نرخ رشد جمعیت در سال ۹۹ به ۰.۶ درصد، یعنی پایینترین میزان خود در تاریخ کشور رسیده و این روند، همچنان ادامه دارد. بر همه ما واضح و مبرهن است که لازمه فرزندآوری، ابتدا افزایش توان ازدواج جوانان است و جوانان باید ابتدا باید شغلی داشته باشند که بتوانند اولیات زندگی مشترک را تهیه کنند. گرچه وضعیت اقتصادی کشور با توجه به تحریمها و انواع کاسبی در بستر تحریمها و بی تدبیری و عدم مدیریت مناسب، وضعیت فلاکتباری دارد و دولت نیز با کسری بودجه مواجه است؛ اما عجیب این است که با پیشنهاد انواع وامها و بستههای تشویقی، جوانانی را ترغیب به ازدواج میکنند، که اغلبشان شامل آن جمعیت ۲۴درصدی بیکاران کشور میشوند.در حالیکه اساسا باید همین بسته ها و وامها را عملا باید به سمت جهش تولید و اشتغالزایی برد؛ امری که اگر میسر شود، ازدواج و فرزندآوری دیگر نیاز به تشویق ندارد. اما گویا مسئولان ما فعلا مشغول طرحهای زودبازدهای هستند که «کیفیت نتیجه» در آن لحاظ نشده است. البته مسئولانی که چنین وامها و بسته های تشویقی را در نظر گرفتهاند، تمرکز خود را بر مناطق محروم، روستایی و عشایری گذاشتهاند؛ چرا که در اغلب این مناطق، معمولا ازدواجهای زودرس بیشتر اتفاق میافتد و احتمالا انتظار جوانان و خانوادههای این مناطق، به اندازه انتظارات خانوادههای شهری و کلانشهری نیست. وگرنه، با در نظر گرفتن حداقل استاندارد فرزندآوری و هزینههای آن، چنان وامهایی و چنین بستههای تشویقی، تنها کفاف یک ماه پوشک و حداقل شیرخشک مورد نیاز یک نوزاد را میدهد-در این میان هزینههای مربوط به دوران بارداری و بیمارستان را محاسبه نکردهایم- حالا با پیشنهاد جدید نماینده مجلس بهویژه اضافه کردن ۲۰۰ متر زمین در شهرستان، احتمالا انتظار این نماینده و مسئولانی از این دست، این است که خانوادههای حاضر و آمادهای که حداقل یک فرزند دارند، دست از کار و زندگیشان در تهران و شهرهای بزرگ بکشند و برای آوردن فرزندان بیشتر و دریافت آن زمین و بستههای تشویقی، به شهرستانها مهاجرت کنند.
چند نکته؛ صرفا جهت آگاهی مسئولان
نکته اول: ازدواج با اعمال شاقه! دو جوان در یک شهر بزرگ یا در تهران اگر توانستهاند به هر لطایفالحیلی، وامهای ازدواج را از بانک بگیرند، مطمئنا بدون کمک والدین هر دو طرف و با کار شبانهروزی هر دونفرشان، نمیتوانند چرخ این زندگی تازه به گُل نشسته را بچرخانند. کافی است نیمنگاهی به پیرامون خود بکنیم و آمار خانوادههایی را که به این شکل تشکیل شدهاند، به دست آوریم. اما ازدواج علاوه بر عشق و شادی و سرور، هزینه هم دارد. رفتن به خانه بخت، نیازمند ودیعه بسیار سنگین و اجاره کلان برای مسکن است؛ مشکلی که زوجین برای حل آن، هر دو باید شاغل باشند. خانه بخت، وسیله زندگی هم میخواهد و با رواج چشم و هم چشمیهای عجیب و غریب در جامعهای که اغلب مردم آن زیر خط فقر زندگی میکنند، در بسیاری از موارد والدین ناچار میشوند زیر دین وامها و قرضهای مختلف بروند؛ برخی حتی خانه یا خودروی خود را میفروشند-بگذریم از اینکه خبرهایی هم از فروختن کلیه برای تهیه جهیزیه و حفظ آبروی عروس خانم در نزد فامیل به گوش میرسد- با چنین وضعیتی است که دو جوان شاغل با کمک والدین مرتکب این ریسک خطرناک شدهاند، و حالا سه خانواده درگیر مشکلات قسط و انواع ادای دین هستند، تا یک خانواده جدید شکل بگیرد.
