رضا ناجی بازیگر سینما را بسیاری از ما به واسطه فیلم سینمایی «بچههای آسمان» میشناسیم؛ فیلمی موفق ساخته مجید مجیدی و محصول سال ۱۳۷۵؛ فیلمی که تصویر فراموش نشدنیای از یک فقر شرافتمندانه را به پرده نقرهای آورد و در همان زمان مورد تحسین منتقدان و جامعه قرار گرفت. این فیلم در آن زمان با یکی از شاهکارهای نئورئالیسم ایتالیا یعنی «دزد دوچرخه ۱۹۴۸» ساخته ویتوریو دسیکا مقایسه شد؛ فیلمی که از آن به عنوان یکی از متحول کنندهترین و تاثیرگذارترین فیلمهای تاریخ سینما یاد میشود.
بر این اساس دیده شدن و تحسین عظیم از این فیلم پیامدهای دیگری هم داشت که یکی از برجستهترین آنها معرفی یک بازیگر گمنام به سینمای ایران و به تعبیری سینمای جهان بود؛ رضا ناجی بازیگر نقش پدر ساده دل و ترک زبان علی و فاطمه (شخصیتهای کودک فیلم بچههای آسمان) پس از این فیلم دیده شد و مسیری تازه در ورود به سینمای جریان اصلی ایران به رویش گشوده شد. مسیری که پس از آن با مجید مجیدی ادامه پیدا کرد و حاصلش تولیدات موفق دیگری، چون «باران ۱۳۷۹»، «بید مجنون ۱۳۸۳» و «آواز گنجشگها ۱۳۸۶» بود.
فعالیت حرفهای ناجی پس از این ورود به جریان اصلی سینما به کار با مجیدی محدود نشد و او موفق شد تا با کارگردانان صاحب نام دیگری، چون کمال تبریزی، آرش معیریان، سامان مقدم و علی شاه حاتمی و دیگران نیز کار کند. حالا و پس از گذشت نزدیک به ۳۰ سال از زمان اکران «بچههای آسمان» و فراز و فرودهای زندگی هنری این بازیگر او از باندبازی و نامهریها در سینمای ایران گلایه دارد.
آنچه در ادامه میآید گفت وگوی فراز با این بازیگر پیشکسوت سینماست.
این روزها مشغول چه کار هستید؟
این روزها بیکار هستم.
آخرین کارتان چه زمانی بود؟
آخرین کارم قبل از عید بود که در پروژهای حضور پیدا کردم و پخش شد؛ اسم فیلم آپارتچی بود که در قصه آن من پدر نقش اصلی داستان بودم و فیلم هم خوب فروش کرد و من هم راضی بودم؛ اما از آن زمان بیکارم و کلا کار کم شده است و نمیدانم علتش چیست.
تولیدات کم نیستند چرا فکر میکنید که کار کم شده است؟
عدهای هستند که دور و بر خودشان باند درست کرده اند و جز خودشان کسی را در این دایره قرار نمیدهند؛ نمیخواهم اسم ببرم، اما روال این گونه است که یک کارگردان، یک تهیه کننده را پیدا کرده و پنج، شش نفر را جمع کرده اند و فقط با خودشان کار میکنند.
من با تهیه کنندهای چهار فیلم را کار کرده بودم فیلمهایی که فروش خوبی داشت و در دوره خودش با فروش سی دی بسیار سود کرد، اما امروز شکلی شده است که همان فرد دیگر ما را به حساب نمیآورد و این باند بازی است.
کسی سراغ من نمیآید؛ در صورتی که من با خیلی از کارگردانان کار کرده ام؛ البته امروز برخی از آنان کارگردانان دیگر کار نمیکنند و علتش را نمیدانم.
مشکل فیلمهایی که در زمان حاضر ساخته میشوند را چه میدانید؟
من در فیلمها مشکلی نمیبینم مشکل در تایید و پروانه پخش است؛ این که فیلم مجوز میگیرد و ساخته میشود اما متاسفانه اجازه پخش نمیگیرد و پخش نمیشود.
درحال حاضر ۶ فیلم آماده پخش دارم. از ۸ سال پیش فیلمی را کارکردم که هنوز پخش نشده است؛ ۵ سال پیش با آقای علی انصاریان که خدایش بیامرزد فیلمی (بعد از اتفاق به کارگردانی پوریا حیدری اوره/ ۱۳۹۹) را کار کردیم و او ۴ سال است فوت کرده اما هنوز که هنوز است آن فیلم پخش نشده است.
داستان گلایه شما از حواشی فیلم «برندهها» چه بود؟
فیلمبرداری فیلم سینمایی برندهها وقتی که کرونا شروع شد، تمام شد؛ آن زمان سینماها بسته شدند. تهیه کننده این فیلم اصالتا انگلیسی و اهل لندن بود (پاول آنتونی ولش) و کارگردانش (حسن ناظر) اهل گرمسار بود. این فیلم قبل از کرونا در گرمسار ساخته شد و پس از اتمام فیلمبرداری در دوران کرونا در لندن تدوین شد و به من اعلام کردند وقتی فیلم آماده پخش شود به من زنگ میزنند و بلیت میفرستند که به اکران جشنوارهای آن بروم.
در نهایت این گونه شد و به من زنگ زدند و گفتند پاسپورت بگیرم؛ دنبال کارهایش رفتم و پس از گذشت از هفت خوان رستم پاسپورت گرفتم و سه روز مانده به پروازم برای حضور در جشنواره لندن به صورت غیررسمی به من گفتند نروی بهتر است.
اینها در شرایطی بود که فیلم در لندن چند جایزه گرفت و حتی در آنجا نماینده اسکار شد و این خبر را همه رسانههای دولتی ما کار کردند و اسم من را هم زدند درحالی که خود کارگردان که ایرانی است و به ایران رفت و آمد دارد در آنجا حضور داشت و جوایز را گرفت اما من را که به نمایندگی دعوت شده بودم را نگذاشتند بروم. حتی به فرودگاه هم رفتم اما به دلیل این که در آن زمان یکی از هنرپیشههای ایرانی از ایران رفته بود و حواشی متعددی را رقم زده بود به من گفتند که صلاحم در نرفتن است.
من میتوانستم بروم و برای جامعه و کشورم افتخار آفرین باشم اما نشد و نتوانستم و نگذاشتند.
ویدیو:
سرنوشت دختر علوم تحقیقات
در دارالخلافه با بهزاد یعقوبی
مرز حریم خصوصی و عرصه عمومی کجاست؟