به گزارش فراز به نقل از خبرآنلاین: هدف وسیله را توجیه نمی کند؛ هرگونه که دوست داری با شما رفتار کنند، با دیگران رفتار بکن، هرچیز که در جستن آنی، آنی؛ این ادبیات زیبای دینی و ملی ایران زمین است که در نهایت با جمعبندی مفاهیم فوق می گوید؛ ادب مرد به زدولت اوست؛ یا ادب از که آموختی از بی ادبان. اکنون در شرایطی اعتراضی قرار گرفته ایم که به درست یا به غلط زبان ها و نیش قلم هایی هستند که به جای شمشیر، برای زخمی سازی طرف مقابل استفاده می شود و به بحران ها دامن می زنند.
شاید تنها استثناء در متون دینی که می تواند زبان به دشنام و بدی بگشاید، کسی است که ظلم بر او رواداشته شده. در مابقی موارد، دشنام، تمسخر و ... منجر به خشونت و دشمنی بیشتر می شود؛ امری که هرچند از کشتن یکدیگر، کمتر خسارت دارد، ولی نباید فراموش کرد طرح آن از سوی قدرتمندان در برابر کسانی که امکان دفاع از خود ندارند، بی تردید می تواند به خشونت و خسارت بیشتر منتهی شود.
بخشی از این ادبیات تنها زمانی قابل حل خواهد بود که دریابیم «همه حق دارند ولو برحق نباشند.» چنین ادبیاتی قادر است من و دیدگاه من را از محور بودن خارج کرده، و در کنار سایر دیدگاه ها در زیستی صلح آمیز و توام با آرامش قرار دهد. در غیر این صورت توهین، منتهی به ایجاد تحقیر می شود، شخص تحقیر شده، همواره دنبال جبران و عکس العمل توام با خشم است. در مرحله سوم، اعمال خشم گاه خود را در وندالیسم و دیگر تخریبی، و ناتوانی در عکس العمل مسالمت آمیز، منتهی به عکس العمل انتحاری می شود، امری که هم معترض و هم تحت اعتراض قرار گرفته را می تواند در آستانه نیستی و انهدام قرار دهد. این در حالی است که دوری از چنین مواضعی می تواند معترض را به کانال خشونت پرهیزی سوق داده، و حفظ کرامت انسانی را برای همگی به ارمغان بیاورد. اما چرخه خشونت کنونی در ایران شعارهای بیش از ۴۰ سال در حفظ کرامت انسان ها، که بنابر آموزه های دینی از حرمت کعبه بالاتر است، خلاف عمل کرده و در مزرعه خشونت، روند «کاشت» گذشته، به «داشت» امروز «برداشت» خشونت منتهی شده است.
بررسی های زیر نشان می دهد، ادبیات برخی مسئولان و فعالان رسانه ای به نمایندگی از جناح تندرو از سنت اسلامی و ایرانی کاملا بیرون بوده، و خشم را در کلام و عمل نهادینه می سازد. ادبیاتی که مادران، پدران، خواهران، و برادران این سرزمین متمدن را شرم آگین می سازد. برای مثال این جمله روزنامه شهرداری تهران خطاب به دانشجویان معترض که « امروز در دانشگاهها برای سرویس بهداشتی مختلط، پایکوبی میکنند.» فاجعه اخلاقی و سقوط مبتنی بر قدرت طلبی بیش نیست.
در موردی دیگر می خوانیم که فوتبالیست های تیم ملی در اردوی جام جهانی به سر می برند و ۲۴ ساعت به نخستین بازی ایران در جام جهانی مانده است، حسن عباسی از سلبریتی های تندرو، اقدام به انتشار توئیتی توهین آمیز خطاب به بازیکنان فوتبال کرده و آن ها را «ملعون» و از «عوامل» مرتبط با «رژیم صهیونیستی» دانسته است. این توئیت که بلافاصله با واکنش خبرگزاری تسنیم مواجه شد، در پایان روز گذشته به احضار حسن عباسی به دادستانی منجر شد.
