بیان فردا | ترجمان| ترجمه و تفسیر: زهرا غفوری
ترامپ از همان ابتدا و قبل از تکیه زدن به کرسی ریاست جمهوری، طبل خروج از برجام را میکوبید تا اینکه بالاخره ۱۸ اردیبهشت ماه سال ۱۳۹۷ (۹ می ۲۰۱۸) رسما از برجام خارج شد.
در همان سال درحالیکه دولت ترامپ در حال آماده شدن برای اعمال مجدد تحریمها علیه ایران بهعنوان بخشی از خروج از توافق هستهای ۲۰۱۵ (برجام) بود، سیاستمداران و صاحبنظران آمریکایی درمورد اینکه آیا اعمال مجدد این تحریمها باعث میشود ایران از برنامه هستهای خود غقبنشینی کند یا نه؟ بحث میکردند. در این بین چیزی که آنها عمدتاً نادیده میگرفتند این بود که سالها اعمال تحریم چه تأثیری بر ایران گذاشت؟ تحریمها، کشورها را تحت سلطه بیشتر حکومتهای اقتدارگرا قرار میدهد. در سال ۲۰۰۹، دورسن پکسن، از استادان دانشگاه ممفیس، گفت که تحریمهای اعمال شده بین سالهای ۱۹۸۱ تا ۲۰۰۰ بهطور عمده به زوال و نقض حقوق بشر در کشورهایی منجر شد که تحت تحریم بودند.
بخشی از یافتههای پروفسور پکسن عبارتاند از: این تحریمها، عادات، روشها و ظرفیتهای لازم برای حفظ لیبرال دموکراسی را برای مدت طولانی از بین بردند. تحریمها همزمان با تخریب اقتصاد یک کشور، موجبات مهاجرت متخصصان آن کشور را رقم میزنند. خانوادهها در نتیجه تنگناهای اقتصادی، مانع از رفتن دختران به مدرسه میشوند و با ازدواج آنها در سنین کودکی، کودکهمسری را افزایش میدهند. از آنجا که تحریمها جریان طبیعی و قانونی کالاها را با مشکل مواجه میسازد، مردم به بازارهای سیاه روی میآورند.
در پژوهشی دیگر که پیتر آندراس در سال ۲۰۰۵ در دانشگاه براون انجام داد، نشان داده شد که تحریمها اغلب «سطح تحمل مردم را در مقابل نقض قانون افزایش داده و نرخ قانونمداری را کاهش میدهند».
ترامپ که برای اعمال مجدد تحریمها علیه ایران آماده میشد، با توجه به تجربه عراق، باید این را میدانست که آمریکا با تحریم عراق، بسیاری از این پیامدهای ناخواسته را در عراق ایجاد کرد.
پس از حمله عراق به کویت، آمریکا پس از بمباران و نابود کردن زیرساختهای عراق با تکیه بر قطعنامه سازمان ملل تحریمهای همه جانبه سنگینی علیه عراق اعمال کرد این تحریمها عملاً تجارت قانونی عراق با جهان خارج را مسدود کرد.
اثر منفی تحریمها بر اقتصاد عراق به اندازهای بود که سازمان ملل در سال ۱۹۹۵ با صدور قطعنامه ۹۸۶ کوشید تا راههایی برای فروش نفت پیش پای عراق بگذارد. به موجب این قطعنامه، به عراق اجازه داده شد تا برای تأمین مایحتاج مردم عراق، مقدار معینی از نفت خود را با نظارت سازمان ملل به فروش برساند. اما هدف اصلی از این قطعنامه این بود که صدام حسین صدام نتواند برای طرحهای نظامی جاهطلبانه خود به منابع مالی دست یابد. بخشهایی از ۶۵ میلیارد دلار درآمد ناشی از فروش نفت خام عراق تهیه مایحتاج مردم شد، اما اجرای برنامه نفت در برابر غذا در عراق با فساد مالی نیز همراه بود.
صدام حسین از تحریم عراق متنفع شد. او به بهانه تحریمها، قدرت را بیش از پیش در دست خود متمرکز کرد و هر روز بیشتر از قبل به اعمال قدرت مستقیم بر زندگی مردم پرداخت.
