به نظر میرسد که حضور مهاجران افغانستانی در ایران، طی ماههای اخیر، از جنبه اجتماعی خارج شده و ابعاد سیاسی به خود گرفته است. از شایعاتی درباره حضور آنها در مجلس تا صحبتهایی مبنی بر فتح اصفهان در دو روز. اما حضور آنها در ایران، مسئله جدیدی نیست. آیا به نظر شما پروندهای سیاسی پشت این ماجرا است؟
در مسئله مهاجران افغانستانی در ایران نباید دچار افراط و تفریط شد. در دنیای جهانی امروز، خیلی از مرزها شکسته شده و طبیعتاً خیلی از افراد زندگی خود را در سرزمینی دیگر از وطن خود پیگیری میکنند. برخی نیز مانند مردم افغانستان به دلیل ظلمی که به آنها روا داشته شده، مجبور به مهاجرت هستند، در نتیجه باید با این موضوع برخوردی منطقی داشت. ایران نیز همچون هر کشوری باید به این موضوع در راستای امنیت و منافع ملی خود نگاه کند؛ هرچند که ذکر این نکته ضروری است که کمتر کشوری در دنیا سابقه پذیرایی بیش از چهار دهه از همسایگان را دارد.
در نتیجه نباید بهگونهای برخورد کرد که این سابقه مثبت از بین برود. از سویی در این مدت ایرانیها با بیمیلی جامعه جهانی نیز روبهرو شدند و بعد از مهاجرت گسترده سوریها به ترکیه، اتحادیه اروپا سه میلیارد یورو کمک مالی به آنها کرد و پولی که برای سال اول پذیرش حدود یک میلیون مهاجر سوری دریافت کردند، چندصد برابر کمکهایی است که جامعه جهانی در چهار دهه گذشته برای کمک به مهاجران در ایران پرداخت کرده است. یعنی ایرانیها در اوج بیتوجهی و بیمهری جهانی با موضوع مهاجرت افغانستانیها، پذیرای آنها بودند.
اما بحثی که الان مطرح است، توجه به مؤلفههای امنیت ملی است که به خطر افتاده، چراکه بعد از ۲۰ سال و با وجود یک ردیف در بودجه تحت عنوان انسداد مرزها، عملاً مرزها مسدود نشده است. علت آن نیز مافیا است. هرجا که مافیا ورود میکند، عملاً سیاستها کند خواهد شد.
در مرزهای شرقی نوعی تلاقی و تراکم مافیای قاچاق کالا، مواد مخدر، انسان و سوخت را داریم که با همدیگر، منافع درهمتنیدهای پیدا کردند و عملاً سیاست انسداد و مدیریت مرزها را از بین بردند و هرچه که تبدیل به مافیا شود، سیاستها در قبال آن کند خواهد شد. بهعنوان کسی که در زمان مسئولیتم بررسی میدانی در مرزهای شرقی را داشتم، این واقعیت را میگویم که کشور با یک تهدید جدی در امنیت ملی و منافع ملی مواجه است.
بهویژه اینکه بخش اعظم مهاجرین بعد از بازگشت طالبان وارد کشور شدند و الان که سیاست اخراج پناهندگان در پاکستان در دستور کار قرار گرفته، بخش عمدهای از آنها وارد ایران خواهند شد. در داخل ایران نوع برخوردی که وجود دارد، نهتنها نشاندهنده ناکارآمدی است، بلکه نشاندهنده سیاستهای انحرافی و خطرناک است. آن بخش از کسانی که بهدنبال تبعهسازی از بیگانگان هستند، باید در اصالت ایرانی بودن آنها شک کرد چراکه ایرانیای را نمیبینید که خواهان از بین رفتن خلوص جمعیتی کشور باشد. بهویژه اینکه عدهای در کشور عملاً رابطه با ملت ایران را قطع کردند و به دنبال ملتسازی هستند.
ملت سازی با افغانها...
این روزها برخی این صحبت را مطرح میکنند که ما به اتباع خارجی شناسنامه دهیم و آنها پای صندوق رای بیایند. یعنی بهجای به دست آوردن دل مردم، به دنبال ملتسازی از خارج از کشور هستند. البته در نقد این موضوع کسانی که تاکنون ادعای ستیز با غرب را داشتند، در مورد مهاجران افغانستانی از غرب مثال میزنند، درحالیکه در کشورهای غربی در روند پذیرش مهاجر و تبعهسازی شرایط سختی حاکم است و تا وقتی که یک مهاجر در دل این کشورها، در فرهنگ و امنیت آنها هضم نشود، امکان جذب و تبعه شدن آنها وجود ندارد.
