سال گذشته پخش نشدن سرود ملی کشورها در مرحلهی گروهی مسابقات والیبال المپیک ۲۰۲۰ توکیو، واکنشهای زیادی برانگیخت. چند سال پیشتر نیز پیشنهاد حذف سرود ملی کشورها از مسابقات بینالمللی جنجال زیادی به پا کرد و کاملا رد شد.
تیمهای ملی همانطور که از نامشان پیداست به ملتها تعلق دارند و نماد و نشانهی آنها در بازیها، سرود ملی و پرچم هر کشور است؛ نکتهی پذیرفتهشده و طبیعی که امسال در جام جهانی فوتبال برای تیم کشورمان چالش برانگیز شد. واقعیت این است که ورزش همانقدر که سیاسی نیست، از سیاست جدایی ندارد. فارغ از بحث ملیت و وطن، مسائل کشورها و اتفاقات جهان همیشه مسابقات ورزشی را تحت تاثیر قرار داده است و ورزش ایران نیز از این قاعده مستثنی نیست.
تحریم تیمهای ورزشی و فوتبال ایران از کجا شروع شد؟
از دو سال پیش اپوزسیون خارج از کشور، تلاش خود برای تحریم تیمهای ملی ورزشی ایران را شروع کردند که در بیشتر موارد شکست خوردند و با مخالفت و واکنش منفی مردم روبهرو شدند. ولی امسال وقتی تیم ملی فوتبال برای بازی تدارکاتی به کانادا اعزام شد، تلاش آنها نتیجه داد و تیم بدون اینکه بازی کند، به کشور بازگشت. دو ماه گذشته و با شدت گرفتن اعتراضها و گسترش آنها به شهرها و عرصههای مختلف، تیمهای ورزشی نیز از این وضعیت تاثیر گرفتند.
واکنشهای مستقیم و غیرمستقیم ورزشکاران مختلف و بعضی فوتبالیستها مثل علی دایی، ووریا غفوری، علی کریمی و... انتظارات از اعضای تیم ملی فوتبال را افزایش داد. با هدایت و پیشتازی رسانههای خارجی و کاربران شبکههای اجتماعی انتظار چیزی نبود جز موضعگیری مستقیم تکتک اعضای تیم ملی که پس از دیدار آنها با ابراهیم رئیسی، به انتقادهای تند منجر شد. کارزار تحریم تیم ملی فوتبال تا آنجا ادامه پیدا کرد که عدهای در بازی اول، طرفدار تیم حریف بودند و از شکست سنگین تیم ملی شاد شدند! مخالفان آنها هم بیکار ننشستند و سکوت فوتبالیستها موقع نواخته شدن سرود ملی را جرمی بزرگ و آسیب مستحق شکست و حتی آسیب جدی برای بیرانوند دانستند.
عدهای ولی بیش از هر چیز نگران کاهش علقهی مردم به وطن بودند و هستند و درمورد آن به مسئولان هشدار دادند و یادآوری کردند وقتی ایراندوستی و وطنپرستی به بهانههای مختلف نقد میشود و حتی مورد حمله قرار میگیرد، چنین نتایجی به بار میآورد.
اما مردم شاد شدند!
شاید خوشبینترین افراد هم پس از شکست سنگین تاریخی برابر انگلیس و شکستن بینی بیرانوند، فکر نمیکردند تیم ملی بتواند در مسابقهی بعدی بازی قابل توجهی داشته باشد و با نتیجهی خوبی برنده شود. طبیعتا آنها که از دو سال پیش تحریم تیمهای ایرانی را شروع کرده بودند، آرزو داشتند که چنین نشود. به همین دلیل وقتی تیم ملی برنده شد، تلوزیون سعودی اینترنشنال تیتر زد:
فقط یگان ویژه و بسیجیها برای تیم فوتبال بوق میزنند!
ولی توییتها و استوریهای کاربران در شبکههای اجتماعی نشان میداد شادی مختص یگان ویژه نبود.