صدام حسین از برنامه «نفت در برابر غذا» نیز برای تحکیم پایههای حکومت خود استفاده کرد. او با کنترل توزیع غذا، مردم عادی عراق را - که قبل از تحریمها در بازار آزاد مواد غذایی خرید و فروش میکردند - به حکومت خود وابسته کرد. دیوید ریف، روزنامهنگار گزارش داد که کار به جایی کشیده شده بود که در آستانهی سقوط صدام، بخش بزرگی از مردم عراق برای تامین مایحتاج روزمرهی خویش به سهمیههای دولتی، متکی شدند. تحت عنوان برنامه «نفت در برابر غذا»، «هرسرپرست خانوار عراقی باید کارت جیرهبندی صادر شده توسط وزارت بازرگانی داشته باشد که در آن نام همه اعضای خانواده و مقادیر دقیق مواد غذایی ذکر شده باشد. معنای این امر در عمل این بود که حکومت صدام حسین توانسته بود پایگاه اطلاعاتی مربوط به هر شهروند عراقی را داشته باشد و دائماً آن را بهروز کند، بدون اینکه به سرویسهای امنیتی یا حتی شبکهای از جاسوسان نیازی داشته باشد. این رویای یک پلیس مخفی بود.»
بر اساس یک گزارش منتشره از سوی سازمان ملل، عراق که روزگاری یک کشور به نسبت مرفه در جهان عرب محسوب میشد، حالا به کشوری فقر زده تبدیل شده بود. نرخ مرگ و میر کودکان در عراق، از یکی از پایینترین نرخها در جهان، به بالاترین نرخ رسیده است. ریچارد گارفیلد، اپیدمولوژیست برجسته و استاد دانشگاه کلمبیای آمریکا میگوید: سه برابر شدن نرخ مرگ و میر کودکان در عراق طی چندسال، در تاریخ جهان بیسابقه است. وقتی خبرنگار از مادلین آلبرایت وزیر خارجهی وقت آمریکا پرسید: ما شنیدهایم که بیش از نیم میلیون کودک عراقی در اثر اعمال تحریم اقتصادی در عراق جان باختهاند، آیا تداوم این سیاست ارزش پرداخت این بهای سنگین را داشت؟ پاسخ داد: انتخابی دشوار است، اما من فکر میکنم که ارزش آن را داشت.
بنا به گفته جرمی هوبس، مدیر مؤسسه بینالمللی اوکسفام، خشونتهای فاجعهبار در عراق، ابعاد بحران انسانی فاجعهآمیز موجود را مخفی نموده است. سوء تغذیه در میان کودکان رشد افسارگسیختهای داشته. چنین تخمین زده میشد که 28% بچههای این کشور دچار سوء تغذیهاند که این عدد در سال 2003 میلادی و دوره پیش از اشغال 19 % بوده است. در سال 2006میلادی، بیش از 11% نوزادان با مشکل کموزنی روبهرو بودهاند که رقم مشابه سال2003 میلادی، تنها 4% بوده است. اما این مصائب در همین جا ختم نمیگردد، چرا که 92 % کودکان عراقی در مدارس با مشکلات یادگیری روبهرو بودندکه شرایط هراسآور وقت عراق، عمدهترین دلیل بروز آن بود.
وقتی خبرنگار از مادلین آلبرایت وزیر خارجهی وقت آمریکا پرسید: ما شنیدهایم که بیش از نیم میلیون کودک عراقی در اثر اعمال تحریم اقتصادی در عراق جان باختهاند، آیا تداوم این سیاست ارزش پرداخت این بهای سنگین را داشت؟ پاسخ داد: انتخابی دشوار است، اما من فکر میکنم که ارزش آن را داشت.
