حدیث ایزدی
با فروکشکردن شعلههای مهیب جنگ بینالملل دوم نظمی ویژه در جهان پدیدار گشت که در ظاهر امر جهان را به دو بلوک شرق و غرب تقسیم میکرد. این نظم ویژه اما در خود فضایی را گسترش میبخشید که در آن جنبشهای ملی به پیروزی میرسیدند و یکی پس از دیگری اعلام استقلال میکردند. هند چنانچه در دوران استعمار مهمترین کشور مستعمره محسوب میگردید، در میان کشورهای تازه استقلال یافته نیز مهمترین بود.
این کشورها اگرچه عمدتا به منظور حفظ استقلال از بلوک سوسیالیستی اسلحه تهیه میکردند و به منظور گسترش زیرساختهای اقتصادیشان از دکترین بلوک سوسیالیستی پیروی میکردند اما به دو دلیل به طور تمام و کمال در زیر چتر جهان شرق قرار نمیگرفتند. یکی آن که چنین امری به مخالفان داخلی استقلال و دستگاههای اطلاعاتی کشورهای غربی فرصت میداد تا از احساسات ملی تودههای مردم بر ضد رهبران و احزاب ملی استفاده کنند. مخالفان و جاسوسان به خوبی میدانستند که چگونه سیل احساسات و تعصباتی که در سالهای مبارزه تا سر حد انفجار رشد کرده بود را به سمت سرچشمههای این جریان برگردانند. آنان خود را مدافعان استقلال جا میزدند و فریاد سر میدادند که وای بر ما، این همه مبارزه کردیم که به طور مثال کشوری هندی یا مسلمان یا عرب یا آفریقایی داشته باشیم اما از چاله در نیامده افتادیم در چاه. هنوز خون شهیدان خشک نشده، رهبران به کشور خیانت کردهاند. هنوز مثلا انگلیسیها گورشان را گم نکرده، برای روسها فرش قرمز پهن کردهاند، به قول قدیمیها خر همان است که بود، فقط پالانش عوض شده است.
این تبلیغات آن قدر کارآمد بود که پس از همهگیری آشفتگی و گیجی در میان مردم با اضافه کردن چند تا گردن کلفت اسلحه به دست کودتا به راه میانداختند و روز از نو روزی از نو. چنان که در ایران خودمان دولت ملی مصدق به سادگی آب خوردن کله پا شد. دلیل دیگر اتخاذ سیاستها و تاسیس تشکیلاتی همچون پیمان عدم تعهد در واقع بهرهمندی از منافع اقتصادی هر دو بلوک بود. با رعایت توازن قوا میشد هم از منابع، اسلحه و علم بلوک شرق استفاده کرد و هم به بلوک غرب کالاهای مصرفی صادر کرد و پولش را به جیب زد.
پس از بیان این مقدمه بهتر میتوان پی برد که چرا هند یعنی یکی از چهار کشور موسس پیمان عدم تعهد در تمام دوران جنگ سرد، مدافع سرسخت آرمان فلسطین بود و حتی تا سال ۱۹۹۲ به اسرائیل اجازه تاسیس سفارت نداد ولی در عصر کنونی اگرچه با تاکید بر دولت مستقل فلسطینی، در قامت مدافع اسرائیل ظاهر میشود. بد نیست برای دریافت منطق سیاست هندی به سرنوشت سه کشور دیگر موسس پیمان عدم تعهد نگاهکی بیندازیم.
یوگسلاوی توسط ناتو ویران و به شش کشور تقسیم گردید. در اندونزی علیه دکتر سوکارنو کودتا شد و حکومتی نظامی بر سر کار آمد. مصر از اسرائیل شکست خورد و جمال عبدالناصر کشته شد و حکومت نظامیان طرفدار غرب هنوز در مصر پابرجاست. هند پس از فروپاشی شوروی از ترس هم که بود روابطش را با غرب گسترده کرد و با حمایت از کشوری همچون اسرائیل امیدوار بود که بتواند در برابر رقبای همسایهاش از جمله چین و پاکستان از تکنولوژی و سرمایههای غرب برخوردار گردد. شراکت جدید سی ساله با غرب برای هندیان همراه با توسعه و افزایش ثروتی بوده است که از دو جهت با توسعه در صچین متفاوت است، یکی آن که توسعه در هند بسیار نامتوازن بوده و دیگری آن که توسط یک دولت
قدرتمند رهبری و کنترل نگردیده است.