نکته دوم: فرزندآوری؛ تداوم وام و قرض: مسلما این زوج جوان، ترجیح میدهند با توجه به شرایط اقتصادی کشور و خودشان- که طبعا با این روند هیچ چشمانداز روشنی برای آن دیده نمیشود- فعلا چند سالی صاحب فرزند نشوند تا مگر بتوانند اقساط وام ازدواج و وام ودیعه مسکن را تمام کنند، بعد اگر شد، مقداری پسانداز کنند و در نهایت اگر توانستند به وضعیت ثابتی از نظر شغل و درآمد برسند، صاحب فرزند شوند. در خوشبینانهترین حالت این زوج جوان، احتمالا بعد از ده سال، به وضعیتی که مطلوب میدانند میرسند و تصمیم میگیرند صاحب فرزند شوند، یک بسته تشویقی 10 میلیونی هم در انتظارشان است. البته مادر در طول دوران بارداری به انواع معاینات، مکملها و رسیدگیها نیاز دارد. اغلب پزشکان کشور، طرف قرارداد بیمه نیستند، اغلب داروهای لازم، خارجی هستند و شامل بیمه نمیشوند. اغلب بیمارستانها هم همین وضعیت را دارند. بنابراین تا دریافت آن ده میلیون تومان، والدین جوان، چند برابرش را خرج کردهاند. با دریافت ده میلیون بسته تشویقی، اول باید قرضهایشان را صاف کنند، آنگاه اگر چیزی ماند برای نوزاد خود خرج خواهند کرد؛ در واقع، پیش از به دنیا آمدن اولین فرزند، والدین به انحاءمختلف به دولت-بگوئیم بانکها- بدهکار شدهاند. در این داستان از دیگر نیازمندیهای کودک از خورد و خوراک و پوشاک و پزشک و مهد کودک و ... سخنی به میان نمیآوریم. چون هیچکدام از این موارد در آن بستههای تشویقی دیده نشده است.
نکته سوم: بستههای تشویقی و هزینه ترابری و انتظار لک لکها! تمام مواردی که در بالا اشاره شد و البته بسیاری از موارد دیگری راهم که از قلم انداختیم، به کنار، با این مبالغ چگونه میتوان لک لکها را تشویق کرد که برای زوج جوان هر دو سال یک بار، یک نوزاد بیاورند، آنهم با انتظار توجه و تربیت مناسب در این زمانه؟ به نظر میرسد با این بستههای تشویقی، لک لکها، با عاقبت اندیشی، ترجیح میدهند فقط یک فرزند بیاروند؛ چون زوج جوان داستان ما، اگر شاغل باشند، هر دو در یک شهر بزرگ شاغلند و شبانه روز کار میکنند تا اجاره مسکن و رفت وآمد و خوراک و پوشاک حداقلی خود را فراهم کنند. با اضافه شدن نفر سوم به این خانه اجارهای بخت، والدین جوان، باید از بسیاری از نیازهای خود بزنند تا برای نوزاد هزینه کنند. آنهم در شرایطیکه این زوج جوان، در طول ده سالی که صبر کرده و فقط کار کردهاند، شاید چند بار شغل خود را از دست داده و با پارتی و آشنا و سفارش و من بمیرم، تو بمیری، توانستهاند کاری پیدا کنند، آنهم با کف حقوق کارگری و استخدام نیمبندی که ممکن است مانند برخی شرکتها و حتی بیمارستانها، ۸۹ روزه باشد، تا این کارکنان مشمول بیمه نشوند!
این خانواده جوانطبعا به خاطر وضعیت تقریبا ثابتی که در شهر پیدا کردهاند، حاضر نمیشوند کار و بارشان را رها کرده، چمدانها را ببندند و به امید آن ۲۰۰ متر زمین، که معلوم هم نیست کجاست، بروند. اگر هم بروند، با کدام پول باید روی آن زمین خانه امیدشان را بسازند؟ آیا باید باز هم وام بگیرند؟ هزینه سفرهای بعدی لکلکها را چه کسی متقبل میشود؟!
نکته چهارم: قابل توجه مسئولانی که این پیشنهادها را دادهاند: البته که دو هر دو پیشنهاد وام 100 میلیونی اضافه بر وام عادی ازدواج برای روستائیان و عشایر و نیز این بستههای اخیر 10 و 20 و 30 میلیونی را دو مسئول خانم ارائه دادهاند؛ زنانی که به احتمال قوی خود مادر هستند، اما احتمالا در زمانهای آسانتر از دوران فعلی صاحب فرزند شدهاند-زمانهای که هم انتظار والدین از فرزندان کم بود؛ برای مثال در مناطق روستایی و در دوران «رونق کشاورزی»، هر فرزند اضافه در کمک به کسب و کارخانواد نقش مهمی داشت، و هم فرزندان انتظار زیادی از والدین خود نداشتند، نه مدرسه غیرانتفاعی در کار بود و نه انواع کلاسهای متفرقه- احتمالا در وضعیتی بودهاند که توانستهاند، چندین فرزند بیاورند و از آنان حمایت عاطفی و مالی کرده و آنها را به سرانجام برسانند-مثلا برای تحصیل به خارج از کشور بفرستند؛ فرض محال که محال نیست!- از همین دو خانم مسئول انتظار میرود خودشان یا مشاورانشان، حتی برای شهروندان روستایی و مناطق محروم و عشایری-که فکر میکنند انتظار کمتری از زندگی دارند، پس نیاز مالی کمتری دارند- با توجه به شرایط اقتصادی فعلی، یک ماشین حساب به دست بگیرند و لیست مخارج حداقلی روزانه یک خانواده پنج نفری را- که مورد انتظارشان هست- حساب کرده و از دستمزد والدین خانواده کم کنند، اگر چیزی ماند، ما ضامن فرزند چهارم به بعد میشویم تا این دو خانم مسئول خوشحالتر بشوند.
ویدیو:
سرنوشت دختر علوم تحقیقات
در دارالخلافه با بهزاد یعقوبی
مرز حریم خصوصی و عرصه عمومی کجاست؟