تهیه کننده در یک گروهِ خلق کننده اثرِ فرهنگی و هنری به عبارتی مدیر اصلی آن گروه است؛ البته اعطای این رکن اصلی به تهیه کنندگان تنها به دلیل پرداخت هزینه های پروژه نیست بلکه افق های فراتری از حوزه مالی را در بر می گیرد. با این حال گویا معضلات مالی در حوزه فرهنگ و هنر، از سال ها پیش بستری را در این حوزه به وجود آورده که هر فرد با سرمایه ای که داشت به جای عنوان حامی یا اسپانسر، در مقام تهیه کننده ظاهر شده است. این ورود احتمالا در رسانه ملی، مسیر آسان تری را طی کرد چرا که سال هاست درهای سازمان صداوسیما روی سرمایه دارها باز است و هرکس به راحتی می تواند تهیه کننده شود در حالی که سازمان می تواند از سرمایه آن ها به عنوان حامی مالی استفاده کند. احتمالا می توان یکی از دلایل افت کیفی برنامه ها را به همین موضوع مربوط دانست که حامیان مالی نگاه هنری و شناخت کافی از اثر ندارند، پس نمی توانند محتوای با کیفیت تولید کنند. این موضوع سال ها قبل در سینما کمتر نمود پیدا می کرد زیرا در شورای پروانه ساخت به وجود یک تهیه کننده با سابقه اهمیت می دادند با این حال گویا طی سال ها تغییر در مدیران سینمایی و سیاست های آن ها، حال سخت گیری ها در این رابطه کمتر شده است. حال اسپانسرها، گاه در مقام تهیه کننده وارد اثر هنری می شوند گاه همان حامی باقی می مانند اما به سبب گسترده بودن اختیاراتشان به واسطه تامین وجهه مالی اثر، پا را از حامی فراتر گذاشته و در نهایت اصلی ترین رکن یک اثر هنری می شوند که گویی در پشت پرده، یک حکومت خاموش تشکیل داده است!
ردپای ورود حامیان مالی، چگونه پررنگ تر شد؟
اسپانسرهای مالی در دهه هشتاد بیشتر در قامت تهیه کننده ورود می کردند تا هم مالک معنوی اثر شوند و هم بی دردسر نقطه نظرات خود را در اثر مربوط بگنجانند. رفته رفته این اسپانسرها به قدری نقش تعیین کننده در آثار پیدا کردند که حتی در نقش مجزا از تهیه کننده باز هم توانستند در اثر اعمال نفوذ کنند. در سال های اخیر هم که به همت اختلاسگران و مفسدان اقتصادی در عرصه هنر، بیشتر حواشی این اتفاق در صدر اخبار قرار دارد با این حال نمی توان این نکته را فراموش کرد که روی دیگر آن چه تاکنون در این گزارش به آن پرداختیم، حضور درست و نظاممند اسپانسرهاست؛ حضوری موثر که هم به سازوکار اقتصادی کشور کمک می کند و هم به نفع جریانهای هنری است. با این حال هنوز کسی در کشور نمیداند این «حضور درست و نظاممند» دقیقا چیست و چه ابعاد و چارچوبهایی دارد!
از ورود سازمان سینمایی تا جنجال نام های خاص
دیماه سال ٩٧ بود که جنجال حضور اسپانسرهای پرحاشیه بالاخره سازمان سینمایی را مجبور کرد که فهرست اسامی سرمایهگذاران و درصد سهم هر یک برای ۶۱ فیلم سال ۱۳۹۷ را منتشر کند. اگرچه این اتفاق در راستای شفافیت در حوزه اقتصاد صورت پذیرفت اما همان روزها روزنامه «صبح نو» ، پرسش جالبی مطرح کرد؛ این که انتشار نام یک شخص حقیقی تا چه اندازه میتواند در تغییر سازوکار اقتصاد هنر در کشور تاثیرگذار باشد درحالی که با انتشار این نام، منابع مالی تأمینکننده سرمایه یک رویداد هنری همچنان در پردهای از ابهام هستند؟! برای مثال درهمان لیست جنجالی، نام های پرحاشیه ای چون محمدصادق رنجکشان، دیده می شد که با تئاتر «بینوایان» و برخی پروژههای سینمایی دیگر بر سر زبانها افتاد. یا احسان رسولاف که نامش اغلب در تلفیقی از پروژههای سینمایی و هنرهای تجسمی شنیده میشود و امیرحسین انصاری هم که نامش کمتر شنیده شده، گاهی اوقات در برگههای معرفی برخی نمایشها دیده میشود. این فهرست میتواند طولانیتر هم باشد اما با این همه، اعلام اسم یک شخص حقیقی اگر چه سرمایهگذار اثر هنری را معرفی میکند اما طبق اشاره درست «صبح نو»، درباره منابع مالی انضمامی آن چیز معنیداری به افکار عمومی انتقال نمیدهد!
