تنگنای فعالیتهای اجتماعی انجمنهای مردمنهاد در حمایت از مبتلایان به ایدز. از دهه 60، سمنهای مردمی بزرگترین پناه مبتلایان به HIV بودند، حالا یک سد دیگر سر راه بیپناهیهای همیشگیشان اضافه شده است؛ فعالان حقوق مبتلایان به HIV میگویند حالا فضای جامعه بستهتر از قبل و حمایتهای مردمی هم به دلیل مشکلات اقتصادی کم شده است. آنها حتی همین امروز هم نمیدانند تا چند روز دیگر میتوانند فعالیتهایشان را در حوزه آسیبهای اجتماعی بهویژه ایدز ادامه دهند یا نه؟ از نشانههای این فضای بسته هم ممنوعیت آموزشهای نوین درباره اچآیوی در مدارس است که شنیده میشود امسال طی نامهای به اداره ایدز آموزشوپرورش ابلاغ شده و این در حالی است که آسیبشناسان از کاهش سن ارتباطات جنسی و تغییر الگوی انتقال ویروس از تزریق به روابط جنسی خبر میدهند.
ایدز و ویروساش دهههاست که دیگر واژه غریبی نیستند و آخرین آمار جهانی هم جمعیت این مبتلایان را حدود 40میلیون نفر نشان میدهد اما همچنان «اچآیوی مثبت»ها متهم میشوند به رابطه جنسی غیراخلاقی و این انگشت اتهام درباره زنان سنگینتر از سایر گروههاست. اچآیوی مثبت، یعنی داستان انسانهایی که غصههایشان کوه را آب میکند و قصههایشان میشود یک درام نانوشته؛ کوچک و بزرگ هم ندارد یا از کارشان اخراج میشوند یا از مدرسه.
بعضی مبتلایان هم به سرعت حمایت خانوادهشان را از دست میدهند، یک نفرشان بیشتر از 15سال است که هیچ کسی در آغوشش نگرفته و حتی صورتش را هم نبوسیدهاند. حق یک دندانپزشکی ساده را هم ندارند، دقیقا شبیه حکایت مادری که دنداندردهای چند هفتهای پسر ششسالهاش باعث شده بود که به یک مطب خصوصی مراجعه کند، اما تصمیم گرفت که چیزی نگوید: «وقتی امیرسام روی یونیت نشست، دلم نیامد و وضعیت امیرسام را گفتم. چند دقیقه بعد هر دو نفرمان پشت در مطب دندانپزشک بودیم، پسرم گریه میکرد از درد دندانش و من گریه میکردم از درد بدبختیهای او تا آخر عمرش.»
حالا سازمان بهداشت جهانی و UNAIDS (نهادی برای اقدام جهانی هماهنگ، جامع و سریع علیه بیماری ایدز) برای پنجشنبهای که مصادف با روز جهانی ایدز بود، شعار برابری را در نظر گرفتهاند. برای همین ناعدالتیهایی که مبتلایان را از کوچکترین حقوقشان محروم میکند. براساس آمار سازمان بهداشت جهانی در سال گذشته میلادی ۶۵۰هزار مرگ مرتبط با اچآیوی در دنیا ثبت شده و بیش از یکونیم میلیون ابتلای جدید هم وجود داشته است. حالا این برابری با هدف کاهش نابرابری براساس جنسیت، حذف نگاه مجرمانه به مبتلایان اچآیوی ایدز و نابرابری در ارائه خدمات به کودکان در نظر گرفته شده است چراکه از مجموع افراد مبتلا به اچآیوی، چهاردرصد کودکاند اما آمار مرگ آنها ۱۵درصد است و فقط ۵۲درصدشان درمان مناسب دریافت میکنند. از طرف دیگر، با وجود اینکه تصور میشود مردان دسترسی بیشتری به درمان و توقف بیماری دارند اما عدد بالاتر به زنان تعلق دارد؛ مردان ۶۵درصد و زنان ۷۵درصد.
