شنبه ۲۴ شهريور ۱۴۰۳ 14 September 2024
سه‌شنبه ۰۶ شهريور ۱۴۰۳ - ۱۶:۴۶
کد خبر: ۸۰۳۴۴
نقدی به نگاه ایران‌شهری متفکران ایرانی

ایران‌راه؛ راهی برای پیوند گذشته و آینده ایران

بیهقی در شروع کتاب تاریخ خود، جمله‌­ای قابل تامل بیان می­کند: «گوینده این داستان، بیهقیِ دبیر از دیدار خویش می­‌گوید.» بیهقی از نگارش یک داستان می­‌گوید که به دیده او آمده است.
نویسنده :
علی هادوی

در ره عشق نشد کس به یقین محرم راز
هرکسی برحسب فکر، گمانی دارد

هرچند بار‌ها در طول نگارش متن به امانت­داری خود و تلاش برای عدم جعل و تغییر تاریخ، تاکید می­ورزد، اما در مقام بیان هستی­‌شناسانه، اثر خود را داستانی می‌­نامد برآمده از تلقیات و مبتنی بر دیده­‌ها و شنیده‌­های خود. احتمالا بیراه نباشد اگر، ادعا کنیم چنین رفتاری، ناگزیر در نسبت میان فلسفه و تاریخ رخ می‌­دهد. هرکسی برحسب فکر، گمانی را می‌­پرورد و چنگه بر چنته تاریخ می‌­اندازد تا شاهد مثالی بیرون بیاورد. تاریخ بیکرانه‌ای از رخداد‌های ریز و درشت، شاذ و یا پرتکرار است که طبیعتا می‌­تواند برای هر گمان ما، ادله‌­ای مهیا نماید. البته این وابسته به نحوی است که ما در برقراری نسبت با تاریخ گذشته، برمی­‌گزینیم. به ­عقیده نگارنده، ما چهار نحو مواجهه با تاریخ گذشته داریم، «تاریخ به‌­مثابه امر شکوهمند»، «تاریخ به‌­مثابه امر آنتیک»، «تاریخ به­‌مثابه امر نکوهیده» و «تاریخ به‌­مثابه امر پدیداری».

به ­نظر می‌­رسد که عمده مواجهات ما با تاریخ، در سه حالت نخست رخ داده است. یعنی یا آن­چنان ملی­‌گرایانه به تاریخ ایران نگریسته­‌ایم که آن را سراسر شکوه می­‌خوانیم و امروز خود را مدلی چروکیده و پژمرده از تاریخ گذشته به‌­حساب می‌‌آوریم، یا با رویکرد‌های سنت­گرایانه و بنیادگرایانه تلاش برای نفی تمام مدرنیته و بازگشت کامل به سنت‌های زیستی گذشته داریم و هم­چنان زیست گذشته را چونان عتیق‌ه­ای آنتیک در پستوی ذهنمان نگه داشته‌­ایم، یا برعکس این دو رویکرد، کوشیده‌­ایم با تیغ نقد و حذف به­‌سراغ تاریخ رفته و به بهانه روشنگری و تفکر نقادانه، سر از سینه مسیر تاریخی‌­مان جدا کرده و امروز و آینده خود را از آن خلاص کنیم. طلایه‌­داران و داعیه­‌داران هرکدام از این نحله‌­های اندیشگی، مشخص هستند اما نکته آن است که این سه­‌گانه مواجهه با تاریخ، امر «تاریخمندی در ایران» را مورد تهدید قرار می­‌دهد. هرکدام از نظریه‌­پردازان این نحله‌­ها، به­‌سهم خود، انفصالی میان امروز، گذشته و آینده ایجاد کرده‌­اند و فارغ از اهدافی که داشته‌اند، زمینه­‌ساز نوعی بیگانگی و الیناسیون نسبت به ایران شده‌­اند.