محمد فاضلی؛ جامعهشناسی که نقدهای او دربارهی شرایط موجود را در نوشتههایش خوانده و در برنامهی شیوه دیدهایم نوشت:
ایران ۲ - ولز ۰ ایران، ای سرای سرخ آزادی، عاشقانه دوستت دارم. بزرگی کردنت را دوست دارم حتی اگر در حد برد در یک مسابقه فوتبال باشد. بچههای تیم ملی ایران، این لحظههای غرور در این روزهای تیره و غمبار را مدیون شما هستم. به چه زبانی بگویم سپاس؟
محمد جهانگرد، تحریم تیم ملی را اینطور نقد کرد:
از اول هم اشتباه کردند بحث تیم ملی رو با اعتراضات قاطی کردند.
به نظرم رکبی بود که تندروها زدند.
تیم ملی مال همهی مردم ایرانه که اتفاقا سبک زندگی و تفکر اکثریتشون مشخصه!
زندهباد ایران و ایرانی
سعید نوشت:
عزیزان، این فضای انقلابی توییتر و ایران اینترنشنال، با ضرب و زور و فحش و بایکوت تیم ملی و... به اکثریت جامعه منتقل نمیشه.
توهم و ارزیابیهای اشتباه رو تصحیح کنیم و متناسب با زور جنبش، هدفگذاری و فعالیت کنیم.
کامران از گزارش پیمان یوسفی اینطور تعریف کرد:
آقای #پیمان_یوسفی دمت گرم! شما هم امروز عالی بودی با گزارش خوبی که کردی، اونجایی که گفتی باحجاب و بیحجاب همه مردم این کشور هستند، یا جایی که به ناظر بازی فهموندی که کمی صبوری کنه و صحنهها رو سانسور نکنه و یا بعد از گل دوم که بغض کردی، بغض ما هم ترکید.
حتی بعضی از متنتقدان، اپوزسیون و خبرنگاران خارج از ایران نیز رویکرد متفاوتی به این برد داشتند.
مجتبی نجفی؛ کمپین علیه تیم ملی را اشتباه دانست و در نقد اپوزسیون و تندرویاش اینطور توییت کرد:
این کمپین علیه تیم ملی از بدترین کارها بود. عمدتا از خارج از کشور و توسط یک تلویزیون ویژه هدایت شد. نباید آنچه را که به زندگی مربوط است در مقابل جنبش قرار داد. این برد میتوانست صحنه اعتراض مردمی،علیه جمهوری اسلامی شود. برای همین حاتم قادری گفت در خارج تصمیم های عجیبی گرفته میشود.
سرود جمهوری اسلامی را بازی قبل نخواندند، دستبند مشکی بستند، از خدای رنگین کمان گفتند،... حملات بدتر شد. بهجای تشویق بیشتر به کنش بیشتر بازیکنان را تحت فشار قرار دادند. پیروزی جنبش نیاز به هم افزایی و جذب بیشتر دارد. البته که مزدک میرزایی و امثالهم مغزشان نمیکشد به این حرفها.
سینا ولیالله که پیش از بازی نوشته بود:
تو یه زندگی معمولی چقدر باید الان از این بازی تیم ملی خوشحال میبودیم ولی حیف که زندگی ما مثل باقی دنیا نیست...
به این شکل از برد تیم ملی ابراز خوشحالی کرد:
من توهینهای همه دوستان رو میپذیرم ولی تلاش تیم ملی رو تقدیر میکنم، شما برای مردم بازی کردین نه حکومت.
که البته بیش از ۱۰ هزار ناسزا هم دریافت کرد.
سیاوش اردلان –خبرنگار بیبیسی- هم از برد تیم ملی ابراز شادی کرد:
در این روزهای سخت و روزهای سختتر پیش رو، هر بهانه کوچکی برای تجسم یک آینده شاد و پیروزمند غنیمته. سرافراز باد ایران
کریستین امانپور، گزارشگر معروف و آشنای سیانان برد بازی را به «ایران» تبریک گفت و یادآوری کرد: روشن است که تیم برای مردم بازی میکند.
این توییت هم با تعداد زیادی کامنت منفی و تصاویری علیه تیم ملی و بازیکنان روبهرو شد.
در کنار واکنشهای مثبت نمیتوان توییتها و استوریهایی را نادیده گرفت که از شادی مردم و فوتبالیستها در شرایط فعلی انتقاد کردند و حتی با پوسترها و طرحهایی که به سرعت آماده شده بود، به آنها حمله کردند.