سهم ایران از جمعیت 40میلیون نفری مبتلایان ایدز در جهان، حدود 54هزار نفر تخمین زده میشود اما تعداد مبتلایان اچآیوی در ایران که الان زندهاند، حدود 23هزار نفر است و از این تعداد 16هزار نفر، در مراکز مشاوره بیماریهای رفتاری، تحت درمان قرار دارند.
جز آنهایی که فوت کردهاند، سایر مبتلایان با دو خطر جدی زندگی خود را ادامه میدهند؛ مشکلات سلامتی خودشان و ریسک انتقال آلودگی به دیگران. سالهاست اقدامات جدی برای افزایش اطلاعرسانی درباره اچآیوی ایدز در کشور انجام شده، اما بهنظر میرسد دیگر اهمیت گذشته را ندارد. این در حالی است که روند شیوع ایدز در ایران شیب صعودی ندارد، اما نگرانیهای مهمی از توقف اقدامات حمایتی برای افزایش این آگاهیها مطرح میشود و اینکه در حوزه آسیبهای اجتماعی و سازمانهای مردمنهاد شرایط خوبی وجود ندارد.
الهه شعبانی، مدیرعامل موسسه احیای ارزشها در گفتوگو با هممیهن از ممنوعیت فعالیتهای آموزشی درباره ایدز در مدارس خبر میدهد: «امسال با کارشناس ایدز آموزشوپرورش صحبت کردیم و از آنها خواستیم در حوزه رویکرد جدید آموزش اچآیوی با ما همکاری کنند و در کنارشان باشیم. اما اعلام کردند، نامهای به آنها داده شده مبنی بر اینکه به هیچ عنوان در مدارس از ایدز صحبت نشود. این موضوع تاسفباری است و روند عجیبی که در جامعه به وجود آمد، مصداق این شعر است که ترقیهای مردم رو به بالاست، من از بالا به پایین میترقم!» این در حالی است که در مرز شرقی کشور، یعنی پاکستان، طی 10ماه گذشته براساس اعلام مقامات بهداشتی اسلامآباد، تست اچآیوی، 9773نفر در این کشور مثبت شده است. براساس گزارشUNAIDS، درصد قابل توجهی از مبتلایان، مردان و زنانیاند که دارای رفتارهای پرخطر نبودهاند، به تازگی دچار آلودگی به این ویروس شدهاند و آمار ابتلا در کودکان نیز به شدت افزایش یافته است.
«9سالم بود که والدینم فوت کردند و مجبور به زندگی با دایی معتادم شدم. هر روز برای او مواد مخدر جور میکردم و شیطنت کودکانه باعث شد بخشی از موادش را کش بروم و خودم هم مصرف کنم. چشم باز کردم و دیدم معتادم.» اینها را صبا میگوید که هنوز به 35سالگی نرسیده اما صورت خستهاش 10سال پیرتر است: «13سالم بود که ازدواج کردم و بچهدار شدم، دو بچه پشتسر هم. با شوهرم نمیساختیم و طلاقم داد. مادرشوهرم بچهها را گرفت که البته خودم هم شرایط نگهداریشان را نداشتم. 16سالگی دوباره ازدواج کردم و از همسر دوم اچآیوی گرفتم. شد قوز بالای قوز همه بدبختیها.» بغض میکند و حرفش را میخورد. سخت است بعد از 20سال عقبگرد بزنی به روزهایی که فکر میکردی بدبختترین انسان روی زمینی: «همسرم کار نمیکرد و زندگی نمیکردیم، هزار تیکه بدبختی. با این وضعیت که هر روز قیافهام نحیفتر از قبل میشد، کسی هم به من کار نمیداد. تا اینکه از طریق موسسه پزشکان بدون مرز با موسسه احیایارزشها آشنا شدم. اینجا به من گفتند با خیاطی و بافتنی خرج زندگیام را تامین کنم. اما دوست نداشتم، رفتم پیش آقای منصوریان و گفتم به من وام بده، میخواهم در مترو دستفروشی کنم. 500هزار تومان گرفتم و حالا همان وام شده 100میلیون تومان تا حداقل یک سرپناه برای خودم و خانوادهام داشته باشم.» هرچند هنوز هم آنقدر دست و بالش تنگ است که به گفته خودش نمیتواند مرغ و پسته بخرد: «با این اوضاع اقتصادی، منرو چه به