در روزهای گذشته کنسرت معین در کشور ترکیه برگزار شد و طبق گفتهها چیزی نزدیک به ۱۵ هزار ایرانی به دیدن این کنسرت رفتند. قیمت بلیت این کنسرت از ۱۲۸ تا ۱۲۰۸ دلار (با قیمت روز دلار یعنی ۶۰ هزار تومان) رقمی بین ۷ میلیون و ۶۰۰ هزار تومان تا ۷۲ میلیون تومان بوده است. این تنها، قیمتی است که هر ایرانی براساس جایگاهی که در کنسرت برای نشستن مخاطبان قیمت گذاری شده پرداخت کرده اند و بر اینها باید هزینه جابه جایی و وسایل نقلیه (زمینی و هوایی)، هزینه اسکان، خوراک و شاید خریدهایی که این مسافران در کشور ترکیه متقبل شده اند را هم در نظر گرفت.
محاسبهای سرانگشتی بر اساس قیمتهای روز در ترکیه نشان میدهد که حداقل وعده غذایی برای هر نفر در ترکیه ۲۰۰ لیر معادل با ۳۶۰ هزار تومان تا ۱۰۰۰ لیر (یک میلیون و ۸۰۰ هزارتومان) است. از سوی دیگر قیمت اسکان ارزانترین سوییت در ترکیه از شبی ۲ میلیون و ۷۰۰ هزار تومان شروع میشود (رقمی که تورها و نیز اجاره دهنگان ترک بر اساس مناسبتهای خاص همچون تعطیلات یا تقارن با رویدادی مانند یک کنسرت بزرگ آنها را افزایش میدهند) بر این اساس با در نظر گرفتن کف هزینهای که برای دو روز یک ایرانی در ترکیه قابل محاسبه است به رقمی حدود ۳۰ تا ۴۰ میلیون میرسیم (هزینه جابجایی، بلیت کنسرت، اسکان و غذا) و اگر تمامی این ۱۵ هزار نفر را با کف قیمت بررسی کنیم (قطعا همه این ۱۵ هزار نفر کف بلیت یا کف اسکان را پرداخت نکرده اند و بسته به توان مالی قیمتهای بالایی را برای جایگاههای بهتر کنسرت یا محل اسکان یا پرواز و... پرداخت کرده اند) به رقم ۴۵۰ میلیارد تومان خواهیم رسید؛ و اگر این رقم را به صورت میانگین در نظر بگیریم یعنی صرفا قیمت بلیت را مدنظر قرار دهیم (۶۰۰ دلار) رقم باورنکردنی ۵۴۰ میلیارد به دست میآید.
شاید باور کردنی نباشد اما برای صرفا حضور در یک کنسرت میلیاردها تومان پول از ایران در ترکیه خرج شده است. رقمی که اگر برعکس بود و در درون خود کشور هزینه میشد به تنهایی میتوانست کمک بسیار بزرگی به اقتصاد، گردشگری و هنر کشور برساند. برگزارکنندکان چنین رویدادی از ماهها یا شاید سالها پیش برنامه ریزی میکندن و هرآنچه به بیشترین سود برایشان منجر خواهد شد را درنظر میگیرند؛ همچنان که شاهد هستیم که این کنسرت در بهترین بازه زمانی (از منظر تعطیلات چند روزه داخل کشور و نیز شرایط آب و هوایی کشور میزبان) برگزار شد.
آنان که چنین رویدادهایی را طراحی و اجرا میکنند از غفلت برنامه ریزان و سیاست گذاران ما و تمام خلاهای قانونی و سیاستی داخل کشور نهایت استفاده را میبرند تا از این نمد به کلاهی برای خود دست یابند.
می توانند برگردند؟!
سیاستهای نادرست داخلی در مواجه با هنرمندان خارج از ایران که به خصوص در مورد اخیر (معین) بارها گفته شد که میتواند به ایران برگردد اما همزمان واکنشها و جبهه گیریهای تند برخی از تصمیم گیران این عمل هنوز انجام نشده را پر از ابهام و اما و اگر کرد نشان میدهد که چگونه سرمایههایی که میتوانست و میتواند در داخل کشور منشا اثر باشد همسایه ای، چون کشور ترکیه را به نان و نوا میرساند و گره دیگری به اقتصاد هنر داخلی میافزاید.
تجربه حضور حبیب محبی خوانندهای که پیش از این به امید حضور در کشور خود و از سرگیری فعالیت در ایران به کشور بازگشت اما تا زمان مرگ از هرگونه فعالیت منع شد نشان میدهد که صرف بازگشت یک هنرمند به داخل کاری از پیش نمیبرد و نیاز است تا در سیاست گذاریها تجدید نظری جدی صورت گیرد. تجدید نظری که به هرکدام از این افراد به چشم یک سرمایه گذاری و معامله دو سر برد نگاه کند؛ برد برای هنرمندی که سالها دور از وطن بوده و امروز مشتاق است تا به کشور خود بازگردد و با حفظ چهارچوبهای داخلی برای خیل مخاطبانش هنرنمایی کند و برد برای اقتصاد هنر کشور که از این رهگذر میتواند به مشاغل فرهنگی و هنری خونی تازه تزریق کرده و رونقی اقتصادی را رقم بزند.
ویدیو:
سرنوشت دختر علوم تحقیقات
در دارالخلافه با بهزاد یعقوبی
مرز حریم خصوصی و عرصه عمومی کجاست؟