بخشهایی از مصاحبه را می خوانید:
در شرایطی که مسوولان حاکمیتی بحث گفتگو را مطرح میکنند، شورای گفتوگوی ملی چه هدفگذاریهایی را دنبال میکند؟
اصل قضیه اعلام موجودیت شورا، این بود که اصولگرایان و اصلاحطلبان در قالب یک نشست مشترک با هم گفتگو و درباره مسائل اساسی کشور و چالشها همفکری داشته باشند. این نخستین جلسه پس از رخدادهای اخیر بود و در ادامه اعضای دیگر، اقشار دیگر و حتی نسلهای جوانتر (دهه هشتادیها) در نشستها حاضر میشوند.
اما بسیاری معتقدند، دوره این دستهبندیهای سیاسی به سر آمده و جامعه را بهطور کلی باید ذیل گزارههایی، چون براندازان و تحولخواهان دستهبندی کرد. اولا آیا این دستهبندی درست است و اگر نه، چطور میتوان به افکار عمومی گفت که ذیل این این دوگانه فعالیت کنند؟
صادر کردن این نوع احکام، نیاز به کار علمپژوهی و نظرسنجیهای دقیق و معتبر دارد. اساسا هر حزب، جناح و طیفی که صحبت میکند، میگوید این حرف مردم است. این یکی از مشکلات جدی جامعه ماست. حتی افرادی هم وجود دارند که تصور میکنند حرف آنها حرف مردم است. اما تشخیص اینکه مردم و جامعه چه میگویند و صدای مردم چیست، نیاز به فعالیتهای دقیق علمی و نظرسنجیهای دقیق دارد. به صورت دقیق نمیتوان گفت که آیا مردم این جناح را قبول دارند یا از آن جناح عبور کردهاند. بنابراین در پاسخ به این پرسش که آیا مردم از اصلاحطلبان عبور کردهاند یا نه؟ به صورت قطعی نمیتوان گفت چه تحولاتی در اقبال مردم به طیفهای سیاسی رخ داده است. ولی طیفهای اصلی عرصه سیاست در ایران ذیل همان دوگانه راست و چپ یا اصولگرا و اصلاحطلب تداوم دارد.
در همه جهان برای شنیدن صدای مردم به انتخابات روی میآورند. در انتخابات آزاد و رقابتی است که مشخص میشود، مردم چه میگویند. اما در انتخابات سالهای ۹۸ و ۱۴۰۰ این فضای رقابتی شکل نگرفت و تنها یک طیف خاص از جناح راست، نماینده داشت. چقدر این فضاسازیهای محدود در شکلگیری رخدادهای اخیر نقش داشته است؟
متاسفانه تحلیل اشتباهی میان اصولگرایان شکل گرفت؛ مبتنی بر این تحلیل اشتباه هم انتخابات مجلس در سال ۹۸ و هم انتخابات ریاستجمهوری ۱۴۰۰ برنامهریزی شد. این تحلیل که اگر اصلاحطلبان، طیفهای میانهرو در یک کلام غیرخودی کنار گذاشته شوند، جامعه به سمت جناح راست میل میکند و تسلیم آنها میشود. این تحلیل اشتباه بود و فکر میکنم، امروز بسیاری از فعالان سیاسی در جناح راست به این نتیجه رسیدهاند که تحلیل اشتباهی داشتهاند. این تصور اشتباه که اگر در حاکمیت همه خودی باشند و یکدست شوند، مشکلات مملکت حل میشود، ریشه بسیاری از مشکلات است. جالب اینجاست در کمتر از یکسال پس از یکدست شدن قدرت، مشخص شد این تفکر غلط بوده و فشارها بر اقتصاد، سیاست، دیپلماسی و... بیشتر شده است.
اگر قرار باشد به مهمترین مساله در رخدادهای اخیر اشاره کنید، کدام بخش از مطالبهگریهای اخیر برای شما برجستهتر بوده است؟
در حال حاضر حرکت دختران، زنان و جوانان ایرانی بسیار برجسته بوده است. در هر نوع گفتوگوی ملی باید به این واقعیتها توجه شود. هر نوع گفتوگویی باید با مشارکت و حضور جدی کنشگران سیاسی جدید (شامل زنان، دختران و جوانان) که در جامعه خود را نمایان کردهاند، باشد. راهحل هم فقط از مسیر سرکوب صورت نمیگیرد، بلکه حل مشکلات از طریق گفتگو صورت میگیرد.