یگان ویژه برای شادی فوتبال
یکی دیگر از مواردی که در شبکههای اجتماعی به آن توجه و نقد شد، حضور نیروهای یگان ویژه در خیابانها بود. ظاهرا دلیل این حضور، احتمال باخت تیم ملی و تکرار شرایطی مشابه اتفاقات پس از بازی اول بوده است ولی با نتیجهی برد، نیروهای یگان ویژه با مردم و شادیشان همراه شدند! امروز هم خیابانها شرایطی شبیه روزهای راهپیمایی ۲۲ بهمن، ۱۳ آبان و... یا روزهای انتخابات پیدا کرد؛ آن گروهی از مردم که همیشه برای شادی، اعتراض و عزاداری اجازه دارند به خیابان بیایند، آمدند، شادی کردند و بین آنها زنان و مردانی با ظاهر متفاوت هم دیده شد.
واقعیت تلخ اما همان چیزی است که سالها فریاد زده میشود: تفاوتها و تنوع عقاید گروههای مختلف پذیرفته شود و مردم به دستههای خودی و غیرخودی شقه نشوند؛ اما کسی به این مهم توجه ندارد و بیتوجهی با گذر زمان مشکلات را بیشتر و شکافها را عمیقتر کرده است.
اتفاقات دو ماه اخیر و تداوم اعتراضها که منشأ آن نپذیرفتن تنوع و تفاوتها بود، مؤید همین نکته بودند؛ برخوردها و تلاش برای کنترل و خاموش کردن این اعتراضها به شیوهی معمول و همیشگی نهتنها به نتیجهی دلخواه متولیان نرسید، شرایط را بدتر کرد. تدوام ناآرامیها و نارضایتی مردم و شرایط پرتنش کشور در این مدت، از زنگ خطر گذشته و به هشدار قرمز و جدی رسیده است تا جایی که کارشناسان و نظریهپردازان موافق نیز وضعیت کشور را نگرانکننده و خطرناک میدانند.
با این همه به نظر میرسد سیاستگذاران، تصمیمگیرندگان و ادارهکنندگان اصلی همچنان ترجیح میدهند که نبینند و نشنوند و به تکرار اشتباههای کوچک و بزرگ ادامه بدهند، اشتباهاتی که نتیجهشان افزایش شکاف بین حاکمیت و مردم، شکاف بین مردم و مردم و بالا رفتن میزان نارضایتیهاست. آخرین اشتباه هم بازداشت ووریا غفوری دقیقا شب پیش از بازی تیم ملی، به جرم واهی و خارج از تعریف قانون بود: اهانت به تیم ملی!
طبیعتا بخشی از مخالفان و عدهای از اپوزسیون که دغدغهی ایران و ملیت و وطن ندارند، از این شرایط و چنین اشتباهاتی بیشترین استفاده و سوءاستفاده را میکنند و یکی از اقدامهایشان تحریم تیم ملی فوتبال بود که موفقیت آنها را پس از باخت بازی اول تیم ملی فوتبال دیدیم. شادیهای پس از باخت تیم ملی یادآور یک اشتباه بزرگ دیگر سیاستگذاران طی سالهای طولانی بود: تخطئهی ملیگرایی و وطندوستی و سعی برای کاهش این تمایل بین مردم!
بسیاری همین رویکرد خطا را زمینهساز موفقیت رسانههای خارج از کشور در تحریم تیم ملی فوتبال دانستند.
با این همه، شادی واقعی بسیاری از مردم و کاربران شبکههای اجتماعی پس از برد ایران در مقابل ولز نشان داد هنوز فرصتهایی باقی است و با وجود اشتباههای داخلی و سوءاستفادههای خارجی، نام «ایران» برای بیشتر مردم با هر گرایش و عقیده و ظاهری مهم است و عِرق ملی خود را حفظ کردهاند. اگر آن کسانی که باید، ببینند و بشنوند و بیندیشند، این فرصت را از دست ندهند، چهبسا بتوان با تکیه بر حس وطنپرستی و عشق مردم (از هر قشر و دسته و گرایش و شهری) به خاک میهن و عرق و غرور ملی، شکاف بین آنها را پر کرد، زخمها را التیام بخشید و بخشی از خطاها و اشتباهات گذشته را جبران کرد؛ کاری که اصلا ساده نیست و مسیری طولانی دارد، اگر اراده و دغدغهای باشد...