تحریمها اثر منفی شدیدی بر تولید، اشتغال و تاسیسات زیربنایی عراق گذاشت. پس از جنگ خلیج فارس تنها ۲ نیروگاه از ۲۰ نیروگاه عراق، قادر به تولید برق بودند. قطع برق در برخی نقاط عراق، به ۲۲ ساعت در روز میرسید. فقط نیمی از تصفیهخانههای آب کار میکردند و مطابق گزارش یونیسف در سال ۱۹۹۳ میلادی منتشر شد، ۳۵ درصد آب مصرفی مردم عراق آلوده بود. این در حالیست که پیش از تحریم ۹۲ درصد مردم عراق به آب آشامیدنی سالم دسترسی داشتند. تولید نفت عراق در سال ۱۹۹۱ میلادی و پس از اعمال تحریمها به حدود یک هفتم سال قبل تنزل پیدا کرد و این برای کشوری مثل عراق که به درآمد نفت متکی بود، پیامدهای فاجعهباری داشت. در سال ۱۹۸۹ میلادی بیش از ۶۰ درصد درآمد ملی عراق از بخش نفت حاصل شده بود و به این ترتیب با تحریم نفت عراق، اقتصاد این کشور متحمل ضربهای سنگین شد. در اثر تحریم و افت تولید نفت، درآمد سرانه عراقیها نیز از ۹۸۱ دلار در سال ۱۹۹۱ میلادی به ۳۳۵ دلار سقوط کرد. این یعنی مردم ظرف یکسال نزدیک به دو سوم درآمد خود را از دست دادند.
تاثیر تحریمها بر وضعیت بهداشت، تغذیه و آموزش عراق بسیار وخیم بود. آمار مرگ و میر مادران از ۵۰ نفر در هر صد هزار نفر در سال ۱۹۸۹ میلادی تا سال ۱۹۹۷ میلادی به ۱۱۷ نفر در صد هزار نفر رسید.
بیماریهای واگیردار و مشخصا بیماریهایی که از طریق آب آلوده منتقل میشوند و مالاریا شیوع یافتند. مطابق گزارش یکی از دستگاههای زیرمجموعه سازمان ملل متحد، بسیاری از بیمارستانها و درمانگاههای عراق به دلیل کمبود آب، برق و وسایل ارتباطی، از ارائه خدمات به بیماران بازمانده بودند. مراکز بهداشتی و درمانی عراق در این دوره عمدتا بدون نوسازی و نگهداریهای لازم رها شده بودند. آمار رسمی حاکی از آن است که از 34 هزار پزشک عراقی ساکن در این کشور در سال 2003 میلادی 12 هزار نفر از آنان مهاجرت نموده و 2 هزار تن از آنان نیز به قتل رسیدهاند.
نظام آموزشی عراق نیز از عواقب تحریمها در امان نماند. کودکان برای کار و تامین مخارج خانواده ناچار به ترک مدرسه میشدند و میزان ترک تحصیل در مقطع ابتدایی از حدود ۹۵ هزار نفر در سال ۱۹۹۰ میلادی (آغاز تحریمها) به حدود ۱۳۲ هزار نفر در سال ۱۹۹۹ میلادی رسیده بود.
سازمان ملل در پایان دهه ۹۰ میلادی در گزارشی هشدار داد که نرخ بیسوادی میان زنان و بزرگسالان عراق به سطحی که در اوایل دهه ۸۰ میلادی بود، رسیده است. سیستم آموزشی عراق با مشکلات در هم تنیدهای دست به گریبان بود؛ از تامین ساختمان و کتاب گرفته تا به کار گرفتن معلمهای مورد نیاز، همه و همه برای عراق دشوار بود. اثر منفی این مشکلات بر آموزش دختران تقریبا دو برابر ضربهای بود که به آموزش پسران وارد شد.
آسیبهایی که زنان عراقی از این وضعیت متحمل شدند، محدود به پایین آمدن سطح آموزش نبود؛ موقعیتهای کسب درآمد برای زنان به مراتب کمتر از مردان بود و این ترتیب زنان مجرد و یا سرپرست خانوار با مشکلات معیشتی شدیدی روبهرو بودند. وضعیت انزوای بینالمللی و نیمهجنگی خشونت و درگیریهای خانوادگی را نیز بالا برده بود که زنان مستقیما قربانی آن بودند. تحریمهای اقتصادی که از ۱۹۹۰ تا ۲۰۰۳ در مورد عراق برقرار شد.