پسته، برنج و مرغ! من هیچی نمیخوام، یک کارت سلامت به من بدهند و بتوانم در یک مغازهای فروشندگی کنم که بیمه و حقوق داشته باشم. از ایستگاهگردی و التماس به مردم خسته شدم. میدانم فروشنده خوبی هستم اما به من کار نمیدهند.» بهار اما حالا ششمین دهه زندگیاش را پشت سر میگذارد، او هم دلش پر است از زخمهایی که در این 20سال ابتلا به اچآیوی خورده: «حمایت نمیخواهیم، همین که با ما مثل لکهننگ برخورد نکنند، برایمان کافی است. بیمارستان که میخوابم بالای سرم تابلوی H+ میزنند، همه از دو متری من رد نمیشوند که ایدز نگیرند، مثلاً پزشک هستند و این همه بیاحترامی میکنند.» او هم مثل صبا، از همسر دومش مبتلا شده: «از شوهر اولم سهفرزند دارم. پنجسال بعد از فوتش دوباره ازدواج کردم. جدا زندگی میکردیم، ماشاءالله ملک و املاک داشت اما سرسوزنی به من نداد. از او مبتلا شدم و هیچ کمکی هم به من نکرد. آخرش هم جانش را به خاطر الکل از دست داد.»
مبتلایان به اچآیوی ایدز یک سرنوشت مشترک دارند، تلخی دنیا از روزی که جواب تستشان مثبت میشود. بهار میگوید: «تابستان بود، ناگهان بدنم سرد کرد و در حال یخ زدن بودم. هرقدر لباس پوشیدم و پتو انداختم، فایده نداشت. پیش پزشک رفتم و ما را فرستاد برج میلاد، تست دادم و از آن به بعد برایم شد برج زهرمار! همسرم هم مجبور شد تست بدهد و او هم مبتلا بود. برگشتم خانه خودم و چند روزی صبر کردم. تحمل کردنی نبود، 50 تا قرص خواب خوردم و خودکشی کردم. نمیدانم چرا دخترم که صبح مدرسه رفته بود یکهو نگرانم میشود و به خانه برمیگردد. خلاصه که نجاتم دادند اما من کوتاه نیامدم و دو بار دیگر هم خودکشی کردم. از بدشانسی است که هنوز زندهام.» به گفته خودش، فرزندانش پس از اطلاع از موضوع با آن کنار آمدند و کمکاش کردند که زندگیاش راحتتر شود: «تصمیم گرفتیم این موضوع بین خودمان بماند و به فامیل چیزی نگوییم. یک روز ناهار مهمان خانه خواهر بودیم. دیدم رفتارش با من فرق کرده، قند جدا، ظرف غذای جدا، لیوان جدا. ناهار که خوردیم، تمام چیزهایی را که دست زده بودم ریخت سطل زباله. آخرش هم به من گفت، میداند ایدز گرفتهام. همه محبتش را از من گرفت، دیگر نه از روبوسی و بغل کردن خبری بود، نه از آن رابطه صمیمی قبل. چقدر سخت است که نتوانی خواهرت را به آغوش بکشی.»
صبا به گفته خودش از این بدتر هم در این مدت دیده است: «من پنج کلاس سواد دارم، اما یک پزشک حداقل 20سال درس خوانده. رفتاری که برخی از آنها در این مدت با من داشتهاند از هر عذابی سختتر است. در بیمارستان گردنم را عمل کردم و فکر میکردم که در پرونده سلامتی من ابتلا به اچآیوی قید شده باشد، چون قبلا در همین بیمارستان مچ دستم را عمل کرده بودم و آن زمان اعلام کردم مبتلا هستم. دیگر قبل از عمل گردن چیزی نگفتم. روز بعد پزشک فهمید و چنان داد و قالی به راه انداخت که همه بیماران در اتاق من جمع شدند. بالای تختم هم علامت اچ مثبت زدند تا همه بدانند مبتلا هستم. عجیب نیست که در بیمارستانها به دست ما دستبند قرمز میبندند، مثل زندانیان خطرناک. ظرفی که در آن به ما غذا میدهند متفاوت از ظروف دیگران است. حیف که دلم میخواهد ثمره و ازدواج فرزندانم را ببینم وگرنه نه هیچ میلی به بیمارستان رفتن دارم، نه دیدن این پزشکانی که گاهی من را از مطبشان هم بیرون انداختهاند.»