جامعه با مشکلات فراوانی روبهرو است و مردم مطالبات فراوانی دارند، مکانیسم پیگیری مطالبات مردم از حاکمیت چگونه باید باشد؟ چه موضوعاتی باید در راس مطالبهگریها باشد؟
موضوعاتی، چون آزادی رسانهها، پایان دادن به ردصلاحیتهای گسترده، مسدودسازی اینترنت، به رسمیت شناختن حق اعتراض مردم و... در زمره مهمترین مطالبات مردم قرار دارند. معتقدم بینش حاکمیت باید تغییر کند و با بینش فرهنگی مملکت اداره شود. نباید اجازه داد رویکردهای امنیتی بر بخشهای رسانهای، فرهنگی و... حاکم شوند. این گزاره بسیار اهمیت دارد.
اساسا فکر میکنید حاکمیت آماده شنیدن این واقعیتها باشد؟ چهرههایی مانند باهنر که از طیف اصولگرایان در نشست گفتوگوی ملی حضور دارد در زمره اصولگرایان سنتی است که دولت و مجلس نقش ویژهای برای او در نظر نگرفته است. با این ظرفیت فکر میکنید این شورا بتواند گامی رو به جلو بردارد؟
هنوز وارد فاز گفتگو با حاکمیت نشدهایم. اما جزو برنامههای آتی شورا هست که گفتگو با بخشها و جناحهای مختلف سیاسی، حاکمیت، اقشار مختلف، اصناف و... را برنامهریزی کند. این روند نیازمند زمان و برنامهریزی است تا با همه طیفهای اثرگذار بحث و تبادل نظر شود.
نظر آقای باهنر و عارف درباره رخدادهای اخیر چیست؟
همه همدل هستند تا مشکلات کشور کاهش یابد و از بحران عبور شود.
بسیاری نگرانند که باز هم مانند تجربههای قبلی، کمیتههای بحران، حقیقتیاب و... تشکیل و بعد از فروکش کردن بحران، این روند فراموش شود.
گفتوگوی ملی مشمول این روند نمیشود. قبل از بروز بحران اخیر نیز شورا معتقد بود باید تغییراتی در نظام سیاسی ایجاد شود، صدای مردم شنیده شود و به مطالبات مردم پاسخ داده شود.
برخی شایعات در فضای مجازی شنیده میشد که چهرههایی، چون باهنر، عارف، علی لاریجانی، ضرغامی و... به دنبال تشکیل جلساتی هستند تا نظام ریاستجمهوری را به نظام پارلمانتاریستی با حضور نخستوزیر تغییر دهند. این شایعات را تایید میکنید؟
این شورا هیچ ارتباطی با این موضوعات ندارد. اگر هم قرار باشد این موضوعات در نشستها مطرح شود، قطعا بنده مخالف این قضیه هستم و این روند را برای کشور مفید نمیدانم.
گفتید قرار است از دهه هشتادیها هم در نشستهای مرتبط با گفتوگوی ملی استفاده کنید، با چه مکانیسمی این حضور محقق میشود؟
حضور دهه هشتادیها و مطالبات آنها به یک واقعیت برجسته در عرصه عمومی کشور بدل شده است. هیچکس نمیتواند نقش آنها را انکار کند. به مکانیسم خاصی نیاز است که بتوان از حضور آنها استفاده کرد و صدای آنها را شنید. در کل گفتگو با جوانان اصل است. با دانشجویان باید گفتگو شود و خواستههای آنان را پاسخ گفت.
اما این روزها خبرهای تلخی درباره ممنوعالخروج کردن، اخراج، جرایم شدید و... دانشجویان شنیده میشود.
این روند سلبی نتیجهبخش نیست. اخراج، دستگیری و تعلیق دانشجویان اشتباه محض است. با دانشجو باید نشست و گفتگو کرد. برخورد با دانشجویان، ورزشکاران، هنرمندان و... نتیجه عکس دارد.
ویدیو:
سرنوشت دختر علوم تحقیقات
در دارالخلافه با بهزاد یعقوبی
مرز حریم خصوصی و عرصه عمومی کجاست؟