جامعترین و ویرانگرترین تحریمهایی بود که در طول تاریخ به نام سکانداری بینالمللی وضع شده است. این تحریمها به همراه بمبهایی که در سال ۱۹۹۱ بر عراق فرو ریخته شد زیرساختهای این کشور را تا مرز نابودی پیش برد و لطمه شدیدی به شرایط اساسی لازم برای ادامه حیات مردم این کشور زد. جوی گوردون، نویسنده کتاب جنگ پنهان، در اعلام جرم بیپرده بر ضد سیاست ایالات متحده نقش اصلی این کشور در شکلدادن به تحریمهایی را به بررسی میگذارد که هر چیزی از لوله آب گرفته تا پودر رختشویی و واکسن کودکان را قابل استفاده برای ساخت سلاح و بنابراین ورود آن به عراق را غیرمجاز قلمداد میکرد. جوی گوردن با دستمایه قراردادن اسناد داخلی سازمان ملل، صورتجلسات محرمانه تشکیل شده در پشت درهای بسته و مصاحبه با دیپلماتهای خارجی و مقامهای امریکایی تشریح میکند که چگونه ایالات متحده نهتنها جلوی ورود کالاهای بشردوستانه حیاتی به عراق را گرفت بلکه تلاشهایی را که برای اصلاح نظام تحریمها بهعمل میآمد تضعیف کرد، بهطور یکجانبه به بازرسان تسلیحاتی سازمان ملل بیاعتنایی کرد و آرای اعضای شورا امنیت را بازیچه دست خود ساخت. سیاستهایی که ایالات متحده بهطور حساب شده در پیش گرفت در تمامی زمینههای سیاسی، حقوقی و اداری استمرار شرایط مصیبتبار عراق را تضمین میکرد.
آسیبهایی که زنان عراقی از این وضعیت متحمل شدند، محدود به پایین آمدن سطح آموزش نبود؛ موقعیتهای کسب درآمد برای زنان به مراتب کمتر از مردان بود و این ترتیب زنان مجرد و یا سرپرست خانوار با مشکلات معیشتی شدیدی روبهرو بودند. وضعیت انزوای بینالمللی و نیمهجنگی خشونت و درگیریهای خانوادگی را نیز بالا برده بود که زنان مستقیما قربانی آن بودند.
اما تحریمها تنها سرمایه فیزیکی عراق را ویران نکرد. سرمایه انسانی آن را نیز ویران کرد. بر اساس یک برآورد، بیش از سه میلیون متخصص و دانشمند، کشور را در طول دهه ۱۹۹۰ ترک کردند. و همانطور که گوردون در کتابش توضیح میدهد، حتی بسیاری از کارمندان دولتی که در عراق ماندند، دیگر در مشاغل خود حاضر نشدند، زیرا حقوق آنها در نتیجه تورم، بسیار بیارزش شده بود. نتیجه، زیرساختی بود که با افراد کمتر و افرادی که تجربه بسیار کمتری داشتند، اداره میشد.
همانطور که پیشبینی میشد، عراقیها به بازار سیاه روی آوردند. گوردون مینویسد: بیکاری و فقر نه تنها باعث سوءتغذیه و بیماری، بلکه جنایت و زوال بافت اجتماعی شد. صدام برای قاچاق نفت و سایر کالاها از مرزهای عراق به شبکههای قبیلهای سنی متکی بود و در نتیجه قدرت آنها را افزایش میداد.
لی جونز، استاد علوم سیاسی دانشگاه کوئینمری، که در دهه ۱۹۹۰ جامعه عراقی را برای کتابش «جوامع تحت محاصره» مطالعه کرد، نوشت: نتیجه دیکتاتوری صدام و تحریمهای آمریکا، به رویا پیوستن دموکراسی بود. تنها چیزی که باقی ماند، قبایلی بودند که بعدها هسته اصلی القاعده و داعش را تشکیل دادند.