مطالعات نشان میدهد، مبتلایان به ایدز سه برابر افراد دیگر به خودکشی فکر میکنند. البته نرخ خودکشی در ایران در جمعیت کلی پایینتر از آمارهای جهانی است اما در خاورمیانه همچنان جزو اولین کشورهایی است که نرخ بالایی دارد. ساناز حمزهعلی، جامعهشناس دلایل افزایش تفکر خودکشی در افراد مبتلا را انگهایی میداند که فرد پس از اعلام ابتلا با آن مواجه میشود: «یکی از مهمترین آسیبها، طردشدگی است که از سوی جامعه صورت میگیرد. این وضعیت میتواند منجر به تقویت افکار خودکشی شود. مشکل اینجاست که جامعه عرفترین راه انتقال ایدز را روابط جنسی و تزریق میداند و حالا هم مرکز تحقیقات ایدز اعلام کرده، الگوی انتقال از تزریق به روابط جنسی تغییر کرده است. مسئله جنسی در جامعه ایرانی تابوست و به همین دلیل فردی که مبتلا میشود اتهام رفتار جنسی غیراخلاقی میخورد و این مسئله بهویژه درباره زنان بیشتر است، فارغ از اینکه میتواند از همسر، دندانپزشکی یا خون آلوده مبتلا شده باشد. انزوای ناشی از این تصورات باعث میشود، فرد مبتلا سرنوشت خودش را منجر به مرگ تصور کند و سعی کند تا زندگی خودش را زودتر به پایان برساند.» به گفته حمزهعلی در ایران، فرد مبتلا اولین حمایتی که از دست میدهد، خانواده است که تلنگری جدی به گسست روانی و اجتماعی فرد وارد میکند: «قطع حمایت از خانواده در فرد ایجاد انزوا میکند. یکی از راهکارها، افزایش اطلاعرسانی است تا کاهش برچسبزنی صورت بگیرد. باید اچآیوی ایذر را فقط یک ویروس که تاثیرات جسمی بر فرد میگذارد نبینیم و فقط برای کاهش بار ویروسی در بدن فرد اقدام نکنیم. این افراد از زمان آگاه شدن از ابتلای مثبت تا زمان درمان، حجم زیادی از فشار روانی و اجتماعی را تحمل میکنند. نظام سلامت، جامعهشناسان و انجمنهای مردمنهاد باید راهکارهای مختلف درمانی و اجتماعی توأمان در این باره در نظر بگیرند.»
شاید اگر تمام ایران را بگردی و یکجا را پیدا کنی که مبتلایان به اچآیوی ایدز را با آغوش باز میپذیرد، همین حوالی خیابان انقلاب باشد و انجمنی که نزدیک 30سال است برای آنها کار میکند. پنجشنبهای که با عنوان روز جهانی اچآیوی ایدز گذشت در طبقه دوم انجمن احیای ارزشها هم نشست کوچکی برگزار شد.
