فواد شمس
شاید چهار دهه قبل که آنتونیو گوتریش همراه با هزاران پرتغالی دیگر در خیابانهای لیسبون گلهای میخک را بر دهانه تفنگ سربازان انقلابی میگذاشتند، خودش هم حدس نمیزد روزگاری دبیرکل سازمان ملل شود. گوتریش که آن روزگار یکی از فعالان جوان سوسیالیست انقلاب گل میخک بود، این روزها در قالب یک پیرمرد خندهرو قرار است رئیس سازمان ملل باشد. شاید روحیه انقلابی گوتریش جایگاه ریاست سازمان ملل را اندکی تغییر دهد.
برای ما ایرانیها، کشور پرتغال، بیشتر با فوتبال تداعی میشود. خصوصا با درخشش یک مربی پرتغالی در فوتبال ایران. کیروش آنقدر در ایران محبوب است که احتمالا بسیاری از جوانهای این دوره و زمانه پرتغالیها را ناخودآگاه دوست دارند و حتی از آنان الگو میگیرند. اما داستان الگوبرداری ایرانیها از پرتغالیها قدیمیتر از این حرفهاست. اگر به عکسهای دوران انقلاب سال ۵۷ نگاه کنید، مردم به سربازان گل میخک هدیه میدادند. مردم انقلابی ایران در پاییز و زمستان سال ۵۷ دربهدر در گلفروشیها دنبال گل میخک میگشتند تا دسته دسته آنها را در لوله تفنگ سربازان حکومت نظامی بگذارند. اما چرا گل میخک؟ مردم ایران در الگوبرداری از انقلاب بدون خشونت مردم پرتغال راز گل میخک را کشف کردند.
انقلاب مسالمتآمیز مردم پرتغال با نام «گل میخک» گره خورده است. در جریان انقلاب در پرتغال تنها چهار نفر کشته شدند. برای همین این انقلاب یکی از بیخشونتترین انقلابهای تاریخ جهان لقب گرفته است. برای خود پرتغالیها این انقلاب آغاز «جمهوری سوم» و روند دموکراتیزه شدن این کشور است. اما چرا انقلاب به نام گل میخک لقب گرفت؟ در جریان انقلاب پرتغال به ابتکار احزاب چپگرا با همکاری نظامیان انقلابی قرار بر این شد که مردم برای حمایت از نظامیانی که به انقلاب پیوستهاند، به خیابانها بیایند و به آنان گل میخک بدهند. در روز انقلاب مردم با خوشحالی به خیابانها ریختند و برای ابراز پشتیبانی از نظامیان، درون لولههای اسلحه آنان گل میخک قرار دادند.
جریان شکلگیری و پیروزی انقلاب گل میخک در نوع خودش جالب توجه است. همکاری بخشی از نیروهای دولتی با بخشی از نظامیان انقلابی و قشرهای مختلف مردم دلیل پیروزی بدون خونریزی انقلاب بود. اما خود فرایند شکلگیری انقلاب یک رخداد بینظیر است. داستان انقلاب درست از ساعت ۱۰ و ۵۵ دقیقه روز ۲۴ آوریل سال ۱۹۷۴ آغاز شد. در این لحظه رادیوی پرتغال آهنگ «بعد از خداحافظی» (E Depois do Adeus) را پخش کرد. این ترانه درواقع رمز آغاز عملیات انقلابی بود. نظامیان چپگرا و در رأس آنان چتربازها مراکز اصلی شهر و دولتی را به اشغال خود درآوردند. چتربازها با یک عملیات برقآسا کاخ دیکتاتور را اشغال کردند. بعد از چند ساعت مردم به خیابانها سرازیر شدند و در همبستگی به نظامیان و احزاب چپگرا گلهای میخک را به نظامیها تقدیم میکردند. این چنین بود که «سالازار» دیکتاتور پرتغال بعد از سالها سرنگون شد.
زکا آفونزو، آهنگساز ضدفاشیست پرتغالی آن سرود را ۱۰ سال پیش از انقلاب برای یک سندیکای کارگری سروده بود، ولی در آن شب ۲۵ آوریل این آهنگ تبدیل به سرود مردمی انقلاب پرتغال شد. برای افسران جوان ارتش پرتغال پخش این سرود در رادیو علامتی بود که نشان داد زمان عملیات انقلابی برای سرنگونی دیکتاتوری فاشیستی فرارسیده است.
مردم پرتغال با گلهای میخک به دست به خیابانها ریختند و برای نشان دادن همبستگی خود با سربازان و چتربازهای انقلابی، گلهای سرخ میخک را در لوله تفنگهای سربازان قرار میدادند. اینگونه شد که انقلاب بزرگ مردم شبانه تبدیل شد به یک جشن بزرگ و شاد. رانندههای خودروها در خیابانها ساعتها بوق میزدند و طولی نکشید که اعضای نیروهای اپوزیسیون و مقاومت، هنرمندان و روشنفکران مهاجر از خارج به پرتغال برگشتند.
بعد سقوط دیکتاتوری فاشیستی ۱۳ سال جنگ استعماری پرتغالیها هم در آفریقا به پایان رسید و سربازان به خانه بازگشتند. یکی از مهمترین نتایج این انقلاب مستقل شدن تمام مستعمرههای پرتغال در آفریقا بود. در شش سال آخر حکومت «استادوو نوو» جنگهای استعماری زیان عظیمی به بودجه دولتی زده بود.
مردم پرتغال هم از این جنگها خسته بودند و اتفاقا یکی از علل انقلاب گل میخک پایان بخشیدن به جنگهای استعماری بود.