پس از سرنگونی صدام در سال ۲۰۰۳، دولت بوش دریافت که بازسازی عراق بسیار دشوارتر از آن چیزی است که پیشبینی کرده بود. از قضا، این تا حدی به این دلیل بود که سیاستهای تحریمی خود آمریکا، عراق را به جامعهای کمتر مدرن، کمتر سکولار و با میانگین سواد کمتر نسبت به ۱۵ سال قبل تبدیل کرده بود. اما ایران، عراق نیست. از آنجایی که این کشور هرگز بمبارانهایی مانند آنچه عراق در طول جنگ خلیج فارس در معرض آن قرار گرفت را تجربه نکرده، زیرساختهای آن در وضعیت بهتری قرار دارد. اما پیامدهای اجتماعی و سیاسی سالها تحریمهای آمریکا و بینالمللی، به طرز شگفتآوری مشابه آن چیزی است که در عراق رخ داد.
چند ماه پس از پیروزی انقلاب ایران در سال ۱۳۵۷، "دانشجویان پیرو خط امام" به سفارت آمریکا حمله کردند و دیپلماتهای آمریکایی را به گروگان گرفتند. از آن پس تاکنون "تحریم" بیش از سه دهه است که بر ایران سایه انداخته است.
در این دوره پیش آمده که داراییهای ایران را مصادره شود، در میانه جنگ نظامی به ایران سلاح نفروشند، مانع ورود مقاماتش به بعضی کشورها شوند، بانکهایش را تحت فشار بگذارند و حتی دانشجویانش را از تحصیل در رشتههایی خاص بازدارند.
اما با تشدید بحران هستهای و ناکامی ایران و گروه ۱+۵ در مذاکراتشان، حلقه تحریمها تنگتر و تنگتر شد. کار به جایی رسید که اغلب کشتیهای ایرانی با پرچمی به غیر از پرچم کشور خود راهی دریاها میشدند.
هزینههای اقتصادی و انسانی این تحریمها بسیار سریع و عمیق بود. بین سالهای ۲۰۱۲ تا ۲۰۱۴، درصد خانوادههای ایرانی که در فقر زندگی میکردند تقریباً دو برابر شد.
بر اساس گزارشهای رسمی، تا سال ۲۰۱۶، مصرف گوشت و نان ایرانیان ایرانیان در مقایسه با سال ۱۹۹۶، نصف شده بود. در نتیجه یک مطالعه در سال ۲۰۱۶، ۶میلیون بیمار فاقد «دسترسی به درمان ضروری» بودند.
در واشنگتن، عموماً تصور میشود که این تحریمها باعث شد ایرانیها در سال ۲۰۱۳ حسن روحانی، رئیسجمهور میانهرو را انتخاب کنند. اما حتی زمانی که روحانی پیروز شد، ایرانیها هشدار دادند که تحریمهای غرب در حال تکرار برخی از سناریوهای عراق در دهه ۱۹۹۰ است.
در سال ۲۰۱۳، صدها تن از اپوزوسیونهای ایرانی که خارج از ایران زندگی میکردند در نامهای به اوباما هشدار دادند که «ما عمیقاً نگران تکرار تجربه عراق در ایران هستیم که تنها فرصت تغییر مسالمتآمیز و دموکراتیک را در ایران از بین میبرد. ما مطمئن هستیم که تحریمهای اقتصادی به تضعیف جامعه مدنی ایران و تقویت افراطگرایان منجر خواهد شد.»
این هشدار آنها نیز درست بود. در واقع، حکمیت در ایران از تحریمهای دوران اوباما استفاده کردند. همانطور که برخی هستههای قدرت از تحریمها برای گسترش ثروت و قدرت خود استفاده میکرد، طبقه متوسط ایران - محرک اصلی فعالیتهای اقتصادی - ضعیفتر شد.
هزینههای اقتصادی و انسانی این تحریمها در ایران بسیار سریع و عمیق بود. بین سالهای ۲۰۱۲ تا ۲۰۱۴، درصد خانوادههای ایرانی که در فقر زندگی میکردند تقریباً دو برابر شد. بر اساس گزارشهای رسمی، تا سال ۲۰۱۶، مصرف گوشت و نان ایرانیان ایرانیان در مقایسه با سال ۱۹۹۶، نصف شده بود. در نتیجه یک مطالعه در سال ۲۰۱۶، ۶میلیون بیمار فاقد «دسترسی به درمان ضروری» بودند.
