عادل در حالی به سراغ همایون شجریان، یکی از محبوبترین و تواناترین خوانندههای ایرانی در دنیا رفته که بسیاری در عرصه رسانه، آرزوی چنین کاری را داشتند. حسرت این اتفاق، بیشتر برای صداوسیمایی است که میتوانست دو نفر از چهرههای محبوب مردمی را در قاب خودش به خواننده بدهد و مخاطبانش را بیش از هر زمانی فزونی بخشد؛ ولی وقتی دیوار خودی و غیرخودی کشیده و برقراری بر مدار، به تخصص ترجیح داده شد، غیر از کیشومات شدن چیزی نصیبش نشد.
فردوسیپور برای چندمین بار نشان داد مهارت غافلگیرکردن مخاطب با برنامهای سرگرمکننده و درعینحال سطح بالا را دارد.
فارغ از مباحث فنی درباره این گفتوگو و به تصویر کشیدن چهرهای متفاوت از همایون شجریان، رفتار تازه عادل فردوسیپور در گفتوگو با یکی از بهترینهای مارکت موسیقی، به مذاق عدهای خوش نیامده و آنها را عصبانی کرده است؛ جریانی ثابت از رسانههای وابسته به طیف خاص که همچنان محبوبیت چهرههای مردمی خوشایندشان نیست و با دادن اطلاعاتی خرد و اندک و با چشم فروبستن بر واقعیت موجود، سعی در تضعیف و تقبیح کاری میکنند که عادل فردوسیپور کرده است.
اتفاقا اینجا اگر دلیلی برای عصبانیت شکلگرفته از دست عادل از طرف این جریان است، کاملا دلایل متضادی دارد. فردوسیپور چند وقتی میشود کارش را در پلتفرمی جدید و بیرون از تلویزیون راهاندازی کرده؛ ولی اینکه در چنین برههای یکباره باعث عصبانیت عدهای میشود، پرده از راز مهمی برمیدارد: اینکه عادل برای آنها و جریان فکری نزدیک به این افراد زنگ خطر را به صدا درآورده است.
فردوسیپور حالا در شرایطی چندصباحی میشود که کارش در پلتفرم جدید را آغاز کرده که بهخوبی توانسته مخاطبان لازم را به دست بیاورد. ذوق و ذکاوت خاص او در شناخت ذائقه مخاطب، در این مسیر به کمکش آمده است.
تلویزیون هم که با استناد به آمارهای منتشرشده از سوی خود صداوسیماییها و البته اظهارات مسئولان رسمیاش، به ریزش بیش از گذشته مخاطبان اذعان دارد. اینجا مخاطب با عبور چندباره از تلویزیون به سمت عادل و دیگر چهرههای محبوب دیروز این نهاد میرود که این روزها در فضایی به غیر از قاب همیشگی، برایشان برنامههای باکیفیت دارد. پس اولین دلیل برای عصبانیت از دست عادل همین است: پذیرش اینکه عادل و عادلها بیرون از تلویزیون هم میتوانند موفق شوند، برایشان نگران کننده است.
مورد دیگری که اتفاقا میتواند منجر به عصبانیت جریانی خاص از دست عادل فردوسیپور شود، همین مسئله فراموشنشدن است. عادل پس از داستانی که تلویزیون برایش به وجود آورد، نهتنها فراموش نشد؛ بلکه با اقبال عمومی هم روبهرو شد. چهبسا اگر سختگیریهای ساترا در این مسیر نبود، عادل از مدتها قبل با همان شم رسانهای قوی میتوانست برنامهای بهمراتب باکیفیتتر از چیزی بسازد که این روزها به اسم فوتبال برتر، به جای همان برنامه «۹۰» دوستداشتنی پخش میشود؛ اما «ساترا» با گذاشتن موانعی بر سر راه برنامه تدوینشده عادل فردوسیپور، اجازه پخش برنامه زنده را از او گرفت؛ درحالیکه او میتوانست برنامهاش را با مجوز رسمی، بدون پخش زنده، در پلتفرمهای اینترنتی به مخاطب عرضه کند، باز هم ساترا که تفکرات کلیاش برگرفته از خطوط تلویزیون است، مانع از آن شد.
البته همچنان دلیل اصلی برای عصبانیت از دست عادل، محبوبیت او است؛ مردی که هر کجا پا میگذارد، برای عکس و امضا گرفتن از او صف کشیده میشود. آدمی با خندههای واقعی و صمیمی که بعید است با جریانسازیهای مشابه و اتهامات پیشپاافتاده اینچنینی فراموش شود.
اصلا مگر کسی علی دایی را فراموش کرده است؟ اسطورهای که سالهاست اجازه فعالیت در عرصه مربیگری و فوتبال را به دست نیاورده و بارها دقایق زیادی در همین تلویزیون صرف زدن او شده است؟ نتیجهاش چه شد؟ کسی علی دایی را فراموش کرده یا از میزان دوستداشتنش کاسته شده است؟ عادل هم درست در این راه است. میتوان برنامهای صرف زدن و تخریب او در تلویزیون ساخت یا سایتها و روزنامههای وابسته به جریان خاص، سطرهای متعددی علیهش بنویسند؛ ولی واقعیت تغییری نخواهد کرد. او میتواند زنگ خطر را برای تلویزیون به صدا دربیاورد، مخاطب خودش را داشته باشد، محبوب بماند و تعدادی از مخالفانش را بهواسطه همین موضوعات عصبانی کند.
ویدیو:
سرنوشت دختر علوم تحقیقات
در دارالخلافه با بهزاد یعقوبی
مرز حریم خصوصی و عرصه عمومی کجاست؟