خسرو منصوریان، موسس این انجمن به روزهایی اشاره میکند که تصمیم گرفتند اینجا را راهاندازی کنند: «با نیروی انتظامی تماس گرفتیم و گفتیم کسی که برای خودکشی به شما زنگ میزند را به کجا معرفی میکنید، گفتند بهشتزهرا! گفتیم شماره ما را بدهید، به ما زنگ بزنند. آن زمان فکر میکردیم هر کسی به ما مراجعه کند برای طلاق، خودکشی و اعتیاد است اما 60درصد مراجعات و تماسها درباره ایدز بود. به وزارت بهداشت رفتیم و موضوع را با آنها در میان گذاشتیم، همکاری خوبی هم با ما داشتند. شرایط خوب نبود و تصمیم به اطلاعرسانی گسترده گرفتیم. سراغ دانشگاهها رفتیم و در کارخانههای صنعتی کلاسهای آموزشی برگزار کردیم. در مدارس هم اولش مقاومتهایی وجود داشت اما بعدترها خود خانوادهها مشتاق شدند.» او میگوید: «باید بپذیریم که نمیتوانیم نیاز جنسی را از افراد بگیریم. حالا که این نیاز به گروههای سنی کمتر هم رسیده، حداقل میتوانیم با آموزشهای لازم به آنها یاد بدهیم در روابط جنسی پرخطر، محافظتهای لازم را داشته باشند. در این میان نقش انجمنهای مردمنهاد غیرقابل انکار است اما حالا جامعهای که هر روز بستهتر میشود و در این شرایط کار برایNGOها سختتر است. یادمان نرود که سازمانهای مردمنهاد نمیتوانند جای دولت بنشینند اما کاری که میکنند را دولت هم نمیتواند انجام دهد. آنها میتوانند الگوآفرینی کنند و دولت آن را در سطح ملی پیاده کند.» منصوریان در حاشیه این نشست و در پاسخ به سوال هممیهن درباره آینده آسیبها، باتوجه به بیتوجهی به انجمنها بهویژه در حوزه اچآیوی ایذر میگوید: «مانعتراشیهای زیادی برای انجمنها ایجاد میکنند، مشکلات اقتصادی هم میزان مشارکت مردمی را هم کاهش داده، نمیدانیم تا کی میتوانیم ادامه دهیم.» او معتقد است، فضای کار در جامعه ما بسته شده و اولین اثر جامعه بسته، عمق یافتن آسیبهای اجتماعی است: «آسیبهای اجتماعی را کوه یخ در نظر بگیریم و اکنون که تنها یکهشتم آن روی آب است. هرقدر فضا را بستهتر میکنیم، کوهیخ سقوط بیشتری خواهد داشت و آینده تلخی را باید تصور کرد.»
«ایدز امسال شعار برابری سر داده اما به دلیل نابرابری و ناآگاهیهای بهوجود آمده، مردم نمیتوانند دسترسی به خدمات داشته باشند، خودشان را محافظت کنند و این مسئله منجر به افزایش آمار ابتلا میشود.» این نکته را هم امید زمانی، عضو گروه جامعهشناسی پزشکی و سلامت در انجمن جامعهشناسی ایران مطرح میکند که در نشست انجمن احیای ارزشها حضور دارد: «نابرابری، یکی از عوامل گسترش بسیاری از بیماریهاست و میتواند منجر به دسترسی نداشتن به خدمات بهداشتی و اجتماعی شود که جلوی پیشرفت بیماریها را بگیرد. مثال عینی این مسئله در ایران همان تخمین جمعیت ۵۴هزار نفری مبتلا به اچآیوی ایدز است که فقط 40درصد آنها شناسایی شده و هنوز 60درصدشان هیچ تستی در هیچ پایگاهی انجام ندادهاند. خطر چنین وضعیتی این است که هم سلامت خود فرد، هم سلامت جامعه و شریک جنسی او در خطر است. دلیل این اتفاق، نابرابری است و بخشی از آن به نظام سلامت برمیگردد که نتوانسته خدمات را به گونهای توزیع کند که همه افراد یکسان از آن بهرهمند شوند. کمبود بودجه، نیروی انسانی و منابع تجهیزات، مانع