بهشته فرشنشانی، فیلمساز و نویسنده ایرانی-آمریکایی در سال ۲۰۱۳ نوشت: «تحریمها علیه ایران تنها طبقه متوسط را به شدت تضعیف میکند، اراده جمعی را میشکند و صداهای دموکراتیک را به حاشیه میبرد و در عین حال قدرت افراد حاکم را نیز بیشتر میکند.
او در نیویورک تایمز نوشت:
«اوباما شخصاً از سنا درخواست کرده است تا دور دیگری از تحریمهای ایران را تا زمانی که مذاکرات بر سر برنامه هستهای با تهران از سر گرفته شود، متوقف کند. این یک اقدام دیپلماتیک مهم است. با توجه به روایتی (احتمال حمله نظامی به ایران) که این روزها در واشنگتن مطرح شده این است که تحریمهای اقتصادی جایگزینی صلحآمیز برای جنگ هستند.
در ایران تاثیر تحریمها ویرانگر بوده است. طی یکسالونیم گذشته، خانوادههایی که در فقر زندگی میکردند از ۲۲ درصد به بیش از ۴۰ درصد افزایش یافت، ارزش ریال حداقل ۴۰ درصد کاهش یافت و قیمت مواد غذایی به عنوان مثال، شیر، چای، میوه ها و سبزیجات سر به فلک کشید.
علاوهبر این، سلامت میلیونها ایرانی به دلیل کمبود داروها و تجهیزات پزشکی به خطر افتاده است. داروهای جایگزین آسیایی ناکارآمد بوده و اغلب منجر به عوارض جانبی شدید میشود. در تابستان ۲۰۱۲ من شخصا شاهد برخی از این اثرات بودم. عمویم بخاطر سرطان، تحت شیمی درمانی بود که نسخه اصلی داروی او با نسخه هندی جایگزین شد. این عوارض آنقدر برای او غیرقابل تحمل بود که همسرش مجبور شد تا نسخه اروپایی آن را از بازار سیاه تقریباً چهار برابر قیمت اصلی خریداری کند.با وجود شرایط ناامیدکننده، طرفداران تحریم ایران به این افسانه معتقدند که تحریمها علیه حکومت است و بر زندگی مردم عادی تأثیری نمیگذارد.
آنها استدلال میکنند که فشار اقتصادی جمهوری اسلامی را تضعیف میکند و آن را به تجدید نظر در محاسبات هستهای و دموکراتیک خود میکشاند. اما در واقعیت تحریمهای ایران تنها طبقه متوسط را به شدت تضعیف میکند. خوشبختانه تحریمها هنوز اراده مردم ایران را بهطور کامل از بین نبرده است. در ماه ژوئن، میلیونها ایرانی در انتخابات گستردهای شرکت کردند که دولت میانهرو حسن روحانی را به خط مقدم سیاست ایران آورد.
رئیس جمهور جدید بهدنبال جبران خسارتهایی بود که سلف خود، محمود احمدینژاد به کشور تحمیل کرد و علاقه شدیدی به دستیابی به توافق هستهای با غرب نشان داده است.»
تحریمها علیه ایران تنها طبقه متوسط را به شدت تضعیف میکند، اراده جمعی را میشکند و صداهای دموکراتیک را به حاشیه میبرد و در عین حال قدرت افراد حاکم را نیز بیشتر میکند.
پیامدهای تحریمهای دوران اوباما بسیار شبیه به الگوهای موجود در عراق در زمان اعمال تحریمها بود. همانطور که گفته شد در عراق، تحریمها و فقر متعاقب آن منجر به کنارهگیری دختران از تحصیل و افزایش کودک همسری شد. دختران ایرانی در معرض خطر تحولات مشابه بودند. بر اساس گزارش مرکز آمار ایران، بین سالهای ۱۳۹۱ تا ۱۳۹۳، کودک همسری ۲۰ درصد افزایش داشته است. اپوزوسیون ایرانی به طور عمده از توافق هستهای ۲۰۱۵ حمایت کردند، زیرا چشمانداز لغو تحریمها، بهتر شدن شرایط در داخل ایران را نوید میداد.
