی میتواند با عنوان «مبارزه با حاکمیت آن کشور» جا زده شود؟ محرومیت تیمهای ورزشی از حضور در مجامع بینالمللی، اگر در چهارچوب مبارزه سیاسی بگنجد، جز به باد دادن اندک روزنههای امید و شادی مردم چه آسیب مهلکی نظام سیاسی وارد میکند؟
حضور بدون حجاب الناز رکابی در رقابتهای سنگنوردی کره جنوبی بحث داغ روزهای اخیر بود. حرکت نمادین خانم رکابی، علیرغم اینکه بعدها توسط خود ایشان یک «اشتباه سهوی» عنوان گرفت، به صورت مسالمتآمیز و خشونتپرهیز تاثیر بهسزایی در روند اعتراضی دیرینه زنان به حجاب اجباری در کشور گذاشت. فرض کنید اگر سالها پیش، تلاش اپوزیسیون برای محرومیت ورزش ایران به منجر به نتیجه میشد، امروز بستری نیز برای ابراز اعتراض در مجامع بینالمللی وجود نداشت. در واقع ورزش، به عنوان زبانی مشترک بین ملتها، خود ابزاری برای مقاومت و مخالف است.
در بحث ارتباط تاثیر تحریم ورزش در ایجاد تغییرات ساختاری در نظام سیاسی، گذری به تاریخ اگر بزنیم بد نیست. تیم ملی فوتبال ایران در آذرماه سال ۱۳۵۶ موفق به راهیابی به رقابتهای جامجهانی ۱۹۷۸ شد. فوتبالیستهای ایران در حالی در تابستان ۱۳۵۷ در رقابتها حاضر شدند که مبارزات خیابانی علیه حاکمیت پهلوی از ماهها پیش در جریان بود. چند ماه بعد، انقلاب در ایران رسما رقم خورد. با تفسیر این وجوه، شاید بتوان کمی در میزان تاثیرگذاری عملکرد حال حاضر اپوزیسیون خارجنشین تجدید نظر کرد.
در یکماه اخیر، تعداد زیادی از ورزشکاران از اعتراضات مردمی حمایت کردند و نتیجهاش ضبط پاسپورت در فرودگاه و ممنوعالخروجی بود. رسول خادم و علی دایی از جمله چهرههای ورزشی بودند که در کنار تعدادی از هنرمندان با رفتار امنیتی مقامات مواجه شدند. تعدادی از بازیکنان حال حاضر و پیشین لیگ برتر ایران نیز در روزهای نخست از آغاز اعتراضات مردمی بازداشت شدند. تلاش اپوزیسیون خارجنشین برای تحریم ورزش کشور، تا حدودی به رفتار تمامیتخواهان داخلی مشابه بوده و یک هدف مشترک را دنبال میکند: «محرومیت ورزشکاران از حضور در کشورهای خارجی».
بیش از یک ماه از آغاز اعتراضات به مرگ مشکوک مهسا امینی در کشور میگذرد. این اعتراضات در نهایت با اعتراض دیرین زنان به حجاب اجباری گره خورد. در این مدت، تعداد زیادی از چهرههای فوتبالی، به ویژه لژیونرهای تیم ملی صدای مردم در جوامع خارجی بودند. حمایت چنین چهرههایی از مطالبات مردمی در کنار مشروعیتی که به آن میبخشد، منجر به نشر گستردهتر این مطالبات در فضای بینالمللی میشود. تلاش اپوزیسیون خارجنشین برای مسکوت ماندن این صدا، قابل تأمل است. تلاشی که علیرغم سالها تلاش برای «سیاسی نکردن ورزش ایران»، در قالب مبارزه سیاسی اپوزیسیون با نظام سیاسی ایران، شانس حضور تیم ملی ایران در رقابتهای جامجهانی را با مخاطره مواجه میکند.
ویدیو:
سرنوشت دختر علوم تحقیقات
در دارالخلافه با بهزاد یعقوبی
مرز حریم خصوصی و عرصه عمومی کجاست؟