تجربه بیش از دو هزار و پانصد سال اندیشه‌­ورزی بشر، ثابت کرده است که نیت­‌ها نمی‌­توانند مستندات خوبی برای ارزیابی تلاش­‌های متفکران و نظریه‌­پردازان تاریخ باشند، بلکه این نوع مواجهه و ادبیات ایشان با مسائل است که مشخص می‌کند تا چه اندازه در رسیدن به هدف خود موفق بوده‌­اند؛ و الا نه نیت دکارت این بود که تا این حد بشر را متعرض به جهان طبیعت کند و نه نیت کانت آن بود که به اسم آزادی، تفرد را بر جهان حاکم نماید. بر همین اساس نمی‌­توان به­‌صرف نیت خیرخواهانه متفکران برای ایران، ایشان را از گزشگری نقد، مصون و دور نگه ­داشت.

ایران چیست؟ یا ایران کجاست؟

سال­‌هاست که ایران برای متفکران، تبدیل به مساله شده است. دست­‌کم بیش از یک سده و از حوالی سال­‌های مشروطه این اتفاق افتاده است. اما به­‌نظر می‌­رسد این تلاش‌­ها در ارائه تصویری واضح یا حداقل کم‌­اعوجاج از ایران ناموفق بوده‌­اند. ادعای این نوشتار آن است که می‌توان با رویکرد پدیداری، این نقیصه را کنار گذاشت. نخستین گام برای رسیدن به این تصویر پدیداری، تغییر ادات پرسشی است: پرسش ما به‌­جای «ایران چیست؟» باید به «ایران کجاست؟» تغییر کند. کجاستی، یک نیاندیشیده شده است و برای توصیف یک مکان مورد استفاده قرار می­گیرد. ایران یک کشور و یک مکان است و ما به­‌عنوان جامعه ایران، در این مکان حضور داریم، به‌­تعبیر هایدگری ما در-ایران-بودن داریم و به‌­واسطه ایران است که مکانمند شده‌­ایم و اکنون باید با طرح پرسش از پدیدار ایران، خود را تاریخمند نماییم. نگاه پدیداری به تاریخ ایران یعنی ایران را در دل تاریخ گذشته نبینیم. تاریخ ایران همین روزگاریست که درحال سپری کردن آن هستیم، همان تصویری است که از آینده آن متصور هستیم. تصویر پدیداری این فرصت را به ما خواهد داد تا به جای گیر کردن در گذشته و یا دل­کندن از گذشته ایران، «تاریخمندانه» بیندیشیم، و تلاش کنیم برای آینده ایران، روایتی را فراهم بیاوریم که ما را به گذشته خود متصل می­‌کند و اصطلاحا، گذشته را نزد امروزمان می­‌آورد و نه این­که گذشته را امری حسرت‌­بر­انگیز و تمام‌­شده بیانگارد.

پرسش کجاستی از ایران و طرح ایران‌راه، به‌­نوعی ساخت یک روایت فلسفی از ایران است برای درک بهتر از اندیشه سیاسی ایران. ایران‌راه، یک روایت برآمده از تاریخمندی ایران است. شاید این واژه یا این تعبیر پیش‌تر در ادبیات سیاسی ما وجود نداشته است، اما بنا بر آن است تا نشان دهیم، مسیر تاریخمندی ما به ایران‌راه رسیده، و حالا می‌­توان از زاویه دید ایران‌راهی به تاریخ ایران نگریست. در طول این بیش از یک سده توجه به مساله ایران، رویکردی در گفتمان اندیشمندان ما حاکم بوده است که عمدتا ایران را شهری یا پولیسی می‌­دیده فلذا روایت­‌های انفصالی از ایران ساخته و مسیر تاریخمندی را مسدود نموده است.

به منظور توضیح بیش­تر لازم است که اشاره کنم، راه و شهر به­‌عنوان دو پارادایم در اندیشه سیاسی مورد استفاده قرار گرفته‌­اند. البته استفاده از «پارادایم شهر» یا «پارادایم راه»، محصول ابتکار نگارنده و به ­نوعی جعل دو مفهوم جدید به حساب می­‌آید اما این شیوه پرداخت در اندیشمندانی چون هگل یا اشمیت نیز مسبوق به سابقه است. آن‌ها نیز با جعل دوگانه‌ای از «خشکی» و «دریا»، تلاش داشته‌­اند تا توضیحی جهت نظریه خود درباره افتراق اروپا و سایر قاره‌ها یا تبیین تفاوت کشور‌ها با یکدیگر ایجاد نمایند. در این نوشتار تلاش می‌­شود تا به پارادایم راه بپردازیم.

