در یک ماه اخیر، صدها تحلیل و مصاحبه و تبیین و تشریح از خصوصیات و مطالبات معترضین، چرایی اعتراض، نقش دانشگاه و آموزش و پرورش در اعتراضات، زنانه یا نوجوانانه بودن یا نبودن، فرهنگی و اجتماعی بودن یا اقتصادی بودن یا نبودن، جایگاه نسل جدید، شکاف هویتی، خانواده و رسانه و از این دست موضوعات منتشر شده. برخی تند و صریح و برخی کند و گرد تا بلکه سیاستگذار را در آنچه در خیابان در حال روی دادن است، آگاه کند. به جرأت میتوان گفت هیچ فایدهای نداشته و در همچنان بر همان پاشنه میچرخد. با قدرتِ سیاسی ناآگاه و کور و کری روبروییم که همچنان در تشخیص مسأله دچار انحراف است. نشانههایی از این اعوجاج و اختلال در دسترس است که یکی از آنها و صرفاً یکی از آنها، فلیترینگ تمامی شبکههای اجتماعی و اخیراً اختلال در ابزارهای خدماتی خارجی به بهانه دستیابی به حاکمیت سایبری است.
در این چند خط مجال آن نیست در مورد مخالفت با اختلال و فیلترینگ از حیثها و جوه متعدد و مختلف بحث کنیم. تنها آنچه باید بدان اشارتی داشت، تقلیل کارکرد اینستاگرام به کسب و کارهاست که برای جبران آن، بستههای حمایتی در نظر گرفته شده تا مهاجرت به پلتفرمهای داخلی سرعت گیرد. موضوع اساسی این است که در پنج سال اخیر، جمهوری اسلامی در تأمین هر کارکردی شکست خورده، از فراهمسازی تفریح برای نسلی که به تعبیری بومی جزیره دیجیتال میداند تا تسهیل ارتباطات داخلی و خارجی برای شبکهسازی در حیطههای مختلف اجتماعی و حتی ساخت همین بازار کمدردسر، آن را به دوش اینستاگرام انداخته. گزاره «عوضش امنیت داریم» به گزاره «عوضش اینترنت داریم» تبدیل شده و حالا با تغییر دولت و چه بسا تغییر معادله هزینه-فایده، ناگهان یک شبه اینستاگرام، شبکه سازماندهی آشوب میشود و هشتگهای شهادت و محتوای سردار شهید را پاک یا حذف میکند.
نکته اساساً محکومسازی روحانی و جهرمی یا تقدیس رئیسی و زارعپور نیست که معترضان اصلاً چنین تفکیکی ندارند و به شکل کلی از دولت و مجلس و جناحهای سیاسی عبور کردهاند. مسأله این است که اینستاگرام غیر از کسب و کارها که در تعداد و گردش مالی آن اختلافاتی وجود دارد، اتفاقاً صحنه وبگردی و تفریح خیل پرشماری از نوجوانان و جوانان، صرف نظر از رویکرد سیاسی آنان است. مسأله این است که ارتباطات غیرسیاسی میان گروههای مختلف داخلی در حیطه هنر، رسانه، آموزش و هزاران عنوان دیگر و همچنین ارتباطات میان ایرانیان و خارجنشینان که هیچ وجه معاندت با نظام سیاسی ندارد، اینک در اینستاگرام ظهور پیدا کرده. نمیتوان دانشگاه به دانشگاه چرخید و شعار گفتگو و ادای تساهل و رواداری داشت و اصلیترین مکان و موضع بیان و ابراز و تعریف خود را از شهروند جمهوری اسلامی گرفت.
هیچ خردمندی در اعمال حاکمیت سایبری ایران تردیدی ندارد اما راه و شیوه آن، ابهام و کلیگویی و فرار از شفافیت و احاله به نهادهای امنیتی و موش و گربه بازی نیست. راه آن، فیلترینگ بیضابطه نیست. راه آن، نادیده گرفتن صدا و بیان ساکنین پلتفرم نیست. هر گونه سیاستی، هر شکل از مهاجرتی به پلتفرم داخلی، نیاز به اعتماد و رضایت دارد. اعتماد و رضایت یکشبه ساخته نمیشود و به ویژه با آدرس غلط دادن و در پارهای اوقات، خلاف واقع گویی و تبعیض در اعطای دسترسی به اینترنت بدون فیلتر بدون توضیح و شفافیت، لکهدار میشود. اختلال در اعصاب و آرامش مردم ویرانگرتر از اختلال در معیشت مردم است.
به محض تصریح در بیان این جملات، مجریان و عاملان میپرسند ایده شما چیست. این پرسش از این باب نیست که نظر شما را بگیرند، بلکه از این جهت است که بگویند شما که راهکاری ندارید یا راهحل و راهبرد شما-از دید آنان-عملیاتی یا عاقلانه نیست، پس سکوت پیشه کنید تا «پروژه حاکمیت» پیش برود. و این اقدام به ساکت کردن منتقدان و مخفی شدن پشت الفاظی مانند «نظام» و «حاکمیت» و به ویژه هزینهکرد از جایگاه و نام رهبری، رویه گروهی است که نمیخواهند سیاست شکل بگیرد و با شعار «مرگ یک بار، شیون یک بار» کار را تمام کنند. غافل از آنکه کار تمام نمیشود، نه از آن جهت که همراهی اجتماعی رخ نمیدهد، بلکه از این رو که امکان فنی آنچه اینان دنبال میکنند-البته اگر برای خودشان آشکار باشد-شدنی نیست.
ویدیو:
سرنوشت دختر علوم تحقیقات
در دارالخلافه با بهزاد یعقوبی
مرز حریم خصوصی و عرصه عمومی کجاست؟