لیرغم وجود فساد افسار گسیخته در ایران، اقتصاد ایران که در سالهای ۲۰۱۴ و ۲۰۱۵ کوچک شده بود، در سال ۲۰۱۶ رشد ۱۲ درصدی را تحربه کرد. دولت ترامپ تا حد زیادی این امیدها را از بین برد. حتی قبل از خروج از توافق هستهای، با دولتهای اروپایی لابی کرد تا از تجارت با ایران اجتناب کنند و از دادن مجوز به شرکتهای آمریکایی که مایل به انجام برقراری تجارت با شرکتهایی ایرانی بودند، خودداری کرد.
سال ۲۰۱۸، ترامپ بهعنوان بخشی از خروج خود از توافق، نهتنها قصد داشت تحریمهای آمریکایی را که اوباما در سال ۲۰۱۵ برداشته بود، دوباره اعمال کند، بلکه از شرکتهای اروپایی نیز خواست که تجارت با ایران را متوقف کنند و در غیر این صورت دسترسی به بازار آمریکا را از دست خواهند داد. در آستانه اعلام خروج ترامپ از برجام، ارزش پول ایران، ریال، سقوط کرد و ترس از تورم شدید را برانگیخت. ریچارد نفیو، استاد دانشگاه کلمبیا که بر روی تحریمهای ایران و مذاکرات برای اوباما کار میکرد، خاطرنشان کرد: «برای تندروها، بازگرداندن تحریمها فرصتی است برای محدود کردن دسترسی افراد داخل کشور به دنیای آزاد.» در همان سالها محمد صادقی اصفهانی و جمال عبدی، از اعضای نایاک، پیشبینی کردند اگر تحریمها واقعاً واکنشهای داخلی را بهدنبال داشته باشد، به شکل یک جنبش دموکراسیخواهانه نخواهد بود، بلکه به شکل شورشهای غذایی خواهد بود.
در سال ۲۰۰۳، رهبران آمریکایی در مورد یک عراق لیبرال، دموکراتیک و توسعهطلب رویاپردازی کردند و بعدها متوجه شدند که سیاستهای تحریمی خود آمریکا به نابودی این رویا کمک کرده است.
انتخابات میاندورهای آمریکا در نوامبر سال ۲۰۰۶ که به پیروزی دموکراتها انجامید؛ تا حد زیادی بهعنوان انعکاس نارضایتی مردم ازسیاست دولت آمریکا در عراق تلقی شد؛ نظرسنجیها از آن زمان همگی از عمیقتر شدن این نارضایتی حکایت داشتند.
رابرت مک ماهون، نویسنده آمریکایی نوشت: نظرسنجیهای اخیرنشان داد که اکثر مردم آمریکا از عملکرد جرج بوش، رئیس جمهوری آمریکا در عراق رضایتی ندارند و اکثر آمریکایی ها خواستار جدول زمانبندی برای خروج نیروهای آمریکایی هستند. نظرسنجی مرکز "پیو" نشان داد: اکثر آنها تردید دارند که آمریکا بتواند یک دموکراسی پایدار را در عراق ایجاد کند. این نتایج نشان دهنده تغییر در دیدگاه مردم آمریکا است که معتقدند این جنگ یک اشتباه بوده است.
اکنون نیز ایرانیهایی که بیش از همه روی آینده دموکرات ایران سرمایهگذاری کردهاند، هشدار میدهند که سیاستهای آمریکا، دموکراسی در ایران را غیرممکن میکند. و آمریکا یا نمیداند یا اهمیتی نمیدهد.
ویدیو:
سرنوشت دختر علوم تحقیقات
در دارالخلافه با بهزاد یعقوبی
مرز حریم خصوصی و عرصه عمومی کجاست؟