سید مسعود خاتمی، با 21هزار و 464 رای، بهعنوان نماینده گلپایگان و خوانسار، وارد مجلس و عضو کمیسیون بهداشت شد. چنین فردی یا افرادی از این دست که با حداقل رای لازم برای نمایندگی و وکالت مردم، وارد مجلس شدهاند و نیز برخی مسئولان و مدیران کلان در بدنه دولت و حاکمیت، چندی است با ادبیاتی نامناسب با موکلان خود و شهروندان کشور، سخن میگویند. متاسفانه چنین منش گفتاری «توهین آمیز» با مردم، رفتهرفته در حال تبدیل شدن به یک روال عادی است. اما چرا؟ برای رسیدن به پاسخ این چرا، گفتوگویی داشتهایم با دکترعلی نجفی توانا، آسیبشناساجتماعی، استاد و عضو هیات علمی دانشگاه و عضو هیات کانون وکلا.
پرسش ما و بسیاری از مردم این است که چرا مدتی است برخی مسئولان در ردههای مختلف، چندان که باید وشاید نسبت به مردم-و طبعا حق مطالبهگری آنان بهعنوان شهروند- یا بیتفاوتند یا با ادبیاتی نامناسب با مردم سخن میگویند؟
متاسفانه به علت نظارت استصوابی، ما درخصوص تعداد افرادی که نامزد انتخاب سمتهای مختلف در کشور میشوند، با نوعی کمبود و محدودیت مواجهیم؛ انتخابات وسیلهای برای تعیین افراد شایستهتر از میان شایستگان است. فلذا اگر امکان حضور حداکثری از افراد مستقل، خوشنام و سالم از میان جناحهای مختلف فراهم باشد مسلما رقابت، فشردهتر، بامعناتر و در نتیجه برآیند و نتیجه آن در اداره کشوراثرگذارتر میشد. شاید اگر شرایط حضور برای افراد مختلف و شایسته و متخصص هم در انتخابات فراهم میشد، امروز ما با حداکثر توان تخصصی و قابلیتها، در اداره کشور وضعیت متفاوتی داشتیم. اما متاسفانه چنین نشد؛ نتیجه منفیِ نخست این است که تعداد افراد شایستهتر، برای حضور در انتخابات، تقلیل پیدا میکند. نتیجه منفیِ دوم اینکه با این اقدام تا حدودی غیرمدبرانه، نهایتا مقبولیت و مشروعیت افراد انتخاب شده، با معدل اقبال مردم به آنها، تا حدی ضعیف و ناچیز خواهد بود و مسئله نماینده مردم بودن را با تردید مواجه میکند. در اثر چنین فرایندی، فردی بهعنوان نماینده مجلس انتخاب میشود که با توجه به اصول مردمسالاری، رایسالاری و حقوق حاکم بر انتخابات، در معیارهای داخلی و جهانی، نمیتواند ادعا کند نماینده اکثریت مردم شهر خود است؛ انتخاب این افراد نتیجه نوعی رقابت محدود و انقباضی است، که موجب میشود نامزدها و در واقع وکلای خوشنام و معروف و موجه، حذف شده و افرادی وارد عرصه انتخابات شوند که یا آنگونه که باید نمیتوانند از منافع موکلان خود دفاع کنند، و یا اگر این توان را هم دارند، نمیتوانند در اعمال مدیریت منطبق با نیازهای مردمی که آنها را انتخاب کردهاند، موثر باشند.
با توجه به فرایند که تشریح کردید، اینکه نماینده یا هر مسئول دیگری که با چنین ادبیاتی با مردم سخن میگوید، احتمالا نشانه از بروز مشکلی خاص در شخصیت و نحوه مدیریت نمایندگان و مسئولان مختلف است، شما این مشکل را چگونه بررسی میکنید؟
طبعا از فردیکه در چنین شرایطی انتخاب شده مردم نباید انتظار اظهارنظرها و دیدگاهها، پیشنهادها و ظهور و بروز مدیریت مناسب، مشعشع و حداقل قابل قبول داشته باشند. وقتی این افراد، مردم را با ادبیات نادرست و گاه توهینآمیز، مورد خطاب قرار میدهند، باید به این نکته توجه کنیم، خود این نمایندگان و مدیران نماینده این نوع ادبیاتاند، و این مسئله ربطی به مردم شریف ایران ندارد! اگر اندکی به شعارهای انتخاباتی همین افراد توجه شده وقول وقرارها و وعدههای آنان رصد شود، سخنرانیها در قبل از انتخابات مورد بررسی قرار بگیرد، مشخص میشود که اگر «ناز و کرشمهای» در این میان وجود داشته، اگر خواهش و تمنایی اتفاق افتاده، از طرف این نامزدها و قبل از انتخاب، اتفاق افتاده. چون تلاش میکردند با جلب نظر مردم با هر روش ممکنی در نهایت چند رای بیشتر از مجموع جمعیت محل انتخاباتی خود بهدست آورند. یک نماینده مجلس یا یک مقام مسئول، باید بداند که قطعا خادم و مدیون همین مردمی است که آنها را «عوام» نامیده و به آنها احترام نمیگذارد.
