این نامه در حالی نوشته شده که چهرههای اپوزیسیون و برخی فعالان سیاسی به انتقاد از نامه هاشمی پرداختند و او را به استفاده از رانت و نام خانوادگی متهم کردند. نامه ستوده و خاطرات او از زندان با فائزه هاشمی، اما روایت به کل متفاوتی از هاشمی ارائه میدهد. روایتی که احتمالا به مذاق بسیاری از منتقدان خوش نخواهد آمد. شاید به همین دلیل نیز رسانههای فارسیزبان از کنار این نامه گذشتند و بسیاری از چهرههای منتسب به اپوزیسیون سکوت را در برابر این نامه ترجیح دادند.
نسرین ستوده در نامه خود نوشته که اصل «شخصی بودن جرم ومجازات»، «یکی از اصول مهم دمکراسی درجهان است و بر اصلهای سیاسی مثل «وحدت کلمه» و عباراتی از این قبیل ارجحیت دارد...». او در ادامه به مرور تاریخچهای از بند زنان زندان اوین پرداخته و نوشته که در اوایل دهه نود در جمع ۳۰ نفرهای که در زندان به سر میبردند «مدام تکرار میکردیم که ما تمرین دمکراسی میکنیم. چیزی که همهی شهروندان ایرانی به آن نیازدارند»
ستوده در بخش دیگری از نامه خود به فضای دیکتاتورگونهای که برخی زندانیان در زندان ایجاد کرده بودند اشاره میکند: «به یاد دارم شب عید ۱۳۹۸ بود. حکم سنگین علیه یکی از اعضای بند زنانصادر شده بود و طبعا در بیرون از زندان با واکنشهای خبری همراه شده بود. یکی از دوستان چپ وسط بند فریادهای گوشخراش میکشید که او دروغ میگوید و با دروغ هایش سیاست را به کثافت کشانده است. طبق یک تقسیم کاری هم، دوست دیگری که اتفاقا چپ نبود، به خارج از زندان اعلام کرده بود که آن عضو بند که به حبس سنگین محکوم شده بود، دروغ میگوید. او به مصاحبهی قاضی استناد کرده بود که مدعی بود در آن پرونده حکم سبک تری صادر کرده است. اینها شرایط را برای یک زندانی در داخل، و خانواده اش در خارج از زندان به جهنمی بدتر از حکم سنگین تبدیل میکند. اینها را برای محافظت از حقیقت میگویم.» ستوده ادامه میدهد: «همان دوست چپ و آنارشیست ام که همچنان در دل عزیزش میدارم، وقتی سال گذشته در مراسم خاکسپاری آرمیتا بازداشت شدم و پس از ۱۵ روز بدون شالی دورگردن به اوین رفتم، فریاد زده بود که چرا من فعالیت کرده ام تا بازداشت شوم. حس مالکیت زندان فاجعهای است که باید هر زندانی برای مصون ماندن از آن تلاش کند. اینکه به نفس زندانی بودن، کسب اعتبار کنیم، خطرناک است.»
روایتی از رفتارهای فائزه هاشمی در زندان بخش دیگر نامه ستوده را تشکیل میدهد. او تاکید میکند «یکی از کسانی که از سال ۱۳۹۱ برای بهبود وضعیت بند زنان تلاش کرد، فائزه بود. او نه تنها شرافتمندانه حبس میکشید، بلکه در مقابل نیروهای امنیتی میایستاد.» ستوده در ادامه خاطرهای را هم ضمیمه میکند: «به یاد دارم روزی مسئولان زندان تصمیم گرفتند از راهروی نگهبانان، پنجرهای به داخل بند زنان بزنند. این موضوع اعمال کنترل آنها را روی بند ما بالا میبرد و اتاق ۲ را به طور کامل در دیدرس آنها قرار میداد. همه خیلی عصبی شده بودند. فائزه بدون اینکه به کسی چیزی بگوید، رفت زیر تیشه بنا یی ایستاد که در حال باز کردن سوراخی برای نصب پنجره بود و گفت: «تیشه را بزن بیفته روی سر من». این کار باعث توقف تصمیم میشود: «من همان لحظه داشتم از راهرو رد میشدم او را دیدم. رفتم کنارش ایستادم. گفتم بله، من هم هستم. بنا جلوی ما به معاون زندان زنگ زد و گفت: «این دو نفر (اسم ما را برد) زیر کار ایستادهاند و نمیگذارند کار کنیم.» معاون زندان هم از او خواست متوقف کند و به این ترتیب جلوی کار گرفته شد.»
پیش از این فائزه هاشمی در نامهای که آن را یکی از سختترین تصمیمهای زندگیاش دانسته بود، از «ابتذال مبارزه» سیاسی در زندان از سوی برخی زندانیان سرشناس خبر داد و گفت که بسیاری از این چهرههای «طبلی توخالی» هستند. این نامه واکنشهای متفاوتی از طیفهای مختلف سیاسی داشت، اما زندانیان سیاسی سابق بسیاری همچون احمد زیدآبادی و صادق زیباکلام بر آن صحه گذاشتند. ستوده در بخش پایانی نامه خود درباره این واکنشها گفت: «اونگاه دقیقی به اطرافش داشت، نگاه انتقادی و همان نگاه، کار او را دوبار به زندان کشیده است. حالا از فضای بند زنان زندان اوین انتقاد کرده است. ممکن است برخی فرصتطلبان از نقد او سو استفاده کنند. اما این نامه میتواند نقد خودمان از خودمان باشد و کارکرد آزادی بیان همین است.» ستوده تاکید کرده که «هیچکس از خطر اعمال قدرت بی ضابطه در امان نیست، حتی جریان حقوق بشری هم به صرف عنواناش، از این خطر مبری نیست.» پس از نامه هاشمی، احمد زیدآبادی نوشته بود که او به دلیل شجاعت اخلاقی و سیاسی باید در انتظار باید منتظر تندترین حملههای لفظی از هر سو عیله خود باشد. اتفاقی که از سوی حامیان رسانهای برخی جریانهای داخل زندان رخ داد و او در شبکههای اجتماعی مورد هجمه قرار گرفت. حالا باید دید که نامه ستوده چه پسلرزههایی خواهد داشت.
ویدیو:
سرنوشت دختر علوم تحقیقات
در دارالخلافه با بهزاد یعقوبی
مرز حریم خصوصی و عرصه عمومی کجاست؟