برای مثال بخشی از این مهاجران بهعنوان فرار مغزها جذب میشوند. در اروپا و در کشور سوئیس، سولههای عظیمی از مهاجران وجود دارد که بدون وجود امکانات اولیه بهداشتی، در بدترین شرایط نگهداری میشوند و خیلی از آنها در جنگ با همدیگر بر سر غذا و جا کشته میشوند و با این وجود میبینید که به یکباره عدهای از افراد این سیاستها را به رخ میکشند و انتظار دارند کشور مؤلفههای امنیت ملی خود را کنار بگذارد.
لذا پشنهاد من این است که اولاً یک دستگاه شکل بگیرد و اختیارات لازم به آن داده شود و مسئولیت ورود مهاجران را برعهده بگیرد. متاسفانه تنوع دستگاهها و تنوع مداخلات باعث شده است از زمانی که مهاجران افغانستانی به جمعیت یک میلیون نفری در ایران رسیدهاند و تا الان که صحبت از ۸ برابر شدن این آمار است، میبینیم که کماکان این مباحث وجود دارد. وزارت کشور برای این موضوع پیشنهاد خوبی است، هرچند که برای توجیه دادههای آماری باید واقعیت را بپذیرد. از طرفی باید حضور تبعه اظهارنامهای باشد و هر تبعهای که در ایران هست، باید اظهار حضور کند و اگر این کار را انجام ندهد، تخلف محسوب شده و به کشور خود مسترد شود.
بعلاوه سازوکاری برای حضور مهاجران شکل بگیرد که براساس آن مانند یک ایرانی برخورد شود. برای مثال تمام ایرانیها تحت رصد اقتصادی، اجتماعی و امنیتی هستند و کارت ملی و کارت بانکی، افراد را تحت رصد امنیتی و اقتصادی قرار میدهند، اما اتباعی که در ایران هستند چون از چنین امکاناتی برخوردار نیستند، هیچگونه رصدی از آنها صورت نمیگیرد و در معرض آسیبهای امنیتی برای کشور قرار دارند.
البته من معتقدم دولتها بهجای فرافکنی و مقصریابی، یک گزارش عملکرد آماری و برنامه آماری ارائه دهند. برای مثال مشخص شود در برنامه هفتم توسعه چه رویکردی در پیش گرفتهاند و کشور پذیرای چه تعداد از مهاجران خواهد بود و چه تعداد از مهاجران باید مستند شوند. دولت باید پاسخگوی این موارد شود. یکی از مشکلاتی که در جامعه ما وجود دارد، به اسم شعارهای فراملی به امنیت ملی کشور آسیب میزند. یعنی کسانی که با ادعاهای ارزشی و انسانی و اسلامی کشور را مملو از مهاجرانی کردند که خودشان نیز از حضور در ایران ناراضی هستند و در فضای مجازی یک عامل منفیساز برای کشور شدند، باید نسبت به اینها پاسخگو باشند. برخی از صاحبان تریبون الان مدعی هستند باید به آنها حق رای داد، در صورتی که اول باید تابعیت آنها مورد ارزیابی قرار گیرد چراکه معتقدم یک ایرانی حاضر نیست خلوص جمعیتیاش از بین برود.
شما در صحبتهای خود به این مسئله اشاره کردید که مافیایی در مرزهای شرقی کشور تشکیل شده که البته موضوع جدیدی نیست و سالیان سال است که در مرزهای شرقی با آن مواجه هستیم. اما چه اتفاقی افتاده که این موضوع در ماههای اخیر برجستهتر و پررنگتر شده است و نگاهها الان متوجه مردم افغانستان است، در صورتی که کشور ما اجازه ورود آنها را داده، هرچند که عدهای نیز غیرقانونی به کشور وارد شدهاند که این موضوع هم به سیاستهای کشور ما در حراست از مرزها باز میگردد. چرا وضعیت چنین شده است؟ چرا این نگاه متوجه دولت ایران نیست و برخی از مردم کشور ما انگشت اتهام را به سمت کسانی میگیرند که خود آواره کشور ما هستند، نه دولتی که باید سیاستهای مهاجرتی را تدوین و اجرا میکرد؟
در بررسیهای میدانی متوجه شدم برخی از اتباع در مرز میگفتند بعد از ۲۴ ساعت، محل خواب ما در ایران مشخص میشود و بعد از ۴۸ ساعت هم محل کار آنها مشخص میشود. یعنی ما با یک موضوع سازماندهیشده مواجه هستیم. برخی از افرادی که مسترد شده بودند میگفتند بعد از هر بار استرداد، ۵۰۰ دلار پول جمع میکنیم و آن را به قاچاقچیان انسان میدهیم و وارد ایران میشویم. این موضوع خطرناک است. یک جوان تحصیلکرده ایرانی بعد از ۴۸ ساعت نمیتواند شغل پیدا کند اما برخی از اتباع میتوانند.
البته شغلهایی که دارند، شغلهای رسمی نیست، حقوقی که دریافت میکنند بسیار پایینتر از حداقلهای حقوق در ایران است.