پس تکلیف مردم بهعنوان رای دهندگان، در قبال چنین نمایندگانی چیست؟
این ادبیات با توجه به اصول حاکم بر نمایندگی مردم، مذموم است و براساس همان اصول، اهانت به مردم تلقی میشود. به نظر من مسئولان قضایی کشور، که مردم عادی را با کوچکترین اقدام غیرقانونی، تحت تعقیب قرار میدهد، در این مورد، باید با شدت بیشتری عمل کرده و نماینده را مورد بازخواست قرار دهد؛ قوه قضائیه باید به چنین افرادی تفهیم کند که شما بهعنوان خدمتگزار و فردی که با خواهش و تمنا از این مردم رای گرفتهاید، چرا بهجای احترام گذاشتن به آنان و رفع مشکلاتشان، حالا با منت با آنها برخودر میکنید؟ خود نمایندگان مجلس نیز باید با چنین نمایندگانی که با ادبیات سخیفشان موجب از بین رفتن سرمایه اجتماعی میشود، برخورد کنند.
چرا معمولا نمایندگان در پیش از انتخابات و پس از انتخاب شدن، دچار دوگانگی در رفتار با مردم میشوند؟
بخش دردناک ماجرا این است که از کوزه، همان تراود که دراوست! و این نوع رفتارها نشاندهنده فرهنگ و باورهای آن نماینده است. این افراد که با چنین ادبیاتی مردم برخورد میکنند، دارای دو شخصیت مختلف هستند، یک شخصیت قبل از انتخابات و یک شخصیت بعد از انتخابات.این آقایان اگر خودشان را تحصیلکرده، خوشنام و مدیر و مدبر میدانند، بگویند منظورشان از کلمه «عوام» چیست؟ همین «عوام» آنها را پیمایش و قضاوت میکنند و فراموش نکنند نمایندگی مجلس قدرت نیست، ابزار خدمت است. با نماینده شدن، موقعیت و شخصیت آنها تغییر نکرده است. نامزد نمایندگی مجلس، زمانی که کاسه جمعآوری رای به دست گرفته و به شهرها و روستاها سفر کرده و با هزارن خواهش و تمنا و وعده و وعید، از مردم رای گرفته است؛ چرا در آن روزهای قبل از انتخاب شدن، مردم نه تنها از نظر آنان «عوام» نبوده و و ناز وکرشمه نداشتند، بلکه شریف، وطنپرست و شهیدپرور هم بودند! اما همینکه بر صندلی نمایندگی مینشینند آن روزها را فراموش میکنند. من به این نمایندگان توصیه میکنم، خود و همکارانشان، متوجه باشند که این مردم شریف، محروم، مظلوم و به زیر خط فقر کشیده شده، تحریمزده، دردکشیده که وضعیتشان نتیجه مدیریت نامناسب در طول چهار دهه گذشته است، شاهد و ناظر اعمال و گفتار آنان هستند و قطعا اگر اشتباهی از نمایندگان خود ببینند و مدام مورد توهین واقع شوند، تشت رسوایی را بر زمین خواهند زد چون این مردم شایسته چنین ادبیاتی نیستند. نمایندگان، از جنس همین مردم هستند و سعی کنند مردمی باقی بمانند.
بنابراین طبیعی نیست که با چنین رفتارهای دوگانهای، سرمایه اجتماعی احساس فریب خوردگی کرده و آسیب ببیند؟
باید رابطه مردم با حاکمیت باید براساس اعتماد باشد، و قطعا چون این اعتماد براساس برنامههای اعلام شده و شعارها و قول و قرارهای بیان شده در زمان انتخابات استوار شده، در میان مردم توقع و انتظار ایجاد میشود؛ این توقع همراه با پایش و نظارت است و اگر توقع برآورده نشود، طبیعی است که مردم احساس کنند فریب خوردهاند و اعتمادشان تقلیل پیدا میکند. اخیرا هم مقام رهبری به همین مورد اشاره کردند که اعتماد مردم مورد خدشه قرار گرفته و کم شده. در کشوری که خود را لحاظ دین، مدیریت، عملکرد و... در دنیا خود را بهترین میداند و مدیران ما با این شعارها در چهار دهه گذشته، قدرت را به دست گرفتهاند، چرا وضعیت مردم ما از واکسیناسیون کرونا تا سفرهها و اقتصاد و رفاه، در مقایسه با حتی اکثر کشورهای جهان سوم و همسایگان، در وضعیت حداقل ممکن قرار دارد؟ این شرایط و صحبت با این ادبیات، جایگاه مسئولان را زیر سوال میبرد و موجب تحلیل رفتن سرمایه اجتماعی میشود. در یک جمعبندی به نظر من افرادی که با این ادبیات با مردمی تحت این شرایط سخن میگویند، یا جاهلاند و و معنای تعابیری را که به کار میبرند، نمیدانند؛ که باید برای آنان کلاسهای اموزشی گذاشت. یا میدانند و عمدا برای این مردم ارزیش قائل نیستند، در این صورت خودشان فاقد ارزش و صلاحیت وکالت و نمایندگی مردماند. جایگاه این افراد، باید مورد بازبینی قرار گرفته و مدیران کلان حاکمیتی چنین تصور نکنند که اعتماد باقی مانده، با این رفتارها، دوام خواهد داشت.
ویدیو:
سرنوشت دختر علوم تحقیقات
در دارالخلافه با بهزاد یعقوبی
مرز حریم خصوصی و عرصه عمومی کجاست؟