پارادایمِ راه: میانه، مستمر و منتظر

راه به‌­عنوان یک پارادایم، شاخصه­‌هایی دارد. اهمیت این شاخصه­‌ها آن­جایی نمایان می‌­شود که اگر کجاستی یک کشور را راه بدانیم، آن­‌گاه باید تجلی این شاخصه­‌ها را در اصلی‌­ترین امور سیاست‌گذارانه و قانون‌­گذارانه آن کشور شاهد باشیم. در غیر این­ صورت، آن کشور دچار سردرگمی خواهد بود.

نخستین شاخصه راه که شاید برجسته‌ترین ویژگی آن نیز باشد، در-میانه-بودن است. راه چیزی است در میانه. عظمت راه در این است که نه مبدا است و نه مقصد، عظیم‌تر است زمانی‌که مسیر مبدا و مقصد هم نباشد. به این معنا، راه یک مکان به‌­حساب می‌­آید و در-راه-بودن نوعی مکانمندی است.

دومین شاخصه راه، استمرار است. راه فی‌نفسه استمرار دارد، بدون پایان پیش‌می‌رود، مگر مثلا شهری آن را منقطع سازد.

سومین شاخصه راه، انتظار است. احتمالا این ویژگی را بتوان بدون توضیح و با شهودی معرفت‌شناسانه درک نمود. چراکه نسبت و تناسبی وثیق میان راه و انتظار وجود دارد. راه هستی‌اش به‌گونه‌ای است که انتظار را در دل ما شکوفا می‌کند.

چهارمین شاخصه راه، بی‌مرزی است. از آن‌جا که راه استمرار دارد، قاعدتا مرزی نیز ندارد. آنانی که در راه هستند، همگان در راه‌ماندگانی به‌حساب می‌آیند که تفاوت کیفی معنا دار و چشم‌گیری با یکدیگر ندارند.

پنجمین شاخصه راه به‌مثابه پارادایم، ترابط است. ترابط یعنی ارتباط دوسویه. تنها راه است که قابلیت رفت و برگشت را دارد، لذا می‌تواند متضمن مفهوم ترابط نیز باشد.

روایت‌­های ناصوابی که این سال­‌ها از ایران شده، تقریبا در تضاد و یا مغایرت با این ویژگی‌­ها و شاخصه­‌ها بوده‌­اند و عملا امکانات کجاستی ایران را نادیده انگاشته است. ضرورت اینکه باید به جای چیستی، از کجاستی ایران بپرسیم، دقیقا ناظر بر همین نکته است. پاسخ به چیستی یعنی تحمیل نظر اندیشمند بر ایران، اندیشمندی که محققانه بر تاریخ، سیاست یا اقتصاد کشوری دیگر پژوهش کرده و یا در آن زیسته است و حالا خیرخواهانه قصد پیاده­‌سازی همان الگو‌ها را در ایران دارد، بدون در نظر گرفتن کجاستی ایران. پرسش کجاستی یعنی فراهم آوردن فرصتی برای آن­که خود این مکان (ایران) به ما پاسخ دهد. در این یک سده گذشته ما عمدتا تلاش کردیم تا با تحمیل پاسخ‌­ها، ایران را به جایی دیگر تشبیه و تبدیل کنیم. در مقطعی خواستیم، ایران را تبدیل به فرنگ کنیم، بعد‌ها قصد کردیم از ایران بریتانیا یا شوروی بسازیم، در روزگاری متاخر هم اسب ایران را برای آلمان یا ژاپن شدن زین کرده­‌ایم. جالب آن­که با وجود تمام شکست‌­ها همچنان دست از سر این روش برنداشته‌­ایم و حالا برای سنگاپور و دوبی‌­سازی از ایران تلاش می­‌کنیم. این‌­ها یعنی بر مدار پرسش چیستی، تصمیم­ می­‌گیریم و نه کجاستی. نکته قابل­‌توجه­تر اینکه در هرکدام از این پروژه­‌های شبیه­‌سازی، ایران در حال از دست دادن امکانات و ظرفیت­‌های خود است. چراکه شنیده نمی‌­شود.