انقلاب گل میخک که گاهی به آن انقلاب جمهوری نیز میگویند، به چند دهه حکومت دیکتاتوری که سالازار پایهگذار آن بود، پایان داد. با اینکه خود سالازار سالها قبل مرده بود، اما میراث دیکتاتوری آن هنوز هم پابرجا بود. دیکتاتوری سالازاری یکی از قدیمیترین دیکتاتوریهای اروپا بود. این انقلاب بدون خونریزی و آشوب صورت گرفت. برای همین یکی از الگوهای نمادین تمام انقلابهای آرام و بدون خونریزی بعدی شد.
سالازار، دیکتاتور پرتغال، به همراه ژنرال فرانکو در اسپانیا، آخرین بازماندههای دوران تلخ سلطه فاشیسم بر بخش مهمی از اروپا بودند. در دوران زمامداری ژنرال آنتونیو داولیویرا سالازار خودسری، شکنجه و سانسور رسانهها امری عادی بود. در ۱۹۳۲ ژنرال آنتونیو اولیویرا سالازار یک حکومت دیکتاتوری را که از فاشیسم ایتالیایی الهام گرفته بود، در پرتغال تاسیس کرد. دیکتاتوری سالازار مانند دیکتاتوری فرانکو در اسپانیا متکی به ارتش و اقتدار اخلاقی کلیسای پرتغال بود. سالازار هرگونه تحول و پیشرفت اجتماعی در درون کشور را کمونیستی مینامید و مخالفش بود. از سوی دیگر جنبشهای استقلالطلبانه در مستعمرات پرتغال را سرکوب کرد. سالازار همچون فرانکو، پس از سقوط فاشیسم در آلمان نیز توانست در قدرت باقی بماند. شاید دلیل مماشات آمریکا و حتی اروپا با امثال سالازار و فرانکو، ترس از نفوذ کمونیستها در پرتغال و اسپانیا بود.
سالازار در سال ۱۹۶۸ بیمار شد، حتی شایعات مختلفی در مورد مرگش هر روز پخش میشد. درنهایت اما دو سال طول کشید که رژیم دیکتاتوری پرتغال رسما در سال ۱۹۷۰ مرگ سالازار را تایید کند.. جانشین او، مارچلو کایتانو، میخواست همان سیاستهای سالازار را ادامه دهد. اما نارضایتی مردم پرتغال از حکومت دیکتاتوری هر روز بیشتر میشد. کار به جایی رسید که درنهایت بخشی از نظامیان بهخصوص چتربازهای نیروی هوایی نیز به صفوف مردم پیوستند و درنهایت در ۲۵ آوریل ۱۹۷۴ نظامیان و مردم پرتغال انقلاب «گل میخک» را پیروز کردند. در این میان آنتونیو گوتریش یک فعال سیاسی جوان سوسیالیست در آن زمان بود. او بعدها نخست وزیر پرتغال شد و اکنون هم دبیرکل سازمان ملل است.
آنتونیو گوتیرش ۶۷ ساله متولد لیسبون، پایتخت پرتغال، از سال ۱۹۹۵ تا ۲۰۰۲ نخستوزیر پرتغال و بین سالهای ۲۰۰۵ تا ۲۰۱۵ برای ۱۰ سال، کمیسر عالی سازمان ملل متحد در امور پناهندگان بود. او در رشته فیزیک و مهندسی الکتریک تحصیل کرده و فعالیت سیاسی خود را با عضویت در حزب سوسیالیست پرتغال در سال ۱۹۷۴ آغاز کرد.
آنتونیو گوتیرش جانشین بان کیمون میشود. بان کیمون دیپلمات قدیمی اهل کره جنوبی، از سال ۲۰۰۷ تاکنون، دبیرکل سازمان ملل متحد بوده است.
نخست وزیر سوسیالیست سابق پرتغال، یکی از کمیسرهای ارشد سازمان ملل در امور پناهندگان است. گوتیرش در شهر لیسبون به دنیا آمده و در همین شهر هم بزرگ شده است. او در سال ١٩۶۵ با عنوان بهترین دانشآموز پرتغال دبیرستان را تمام کرد و در رشته فیزیک و مهندسی برق وارد دانشگاه شد. آنتونیو گوتیرش در سال ١٩٧١ از دانشگاه فارغالتحصیل و بهعنوان دستیار استاد دانشگاه مشغول تدریس شد.
گوتیرش فعالیت سیاسی خود را از سال ١٩٧۴ با پیوستن به حزب سوسیالیست آغاز کرد. با ورود به دنیای سیاست خیلی زود از فضای آکادمیک کنار کشید و به یک سیاستمدار تمام وقت تبدیل شد. او که حالا ۶٧ سال دارد، ٢۵ آوریل ١٩٧۴ در جریان انقلاب ضدفاشیستی «انقلاب میخک» پرتغال ـ که به نام انقلاب جمهوری نیز شناخته میشود ـ حضوری فعال داشت و یکی از موسسان حزب سوسیالیست، بهویژه بخش لیسبون، بود. او در سال ١٩٩۵ با پیروزی حزبش در انتخابات، نخست وزیر پرتغال شد. گوتیرش در سال ۱۹۷۲ ازدواج کرد و از همسرش، لوییزا آملیا، صاحب دو فرزند شد، اما همسرش در سال ۱۹۹۸ به دلیل بیماری سرطان در بیمارستانی در لندن درگذشت. سه سال بعد گوتیرش با کاترینا مارکز ازدواج کرد. گوتیرش علاوه بر پرتغالی که زبان مادری اوست، انگلیسی، اسپانیایی و فرانسوی را نیز بهخوبی صحبت میکند.
ویدیو:
سرنوشت دختر علوم تحقیقات
در دارالخلافه با بهزاد یعقوبی
مرز حریم خصوصی و عرصه عمومی کجاست؟