ایجاد چنین برابریهایی است.» بهگفته زمانی، بخش دیگری از وضعیت فعلی هم به این دلیل است که افراد جامانده از خدمات و نظام سلامت، تاکنون دیده نشدهاند و باید در این باره تغییر رویکرد صورت بگیرد: «افراد به دلایلی ازجمله انگ و تبعیض، خودشان را از دریافت خدمات محروم میکنند. عوامل فرهنگی و اجتماعی باعث میشوند فاصله گروههای سالم با مبتلایان بیشتر شود، آنها را از حقوقشان محروم کنند. شرایط تبعیض و نابرابری را بیشتر در کسانی شاهد هستیم که سطح اجتماعی و منطقه محل سکونت پایینتری دارند، مثل حاشیهشهر یا حتی افرادی که شناسنامه ندارند یا در مشاغلی فعال هستند که درباره آنها مثلا ارزشگذاری کمتری صورت میگیرد. در این گروهها رفتارهایی مثل مصرف مواد مخدر و روانگردان یا رفتارهای پرخطر جنسی بیشتر صورت میگیرد. به دلیل همین طردشدگیها هم خدمات کمتری را نسبت به دیگران دریافت میکنند.» او معتقد است، در این باره نیاز بیشتری داریم که خارج از مراکز بهداشتی و درمانی، حمایتهای اجتماعی گستردهتری هم صورت بگیرد: «در اینجا نقشNGOها پررنگتر میشود. اما به دلیل محدودیتهایی که در سالهای اخیر در کارکرد سازمانهای مردمنهاد ایجاد شده، این بخش را هم دچار رکورد کرده است. بسیاری از افرادی که میتوانستند با فعالیتهای اجتماعی این گروههای مردمی تست بدهند و وضعیت خود را مشخص کنند، از این قافله عقب ماندهاند، درمان مناسب را دریافت نمیکنند و ریسک خطر در سلامت خود و اطرافیانش را افزایش میدهند.»
زمانی، در حاشیه این نشست و در پاسخ به سوال هممیهن درباره اینکه به جز حمایتهای اجتماعی درباره کارت سلامت این افراد برای بهرهمندی از یک شغل مناسب، چه اقداماتی میتوان انجام داد، بیان میکند: «البته کسی که مبتلا به اچآیوی است، لزومی به افشای اجباری وضعیت خود ندارد و این امر داوطلبانه صورت میگیرد. انجام معاینات اچآیوی در روند استخدامی توصیه نمیشود و به هیچوجه نباید انجام شود. اما برخی سازمانها این مسئله را در آییننامه استخدامی خود گنجاندهاند که خلاف مقررات بینالمللی و اخلاقپزشکی است. در این باره شاید ارائه خدمات یا هزینه بیشتر از سوی کارفرمایان منجر به چنین وضعیتی شده که بخشی از آن برمیگردد به نبود حمایت یا خدمات کافی که باید به این افراد مبتلا ارائه میشد تا از یک وضعیت سلامت مناسبت و تامین اجتماعی مناسب برخوردار باشند. بخش دیگر هم، ضعف نظام سلامت و فقدان سرمایهگذاری است که دولت باید در این باره برای ارائه خدمات اجتماعی انجام میداد.» او همچنین درباره خطرات حذف اطلاعرسانی درباره اچآیوی ایدز در مدارس هم میگوید: «بحث آموزش در مدارس با وجود تعهدات بینالمللی کشور و اقداماتی که از 25سال پیش شروع شده، اکنون کمرنگتر شده است. قرار بود آموزش مهارتهای زندگی براساس درجهبندی سن دانشآموزان نسبت به آچآیوی و رفتار پرخطر جنسی به آنها صورت بگیرد اما این روند از حدود 10سال قبل معکوس شده و حالا هم که میشنویم، صحبت کردن از اچآیوی در مدارس ممنوع است. هشدار جدی این است که بستن فضای اطلاعرسانی و فضای کار اجتماعی در زمینه اچآیوی و سایر بیماریهای مرتبط با رفتارهای پرخطر جنسی، وضعیت را تشدید خواهد کرد.»