ایران سال­‌هاست در حال فریاد زدن است. پدیدار ایران دهه‌هاست که نارضایتی خود را فاش، می‌­گوید. اقلیم ایران به­ سوی خشکی می­‌رود، ایران در نقشه تجارت جهانی نیست و مهم­تر از همه، جامعه ایران تمایلی به در-ایران-بودن ندارند. این یعنی ایران، کاغذین‌جامه به خوناب شسته است، اما آیا عَلَم دادی هست؟

پرسش کجاستی یعنی بازگشت به مکان ایران: راه! ایران، راه است، شهر نیست. تفاسیر و روایت­‌های شهری یا پولیسی ایران را در موقعیتی قرار داده است که هیچ امکان و مزیتی در آن ندارد. اقلیم ایران به­ سوی خشکی می‌­رود، زیرا ایران را تولید­کننده معرفی کرده­‌ایم و خود را حلقه نخست زنجیره تامین می­‌دانیم. بر همین اساس است که کشاورزی می­‌کنیم و فولاد می‌­سازیم! در تجارت جهانی نیستیم چرا که از همسایگان خود، روایت­‌هایی خصمانه ساخته و تلاش می­‌کنیم آن­‌ها را از دور و بر خود بتارانیم. یکی را سوسمارخوار و دیگری را غلام معرفی کرده‌­ایم. یکی را توطئه‌­گر و دیگری را تجزیه‌­گرا معرفی می­‌کنیم. از ایشان می‌­ترسیم، با آن­ها کار نمی‌­کنیم و سپس از حذف شدن می­‌نالیم. پر واضح است که مردمان این دیار، چنین ایران «تکینِ نحیفی» را نمی‌­خواهند و از آن خارج می­‌شوند.

هویت در ایران؛ سلبی یا ایجابی؟

نکته آن است که این صرفا محصول کار حکمرانان ما نبوده. اتفاقا نقش اساسی را روایت­گران ایران داشته­‌اند. آنان که کوشیده‌­اند ایران را فارغ و جدا از انیران تفسیر کنند. حال آن­که این رویکرد‌ها مربوط به ناسیونالیسم پولیسی و از برای مکان شهر است و نه راه. راه، بی‌­مرز است، راه، در-میانه-بودن دارد، نمی­‌تواند میان خود و دیگری­اش دیوار بکشد و توقع راه ماندن داشته باشد. راه، به­‌عنوان یک مفهوم، ترابط دارد، رفت و برگشت دارد، مسیر یک‌طرفه، راه به‌­حساب نمی­‌آید. نادیده گرفتن این واقعیت، استمرار هویتی ایران را به خطر می­‌اندازد. هویت در ایران را نمی‌­توان سلبی تعریف نمود. صرف این­که ایرانی، ترک نیست یا عرب نیست، نمی­‌تواند استمرار هویتی ما را رقم بزند، اتفاقا از جایی به بعد به یکپارچگی و نظم زیستی مردمان این منطقه آسیب می­‌زند و زمینه‌­ساز از بین رفتن هویت می­‌شوند. کاری که ناسیونالیست‌­ها در ایران انجام می‌­دهند دقیقا همان کاری است که جهان‌­وطنی‌­ها انجام می­دهند. با تاکید عرض می­‌کنم که طابق نعل به نعل همان کار است. لذاست که بیان کردم، نیت متفکران مهم نیست، چراکه ممکن است خیرخواهانه‌­ترین نیت‌­ها فاجعه‌­بارترین نتایج را به‌­همراه داشته باشند.

ما نمی‌­توانیم با عبارت­‌های پرطمطراق و متکبرانه میان ایران و انیران فاصله و دیوار بیاندازیم و سپس از تعامل با جهان سخن کنیم. پیش‌­شرط تعامل با جهان، ترابط با همسایگان است، این ترابط چیزی است که در عمل و در میان جوامع حاضر در منطقه در حال انجام است، اما منازعات اندیشگی نوخاست‌ه­ا، اجازه شکوفایی کامل آن را نمی‌­دهد.

