شکی نیست که شرایط مطبوعات کاغذی در کشور ما مدتهاست به وضعیت بحران رسیده است؛ تیراژ چاپ نشریات کاهش جدی یافته و فروش مطبوعات نزدیک به صفر است. ضرورت انتشار بسیاری روزنامهها در این وضع با تردید مواجه است. تحریم، تاثیر ناخوشایند و اسفناک خود را بر این بخش هم گذاشته؛ اغلب رسانههای کاغذی، با وجود یارانه و کاغذ سهمیهای که از ارشاد میگیرند، در نهایت تیراژی بین یک تا پنج هزار دارند، البته برخی روزنامهها هستند که اسمی منتشر میشوند اما خبری از آنها بر دکههای روزنامه فروشی نیست. آنان که دستی بر آتش چاپ و انتشار مطبوعات دارند، میدانند که ادامه یک فعالیت مناسب و جذب مخاطب و در واقع ادامه انتشار، رابطه زیادی با آگهی و تبلیغاتی که دارد که یک نشریه میتواند بگیرد. اما با توجه به وضعیت اقتصاد و تولید، مدتهاست تعداد این نوع آگهیها هم کم شده است و برخی از تولیدکنندگان، بانکها و شرکتهای خصوصی، برای آگهی ترجیح میدهند مطبوعاتی را انتخاب کنند که از تعداد تیراژ و مخاطب بیشتری برخوردار باشد. بنابراین اقبال بسیاری از روزنامهها، در این مورد، کم شده است. نتیجه چنین روندی علاوه بر کاهش تیراژ، کاهش صفحات روزنامه و تعدیل نیرو و یا در نهایت تعطیلی بوده است؛ در واقع انتشار یک روزنامه تحت هر شرایطی وابسته به سه ضلع است؛ کاغذ، آگهی و فروش، شوربختانه هر سه ضلع مدتهاست دچار معضلات فراوانی شدهاند.
ضلع سوم؛ دکههای روزنامه فروشی
سر راهتان به محل کار یا خانه یا فقط هنگام قدم زدنهای روزانه، دکههای روزنامه فروشی بسیاری سر راهمان میبینیم؛ دکههایی که انتظار داریم مملو از انواع روزنامه و مجله باشد، اما با کمی دقت و صرف وقت، متوجه میشویم اغلب مشتریان این دکهها، به جز نشریه، تقریبا هر چیز دیگری میخرند، از آب معدنی و آبمیوه و سیگار؛ برخی از این دکهها در سالهای اخیر، چای و قهوه گرم هم سرم میکنند، ضمن اینکه تعدادی از آنها وارد پروسه توزیع و فروش مود مخدرو الکل هم شدهاند. بنابراین، گرچه در اطراف دکه و زیر دست و پای مردم، چند روزنامه و مجله پخش و پلا کردهاند، اما داخل دکه و تماشای آن، نشان از اتفاقات دیگری دارد. کاهش تیراژ مطبوعات و از دست رفتن خوانندگان، دکهها را به بقالیهای همه کاره کوچکی تبدیل کرده است با درآمدی هنگفت!
چرا شهرداری نظارتی کافی بر دکههای مطبوعات ندارد؟
دکههای روزنامه فروشی توسط شهرداری اجاره داده شده یا فروخته میشود. اجاره ماهانه این دکهها، تا همین چند سال پیش تا حدود پانصد هزار تومان بود. اما مدتهاست این اجاره افزایشی سیصد تا چهارصد درصدی یافتهاند. افرادی هم که این دکهها را از شهرداری اجاره میکنند یا میخرند، بسته به «پاخور» و محلهای که دکه در آن قرار دارد، آنرا به شخص دوم با اجارهای بین پنج تا هشت میلیون تومان واگذار میکند. حالا پرسش مهم این است، که اجاره این دکههای لاکچری چگونه پرداخت میشود؟ به گفته یکی از دکهداران، طبیعی است که چنین اجارههایی با فروش مطبوعات تامین نمیشود. همین دکهدار که ماهی هفت میلیون تومان اجاره میدهد، میگوید باید حداقل ماهی بیست میلیون تومان درآمد داشته باشد که بتواند علاوه بر هزینههای جاری و شاگرد، این اجاره را هم پرداخت کند. وی اشاره میکند برخی دکهها در نقاط پر رفت و آمد شهر، قیمتهای میلیاردی هم دارند.
مشاور املاک و ماجرای اجاره و خرید و فروش دکه روزنامه فروشی
طبق معمول پای املاکیها هم به این بازار پرسود باز شده است. معاملات معمولا توسط این آژانسها انجام میشود. یکی از این آژانسها اشاره میکند که در برخی نقاط شهر، خرید و فروش میلیاردی دکه هم داشتهاند، یک مورد اخیری که معامله کرده اند، فروش دکه روزنامه فروشی یه قیمت سه میلیارد تومان است! تعجب میکنید؟ جای تعجب هم دارد. چرا باید یک دکه کوچک روزنامه فروشی اینهمه گران باشد؟ مگر در چنین دکهای با این قیمت لاکچری، چه چیزهایی خرید و فروش میشود؟ مشاور املاک میگوید معمولا دکههای میلیاردی فروش روزانه بین بیست تا پنجاه میلیون دارند، پس طبیعی است که تا این حد گران باشند.
شهرداری هم از چنین سودی نمیگذرد!
پس طبیعی است که نظارت خاصی روی کار و معاملاتی که در توسط دکهها انجام میشود، کم باشد یا اصلا نظارتی وجود نداشته باشد، فقط در تهران در حدود 400 دکه روزنامه فروشی ثبت شده وجود دارد که توسط شهرداری و با قیمتی در حدود دو و نیم میلیون تومان اجاره داده میشود. با محاسبه درامد ماهانه ای که شهرداری از این دکه دارد، نمیتوان انتظار کنترل و یا جمع و کم شدن این دکهها را داشت. مهم هم نیست که شمایل دکههای روزنامه فروشی، مدتهاست که دیگر شبیه یک دکه روزنامه فروشی استاندارد و حداقل مورد انتظار نیست و اغلب انها تبدیل شدهاند به خواروبار فروشیهای کوچک با درآمدهای چندین میلیونی.
ویدیو:
سرنوشت دختر علوم تحقیقات
در دارالخلافه با بهزاد یعقوبی
مرز حریم خصوصی و عرصه عمومی کجاست؟