ردپای این چرخه خشونت را در برخی دیگر از رسانه های خودی نیز می توان جست و جو کرد. «خبرآنلاین»، در گزارش های قبلی خود نیز نسبت به پیامدهای توهین رسانه ها و افراد نزدیک به نهادهای رسمی هشدار داده بود.
چه آنکه بسیاری از کارشناسان فعالان سیاسی، خشونت های کلامی را جزئی از خشونت های نمادین ارزیابی می کنند. واکنشی که توهین شونده به آن، دایره وسیعی از خشونت های رفتاری و کلامی متقابل را دربر می گیرد. از سویی پدیده های نکوهش شده ای همچون «عمامه پرانی» یا «توهین به مقدسات»، جزئی از چرخه رادیکالیسم جمعی در اعتراضات بوده و نمی توان آن را از چرخه خشونتی که حسن عباسی، روزنامه کیهان یا برخی مجریان صداوسیما به آن دامن می زنند، جدا ارزیابی کرد. به عبارت دیگر، پیامدهای این خشونت های کلامی و نمادین، ضربه به منافع ملی است.
درباره اهمیت ورزش به مثابه یکی از نمادهای «قدرت ملی»، رهبر انقلاب در تیرماه۱۳۹۷ وقتی می خواهند برای دولت از شجاعت و ابتکار و تلاش، مثالی بیاورند، تیم ملی فوتبال را مثال می زنند درحالی که حسن عباسی همین تیم ملی فوتبال را در تیرماه امسال «لمپن» خطاب می کند.
این فاصله گرفتن برخی افراد که خود را با صفات انقلابی و منعکس کننده دیدگاه های انقلاب معرفی می کنند در تمایز آشکار با سیاست های کلی نظام است. ضرباتی که افراد و رسانه های ارزشی بدون درنظر گرفتن تبعات آن به کشور وارد می کنند.
توهین به افراد از ذهنیتی شکل می گیرد که قصد دارد با توهین، منتقد یا مخالف فکری خود را «تحقیر» کند. استفاده از چنین توهین هایی در رسانه های دولتی همچون روزنامه ایران، همشهری و کیهان به صورت متناوب در روزهای اعتراضات سراسری بعد از فوت مهسا امینی به کار رفت.
برآیند عادی انگاری انتشار «توهین» و «تهدید» که نمونه عینی تهدید، در سخنان بهادری جهرمی سخنگوی دولت مشاهده می شود، موجی از نقدها به این اظهارات را که گفته بود «برای دولت مثل آب خوردن بود که از روز اول اجازه شلیک با گلوله جنگی بدهد»، به دنبال داشت. اظهارات فردی که در نهادهای تصمیم ساز امنیتی جایگاهی ندارد و باید به جای تهدید معترضان، دولت را محور وحدت ملی قرار داده و از سیاست های مداراگرانه نظام دفاع کند .
در تحلیل نهایی، این روزها که ایران ستیزان بیش از گذشته در تلاش برای تفرقه افکنی بین مردم و ضربه به منافع ملی هستند، فعالیت برخی افراد که از آن ها به عنوان «غضنفرهای مجازی» یاد می شود و متاسفانه در نهادهای دولتی و حاکمیتی حضور فعال دارند، با رفتار اشتباه و اظهارنظرهای تحریک آمیز، مردم را نسبت به نظام بدبین کرده و دایره منتقدان به مخالفان را گسترده تر می کنند.
افرادی که به اعتبار حضور در نهادهای حاکمیتی، بعضا سخنگوی حاکمیت بازنمایی شده و اعتبار نظام را مورد حمله منتقدان قرار می دهند. فاکتورهای هزینه زایی که افراد تولید می کنند و کلیت نظام مسئول پرداخت آن ها از منافع ملی می شود.
ویدیو:
سرنوشت دختر علوم تحقیقات
در دارالخلافه با بهزاد یعقوبی
مرز حریم خصوصی و عرصه عمومی کجاست؟