نباید گمان ببریم که این حجم از مشکلات سیاسی، اقلیمی و حتی اقتصادی که امروز با آن­ها دست و پنجه نرم می‌­کنیم، زاییده خطا‌های محاسباتی و دست­‌کم گرفتن علوم تجربی نوین است. اتفاقا ما در برخی از بخش‌­ها به‌­قدری بی­اعتنا به علوم انسانی بوده و شور علم­گرایی و نگاه فنی را درآورده­‌ایم که احتمالا در کم­تر کشوری بتوان چنین حالتی را یافت. اما اگر روش­‌های فنی هم برای ما پاسخ­گو نیستند، دلیلش آن است که ما روایت معوج و تاری از کجاستی ایران ارائه می‌دهیم. اینکه ما فولاد می‌­سازیم را متناظر با آن بدانید که ما سال­‌هاست در روایتمان از ایران، می‌­خواهیم ایران را کشور اولین­‌ها معرفی کنیم. همه چیز در ایران شکل گرفته است، ایرانی‌­ها مبتکر بسیاری از اتفاقات جهان بوده‌­اند و روایاتی از این دست؛ این یعنی ما دیگر در-میانه نباشیم، بلکه به‌­سراغ صنایع سنگینی برویم که در ابتدای زنجیره تامین قرار دارند. یا اگر حاکمان ما شجاعت لازم برای تصمیم­‌گیری ندارند را متناظر با روایت‌­هایی بدانیم که ایران را هماره به­‌­عنوان سرزمینی مورد تاراج و حمله معرفی می‌­کند. سرزمینی که همیشه تکین بوده و در اطرافش دشمنان پلید و دندان‌­تیز کرده، آماده دریدنش هستند.

چنین روایتی، چه بلایی بر سر شجاعت تصمیم­‌گیری خواهد آورد؟ و یا مهاجرت­‌های فزاینده مردمان این دیار را را متناظر با این بدانیم، که ایران باید آلمان می‌­بود، اما نیست؛ حتی ژاپن هم نیست. حالا حتی دوبی هم نیست، پس چقدر ذلیل شده است. ایران بودن ایران، دیگر هیچ جذابیتی ندارد، هیچ خریداری ندارد، همه از او بیزار هستند، مشخصا با آن وداع می­‌کنند و از او فراری می‌­شوند.

ارسال نظر
پربازدیدترین ویدیوها
  • تازه‌ها
  • پربازدیدها

یک وکالت با حق الوکاله ۵۰۰ هزار تومانی، برای موکل ۱۴۴‌ میلیارد تومان آب خورد! | واکنش کانون وکلا چه خواهد بود؟

گنبد آهنین نتانیاهو، ادامه‌ی جنگ است | برای اسرائیل، اردن همان فلسطین است

اکونومیست: در سودان چه خبر است؟!

کامالا هریس ۲۰۲۴ می‌تواند باراک اوبامای ۲۰۰۸ باشد؟

نامه تکان‌دهنده فائزه هاشمی از زندان اوین

بازداشت ۳ نفر از مسئولان یک معدن در رابطه با فوت یک کارگر

عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس: ادعای ارسال موشک از ایران به روسیه بهانه‌ای برای تحریم ایران است

زیدآبادی به دادسرای فرهنگ و رسانه احضار شد

ارزیابی آتلانتیک از مناظره هریس و ترامپ: هریس آرام بر ترامپ عصبانی و آشفته پیروز شد

با ستون فقرات طالبان آشنا شوید!

تاکید اردوغان بر حمایت از تمامیت ارضی اوکراین

شاخص بازار بورس، امروز ۲۱ شهریور ۱۴۰۳

دو اولویت اصلی بازار بورس/ رئیس جدید سازمان بورس و اوراق بهادار توضیح می‌دهد

پیشنهاد پزشکیان به رئیس‌جمهور عراق: برداشتن مرز کشورهای اسلامی مثل اتحادیه اروپا

پیشنهاد سردبیر
زندگی