او شوهرش را در صحرای شمالی سوریه و در حالی که داشت کار حفاری سفال انجام میداد رها کرد و پاسپورت خود را به تُرک یونیفرم پوشی در نصیبن تحویل داد. و با وزیدن سوت بخار سوار بر قطار اکسپرس عازم حلب شد. به محض ورود به هتل بارون، که تنها هتل درجه یک شهر بود، در اتاق ۲۰۳ شروع به نوشتن رمانی کرد که احتمالاً مشهورترین رمان معمایی تمام اعصار است.
کد خبر: ۴۹۴۴۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۰/۰۵