«درباره اینکه نابرابریها چطور میتوانند روند ابتلا به اچآیوی ایدز را تقویت کنند، موارد متعددی مطرح است. ازجمله اینکه تحقیقات نشان داده، در محیطهای پرتراکم و نواحی کمبرخوردار شهرها و حتی در کشورهای فقیر، خطر ابتلا به ایذر بیشتر است. افراد در این مناطق مواجهه بیشتری با مصرف مواد دارند یا احتمال اینکه در این محیطها به کودکی تعرض شود، بیشتر است. کودک هم زودتر با روابط جنسی و مصرف مواد آشنا میشود.» پیام روشنفکر، عضو علمی جامعهشناسی ایران هم در نشست انجمن احیای ارزشها حضور دارد و با بیان این مطلب، ادامه میدهد: «سوءتغذیه هم یکی از همین نابرابریهاست. مطالعات نشان میدهد، گروههای درآمدی پایینتر 9برابر کمتر از گروههای درآمدی بالا گوشت و سبزیجات مصرف میکنند و از تغذیه مناسبی برخوردار نیستند. در این گروهها حتی دسترسی به پزشک و دارو، تشخیص زودهنگام بیماری، تامین هزینههای درمان، سکونت در مناطقی که انجام تست برای آنها مقدور نباشد، از عوامل موثر بر این نابرابریهاست. بین دو نفر مبتلا به اچآیوی که موقعیت و شرایط اقتصادی متفاوتی دارند، کسی که متعلق به طبقه اجتماعی پایینتر است، بیشتر آسیب میبیند. احتمال اخراج از مدرسه برای کودک اچآیوی مثبت از خانواده فقیر نسبت به خانواده غنی بیشتر است. از دست دادن شغل و حمایتها، در گروههای محرومتر بیشتر است و در گروه نابرخوردارتر پیامدهای شدیدتری ایجاد میشود.» او به تحقیقی در این باره اشاره میکند که در استان همدان انجام شده: «نتایج این مطالعه نشان داد، فاصله ابتلا به اچآیوی ایذر تا زمان مرگ در افرادی که در مناطقی کمبرخوردارتر زندگی میکنند، کوتاهتر است.» به گفته روشنفکر، برای اینکه بتوانیم این نابرابریها را کاهش دهیم و اگر سلامت جامعه را میخواهیم فقط کنترل ویروس، افزایش تستگیری و تولید و تامین دارو کافی نیست و باید نابرابریها، تبعیض جنسیتی و تفاوتهای ارائه خدمات در کودک و بزرگسال و فاصله درآمدی طبقات مختلف جامعه کاهش پیدا کند: «جوامعی که این مسائل را حل نکنند علاوه بر اچآیوی ایدز نسبت به دیگر بیماریها واگیر و غیرواگیر هم در معرض ریسک بیشتری قرار دارند. این تصور وجود دارد که چنین وظیفهای بر دوش دولت است اما سازمانهای جامعه مدنی و افراد مبتکر و خلاق بخش خصوصی هم میتوانند نقش مثبت و مفیدی در این باره ایفا کنند. آنها صدای این گروه محروم هستند و نابرابریهای آنها را بیشتر منعکس میکنند. هیچ سازمان مردمنهادی نمیتواند این نابرابریها را برطرف کند اما میتواند آنها را بیشتر نشان داده و در منظر رسانه، افکار عمومی و سیاستگذاری قرار دهد.»
«جمعیت مبتلا به اچآیوی ایدز در ایران چیزی حدود 53هزار نفر در کشور تخمین زده میشود که از این تعداد بالغ بر 23هزار نفر تاکنون شناسایی شدهاند و چیزی معادل این تعداد هم فوت کردهاند.» این آماری است که کتایون طائری، متخصص بیماریهای عفونی و مشاور مرکز مدیریت بیماریهای واگیردار در وزارت بهداشت در نشست انجمن علمی اپیدمیولوژیستهای ایران عنوان میکند که این نشست هم روز پنجشنبه به مناسبت روز جهانی ایدز برگزار شد: «درباره شناسایی موارد ابتلا با دو گپ مواجه هستیم؛ اول شناسایی موارد تخمینزده شده و دوم فاصلهای که بین موارد شناسایی و اتصال فعال برای درمان وجود دارد. زمانی که بیماران فعالانه به سیستم دریافت خدمات در مراکز