نه اینگونه نیست. برخی از اتباع اماکن عمومی را بهعنوان محل کار کاملاً اجاره کردهاند و بستگان و زیردستان خود را در آنجا مشغول کردهاند؛ از جمله گاراژهای بزرگ، ساختمانهای بزرگ و کارهای عمرانی را در دست دارند. برای مثال در جایی خودم دیدم کسی که فرمانده نظامی بوده، یک گاراژ بزرگ را کرایه کرده بود و تمام نیروهای نظامی زیردست خود را در آنجا به کاری گمارده بود و به من گفت که بخش اعظم نظامیهای افغانستانی در جاهای مختلف کشور ما هستند و جاهایی را که امکان اجتماع اتباع در آن وجود دارد، اجاره میکنند و حضور دارند و اینها واقعیاتی است که وجود دارد.
حالا شما میگویید مردم افغانستان بیگناه هستند، بله من هم موافقم. اما واقعیتی وجود دارد و آن، مسئولیت مسئولان هر کشور و سوگندی که خوردهاند در قبال ملت خود است. برخی از نگاه امتمحور برای فرار از مسئولیتهای ملی استفاده میکنند. در صورتی که مسئولان کشور در برابر ملت ایران مسئول هستند. در شرایطی که در کشور ما از هر ۸ نفر جمعیت یک نفر جزو اتباع خارجی است، در کشوری که حدود ده درصد از بودجه خود را صرف یارانهها میکند، باری بر دوش کشور است.
درست است که دلایل انسانی وجود دارد، اما معتقدم ایرانیها در طول تعاملات تاریخی خود با افغانستان بالاترین تجربیات انسانی را به اشتراک گذاشتند و هیچ ملتی در دنیا نمیتواند ادعای مشابهی داشته باشد. الان هم بحث من برخورد غیرانسانی نیست، بلکه باید این مسائل در قالب منافع ملی کشور دیده شود. برای مثال نظام اقامت و تابعیت در ترکیه و امارات بهگونهای است که بعد از سودرسانی این کشورها اجرا میشود اما ایران تنها کشوری است که نظام تابعیت، پناهندگی و اقامت آن کاملاً بر دوش ملت ایران صورت میگیرد و اینها دغدغههای جدی است که به مسئولان کشور وارد است. بدون شک یک صاحب تریبون به صورت خلقالساعه این موضوع را مطرح نمیکند که بیایید به اتباع خارجی اجازه رای بدهیم، حتماً در محافلی این موضوع مطرح شده است و به تریبونهای رسانهای رسیده است.
متاسفانه برخی از افراد بهجای توجه به مسئله مهاجرین در قالب منافع ملی سعی میکنند آن را در قالب ملتسازی نامشروع دنبال کنند. این زمانی است که ملت ایران رها شود و از دیگران یارگیری صورت گیرد. برای مثال، نوع برخوردی که ترکیه با موضوع مهاجرین دارد، به یک ابزار مثبت برای تاثیرگذاری در تحولات سوریه و تعامل با اروپا تبدیل شده اما در ایران متاسفانه موضوع مهاجرین بهگونهای است که با وجود تحمل بیشترین هزینهها، به یک ابزار علیه خود ایرانیها تبدیل میشود و حتی علیه تاریخ مهماننوازی ایرانیها میشود. الان تنها دغدغهام این است که مهاجرین بهگونهای ساماندهی شوند که شاخصهای امنیتی، اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی دیده شود، نه اینکه افرادی این موضوع را در قالب ملتسازی ببینند. یک نظریهپرداز بزرگ علوم سیاسی میگوید در سیاست کسانی که وعدههای کلان میدهند شارلاتان هستند و ادعای کلانی که در مورد مهاجرین صورت میگیرد، نوعی شارلاتانیسم است، وگرنه وظیفه مسئولان در قبال مهاجرین همچون یک پدیده سیاسی، اقتصادی و اجتماعی مشخص است.
آیا معتقدید که دولتهای ما در زمینه ساماندهی مهاجرین بهگونهای که به منافع ملی ما آسیب وارد نشود، کمکاری داشتهاند؟ یا بخاطر بیبرنامگی دولتها، به چنین موضوعی تبدیل شده است؟
نوعی بیبرنامگی و تلاقی مدیریتی وجود دارد که عامل اصلی تبدیل شدن موضوع مهاجرین در ایران به یک موضوع امنیتی است. زمانی که برنامه هفتم منتشر شد، اعلام کردم که باید برای هر کاری مسئول و وزارتخانه پاسخگو مشخص شود، اما هیچ مسئول مشخصی بهعنوان پاسخگوی مسئله مهاجرت به ایران مشخص نشده است.
ویدیو:
مرز حریم خصوصی و عرصه عمومی کجاست؟
اینفوگرافیک