دیروز پریروزها از نسخه سکولار سعید امامی رونمایی شد. پرویز ثابتی که دهههاست درست مثل چریکهایی که سایهبهسایه تعقیبشان میکرد تا کَلکشان را بِکَند، زندگی مخفیانهای در پیش گرفته است، در یک مراسم رسمی ظاهر شد. عکس هم گرفت. احتمالاً بوی کباب شنیده است و خیلی به حوادثی که در راه است امیدوار است که چنین جسارتی بهخرج داده؛ وگرنه در همان لسآنجلس، کم نیستند خانوادههایی که خاطراتی از داغ و درفش پرویزخان همچنان بر خاطرشان سنگینی میکند. شاید بیراه نگفتهاند که ایرانیجماعت حافظه تاریخی ندارد اما روی این گزاره زیادی حساب باز کردهاند. آنکه زخم میزند شاید بهدلیل تکرار بیشازحد جنایت، از خاطر ببرد به چه کسی زخم زده است و برای چه زخم زده است اما آنکه زخم خورده است تا هنگامی که نفس میکشد از خاطر نخواهد برد از که زخم خورده است و برای چه. پس آقای ثابتی و هواداران سینهچاک سلطنت بازهم صبر کنند. صبر کنند تا مابقی قربانیانشان عمرشان را بدهند به پرویز ثابتی، و فرزندان قربانیان هم، سر به تیره تراب فرو برند و بعد ادعای سلطنت کنند.
ظهور پرویز ثابتی آنهم در چنین هنگامهای البته خیر و برکت فراوان دارد. اول آنکه برای آن دسته از عزیزانی که کل تاریخ را از برنامه تونل زمان شبکه منوتو آموختهاند، تلنگری است تا بدانند کل تاریخ پهلوی به خیابان ولیعصر و آن زرقوبرقها و شادمانیهای جشنهای ۲۵۰۰ ساله محدود نمیشود و در پس آن بزکدوزکها چیزی به نام ساواک وجود داشته و یکی از سردمداران بانفوذش همین جناب پرویزخان ثابتی است که فقط یک فقره شاهکارش آنهم صرفاً برای خودشیرینی نزد خاندان سلطنت اعدام خسرو گلسرخی و رفقایش بود. آنهم به چه اتهامی؟ اینکه گلسرخی و دوستانش در یک محفل دوستانه آنهم به شوخی و خنده طرح ربودن عزیزدردانه کاخ سلطنتی را داده بودند.
دوم اینکه طرفداران رمانتیک خاندان پهلوی بدانند همه ماجرا فقط به این نواده رضاشاه محدود نمیشود؛ که حسب ظاهر مهربان است و اهل تساهل و تسامح، و از فردایی عاری از خشونت و همزیستی مسالمتآمیز همه گروهها و عقاید سخن میگوید. سلطنت، هم ساواک دارد، هم اشرف. هم حزب رستاخیز دارد و هم کودتای ۲۸ مرداد. حکومت در همهجای دنیا آش شلهقلمکار است و نمیتوان آن را در یک شخص خلاصه کرد.
سوم آنکه رضا پهلوی دوم حالا باید به خیلی چیزها پاسخ بدهد. با گفتن حرفهای کلی نمیتوان از نقد حکومت ابوی گریخت. ساواک هم یک تشکیلات خودسر نبوده که هر غلطی دلش میخواهد بکند. یک نهاد رسمی بوده با بودجهای معین و مشخص و مدیرانی که شخص شاه در عزل و نصب آنها نقشی جدی و تعیینکننده داشته است. پرویز ثابتی هم آدم پشت پرده و مدیر در سایه نبوده که کارنامهاش با ابهاماتی همراه باشد. روشن و مشخص است که در کشتن و شکنجه چهکسانی بهصورت مستقیم و بیواسطه و چه بهصورت غیرمستقیم و باواسطه نقش داشته و در تشکیلات زیردست او چه اتفاقاتی رخ داده. البته کسانی هم یافت میشوند که کتاب پر از دروغ «در دامگه حادثه» برایشان حکم وحی منزل را دارد و به استناد آن کتاب معتقدند پرویز ثابتی یک چهره ملی میهنپرست است که اگر شاه به حرفهای او گوش میداد ما الآن از دروازههای تمدن عبور کرده بودیم. ایرادی ندارد. رضا پهلوی دوم نظرش را درباره همین چهره خدوم و کارنامه مشعشعاش بیتعارف بیان کند تا مخاطبان سادهدلی که تونل زمان را باور کردهاند بدانند در فردای موهومی که قرار است زیر سایه اعلیحضرت زندگی کنند قرار است چه اتفاقاتی رخ دهد.
پرویز ثابتی یک آدم امنیتی است و اگرچه من معتقدم برخلاف تصور خودش که فکر میکند خیلی آدم باهوشی است اتفاقاً از هوش چندانی هم برخوردار نیست و جز زدن و بستن و کُشتن، هنر دیگری ندارد و از قضا برخلاف آنچه تصور میکند نهتنها شیوه و منشاش به دوام سلطنت کمکی نکرد بلکه یکی از عوامل اصلی سقوط خاندان پهلوی بود اما همینکه از تاریکی بیرون آمده است، یعنی خیلی امیدوار است. این امیدواری، پهلویچیها را حسابی سر ذوق آورده و آنهایی را که خوف احیای سلطنت دارند ترسانده است. اما جدای از این ذوق و خوفها که اعتبار چندانی ندارد برکاتی در این از سایه بیرون آمدن هست. برکاتی که به خودآگاهی و بلوغ سیاسی ایرانیان مدد خواهد رساند.
توضیح ضروری: اگر گفتهام نسخه سکولار سعید امامی به این وقوف داشتهام که پرویز ثابتی بهایی است اما به استناد سخنان خودش که خودش را شخصی فارغ از کفر و دین معرفی میکند او را چنین خطاب کردهام.
ویدیو:
سرنوشت دختر علوم تحقیقات
در دارالخلافه با بهزاد یعقوبی
مرز حریم خصوصی و عرصه عمومی کجاست؟