این مدل توسعه برای دولت هند و برای جریانهای ملی گرا با خود یک دوگانگی را حمل میکند که بر پایهی آن، دولت هند و حتی جامعه مدنی هند، خود را هم مدافع فلسطین مستقل میدانند و هم حامی اسرائیل.
دوگانگی در سیاست رسمی هند عمدتا ریشه در توسعه نامتوازن دارد. توسعهی نامتوازن در هند، منجر به گسترش شکافهای داخلی شده است که مظاهرش در آیینهی راهپیمایی و اعتصابهای میلیونی کشاورزان و کارگران به روشنی قابل مشاهده است. این شکافها از آنجایی که دولت کنترل محکمی بر روند توسعه در هند نداشته به آن دسته از جریانات سیاسی و اجتماعی اجازه رشد داده است که در چنین مواقعی دولت را تحت فشار قرار میدهند تا مواضعی باب میل غرب بگیرد. پیچیدگی ماجرا اما در این است که دولت ملیگرای مودی درست به این دلیل به قدرت رسیده است تا بتواند شکافهای جامعه هند را با ایجاد دولتی قدرتمند شبیه به دولت چین و یا روسیه پر کند. بنابراین میتوان به صراحت نتیجه گرفت که دولت هند، هم به دلیل پیشینهی تاریخیاش، و هم به دلیل چشم انداز سیاسی و دولتیاش، مجبور خواهد شد که به سمت فلسطین غش کند؛ چرا که حمایتش از اسرائیل پایهی مستحکمی در تاریخ هند ندارد و بیشتر نوعی تظاهر به حمایت برا منفعت جویی از سفرهی غرب است؛ درست شبیه به کاری که دولت ترکیه در سالهای گذشته انجام داده است.
دلیل حمایت به اصطلاح جامعه مدنی بهارات(هند) در شبکههای اجتماعی از اسرائیل اما علاوه بر تبلیغات گستردهای که توسط NGO های غربگرا در هند صورت میگیرد حاصل تبلیغات نیروهای ملیگرای هندی نیز میباشد. ملیگرایی هندی پس از بین رفتن جهان سوسیالیستی تا حد زیادی به دلیل اختلافات مرزی با پاکستان و شکاف بین جمعیتهای مسلمان و سایر ادیان، سمت و سویی ضداسلامی پیدا کرده است. در همین شرایط است که به راحتی میتوان به یک هندی که از فلسطین دفاع میکند این انگ را وارد کرد که او مدافع پاکستان است.
بر تمام کسانی که اندک آشنایی با تاریخ استقلال پاکستان از هند دارند اما کاملا روشن است که پاکستان تا مدتهای طولانی کارگزار مستقیم غرب در شبه قاره هند بوده و توسط خانوادههای حاکم در زمان استعمار هدایت میشده است.
از این جهت به عقیده نگارنده سیر طبیعی ملیگرایی در هند با هرچه روشنترشدن قضایا در فلسطین و پاکستان دوباره همان سمت و سوی ضد انگلیسی و ضد غربیخود را اگرچه با وقفه و اصطکاک پیدا خواهد کرد و در نهایت به چیزی عکس آن چه امروز هست، بدل خواهد گردید. چنین تغییرات و تحولی در جریانهای ملیگرایی هندی نیز بدون شک باعث تغییرات عظیمی در جهتگیری بینالمللی و اقتصادی دولت ملیگرای هند خواهد گردید. در انتها میبایست ابراز امیدواری کرد تا هر چه زودتر مدافعین واقعی فلسطین پی به این نکته ببرند که بهتر است به جای تقابل با ملیگراهای هندی، به آنها جایگاه سیاسی و تاریخی واقعی نیروها را نشان دهند و دست از تهاجم بیدلیل به هندوها بردارند. بیشک عمدی در کار است که در شبکههای اجتماعی از جمله یوتیوب و ایکس (توئیتر سابق)، وقتی یک هندوی متعصب خواهان دفاع کشورش از اسرائیل است، اشخاص به ظاهر مدافع فلسطین، به جای روشنگری او را مشرک و گاوپرستی احمق میخوانند.
ویدیو:
سرنوشت دختر علوم تحقیقات
در دارالخلافه با بهزاد یعقوبی
مرز حریم خصوصی و عرصه عمومی کجاست؟