مشاوره متصل میشوند، در وضعیت مناسب قرار میگیرند.» به گفته طائری، بالغ بر ۹۴درصد این افراد تحت درمان قرار میگیرند: «در این باره نابرابری ارائه خدمات درباره زنان و مردان وجود ندارند و بعد از مرحله اتصال، یکسان خدمات دریافت میکنند. البته مشکلاتی ازجمله مصرف مواد مخدر، بیخانمانی، تغییر آدرس و اولویت نداشتن درمان، باعث جدا شدن مردان از سیستم درمان هم میشود. باید در این باره اقدامات بیشتری صورت بگیرد تا حداقل کسانی که شناسایی شدهاند، مراحل درمانی خود را ادامه دهند و لینک فعال به مراکز مشاوره داشته باشند.» او با بیان اینکه 75درصد موارد شناساییشده لینک فعال به مراکز مشاوره دارند، میگوید: «حدود ۵۶درصد شناسایی افراد مبتلا، همچنان مغفول مانده و بر این اساس پوشش درمان نسبت به موارد تخمین، بالا نیست. البته موارد ابتلای جدید در کشور کاهش پیدا کرده چراکه درمان مناسب برای مبتلایان شناساییشده، باعث میشود آنها از چرخه انتقال خارج شوند، اما هنوز راه طولانیای داریم که به اهداف تشخیص 56درصد باقیمانده برسیم. این درحالیاست که با وجود شناسایی مادران باردار، آمار تولد کودکان مبتلا به اچآیوی مثبت هم بهشدت کاهش پیدا کرده است. در سالهای قبل، آمار این نوزادان ۱۰نفر بود و با گذشت زمان به یکی، دو مورد در سال رسید و سال گذشته این عدد صفر بود. » طائری در پاسخ به سوال هممیهن درباره اینکه آیا شیوع اچآیوی ایدز از گروههای پرخطر مثل معتادان و زندانیان به دیگر گروههای جامعه هم سوق پیدا کرده است، میگوید: «اچآیوی در ایران شیوع بسیار پایینی دارد اما باید منابع را به صورت متناسب تقسیم کنیم که بیشترین شناسایی صورت بگیرد. در برنامه استراتژی مقابله با ایدز، فعالیت بیماریابی و افزایش اطلاعرسانی صورت میگیرد و برای بقیه افراد جامعه هم باید برنامه خاصی در نظر داشت. در این باره حتی تمرکز بر آموزش به دیگر پزشکان متخصص هم وجود دارد که در مواجهه با فرد مبتلا به اچآیوی بهسرعت تشخیص انجام شود.»
«با وجودی که اعلام میشود شیوع اچآیوی در کشور کاهشی است، اما اگر شرایط اقتصادی و اجتماعی و سیاسی کشور منجر به کاهش تمرکز بر کاهش آسیب و خدمات اچآیوی شود، شیوع بیماری دوباره افزایشی خواهد بود.» حمید شریفی، عضو هیئتعلمی دانشگاه علومپزشکی کرمان هم در نشست انجمن علمی اپیدمیولوژیستها حضور دارد و با بیان این مطلب آماری از روند کاهشی شیوع ایدز در کشور ارائه میکند: «طی یکماه گذشته روند تشخیص بیماری در گروههای مختلف افزایش و شیوع روند ثابت، کاهش داشته است. اما نصف مصرفکنندگان تزریقی در ماه گذشته، مصرف مواد داشتند که تزریق مشترک در آنها زنگ خطر است. شیوع ارتباط جنسی بدون حفاظت هم در این گروهها کاهش داشته است اما بررسیها نشان میدهد ۱۵درصد مصرفکنندگان مواد در ۱۲ماه گذشته، ارتباط بدون وسایل پیشگیری (کاندوم) داشتهاند.»
با این وضعیت در بحث خدمات و مطالعات ثابت شد برنامه اچآیوی از سایر برنامهها جلوتر است. در حال حاضر دو مطالعه در این باره در مرکز تحقیقات کرمان انجام، نتایج آن استخراج و تحویل مرکز مدیریتی بیماریهای واگیر وزارت بهداشت شده است که پس از بررسی میتواند مورد استفاده سیاستگذاران برای ارائه خدمات به این گروه شود.»
ویدیو:
سرنوشت دختر علوم تحقیقات
در دارالخلافه با بهزاد یعقوبی
مرز حریم خصوصی و عرصه عمومی کجاست؟