مشارکت مخاطب با اسپانسرها در قامت شخصیت حقوقی
آن چه در موضوع این گزارش بیشتر قابل تامل و تایید است، نقش شرکتهای تولیدی و هتلها در بحث اسپانسرینگ رویدادهای هنری است؛ نام ها و عناوینی که به سادگی میتواند به مخاطب حرفهای و حساس بگوید که برای تماشای یک فیلم، تئاتر یا کنسرت، در حال حمایت غیرمستقیم از کدام سازوکار فرهنگی یا اقتصادی است. به بیان ساده تر، مخاطب در همان جایگاه مخاطب یک اثر هنری بودن، وارد یک مشارکت غیر مستقیم در یک رویداد هنری می شود که ضمن تغذیه از یک خوراک فرهنگی و هنری، بنیه اقتصادی اسپانسرها را هم، به صورت آگاهانه محکم می کنند.
اعتبار هنری؛ یک شرط برای دو گروه
اغلب رویدادهای هنری، بهدلیل ضعف بنیه مالی، نیاز به اسپانسر دارند اما یک تماشاگر در وهله اول فکر میکند چرا مثلاً یک شرکت تولید نوشابه یا کالای خواب یا پوشاک، مایل است پول خود را در یک رویداد هنری سرمایهگذاری کند. این سؤال سادهای نیست و البته اغلب اسپانسرها هم در درجه اول برای انتخاب از میان انبوه فیلمها و تئاترها و کنسرتها و هنرهای تجسمی، دقیقاً به همین سؤال فکر میکنند و دنبال جوابش میگردند. بیشتر این اسپانسرها غیر از تبلیغات انتظار دارند که کاراکتر فرهنگی خود را با ورود به فعالیت اسپانسرینگ در عرصههای هنری در چشم مخاطب درست ترسیم کنند. در واقع در کشورهای سرمایهداری، این «اعتبار هنری» برای شرکتهای اقتصادی، عنصر تعیینکننده و تاثیرگذاری در رقم زدن روابط حرفهایشان است.
مهم ترین شرکت های اسپانسر در حوزه هنر
احتمالا طی چند سال اخیر، نام اسپانسرهای مالی بیشتر در رویدادها و جشنواره های هنری به چشم می آید که سقف این اعتبارات کمتر از یک میلیارد تومن نیست. اولین بار صندوق اعتباری هنر در سال ٩۶ در جشنواره بین المللی فیلم کوتاه به عنوان حامی مالی ورود و از این رویداد نزدیک به یک میلیارد تومان حمایت کرد. در سال ٩٧ از حمایت «شرکت ارتباطات سیار ایران» یا همان «همراه اول» از جشنواره فجر سی و هفتم پرده برداشته شد اما رقم آن جایی درز نکرد. در این میان گویا طی این سال ها شهرداری نیز بخش از بودجه جشنواره های هنری را تامین می کرد اما خبری از آن منتشر نمی شد تا اینکه در جشنواره ملی فیلم فجر سال گذشته، شهردار تهران از حمایت ٨ میلیاردی خود از جشنواره پرده برداشت و اعلام کرد که شهرداری طی سال ها، در کنار «حامیان ناشناس»، یکی از بازوی اصلی حمایت از جشنواره های هنری بوده است! با تمام اینها در سالهای اخیر تقویت رویکرد خصوصیسازی باعث شده که این ارتباط اگرچه غیرساختارمند اما تا حدودی در حوزه های مختلف شکل بگیرد. برای مثال نام «هاکوپیان» بهعنوان یک شرکت تولید پوشاک آقایان، نامی قدیمی و آشناست اما در سالهای اخیر بیشتر در کنار رویدادهای هنری شنیده میشود. این شرکت فروردین سال ٩٧ با طراحی و تولید لباس ارکستر ملی ایران و ارکستر سمفونیک تهران در حوزه موسیقی مشارکت داشت و چیزی باقی نمانده تا با شروع اجرای تئاتر موزیکال «اشکها و لبخندها» دوباره بهعنوان اسپانسر در یک مصداق معین هنری در عرصه تئاتر مجدداً دیده شود. شرکت «اکتیران»، تولیدکننده مبلمان اداری و تجهیزات نمایشگاهی هم یکی از شرکت هایی بود که علاقهاش را به مشارکت در رویدادهای هنری نشان داد و بهعنوان اسپانسر نمایش «مارلون براندو» همراه با هنرمندان روی صحنه تئاتر حضوری پنهان داشت. «جینوورا» هم شرکت تولید نوشابههای بدون گاز است و در نیمه نخست سال ٩٨، به عنوان حامی مالی نمایش «وانیک» با تئاتر همراهی کرد. حوزه هنرهای تجسمی البته بیش از تئاتر و موسیقی و سینما، مورد توجه اسپانسرهای بینالمللی قرار دارد. «بیمه ایران» و «جواهرات گوهربین»، از جمله شرکتهای مطرح داخلی هستند که رویداد «حراج تهران» را حمایت مالی کردند. «آب معدنی دماوند» هم بهعنوان حامی مالی داخلی سرشناس «تیرآرت» در حوزه هنرهای تجسمی مشارکت دارد؛ اما نام برخی شرکتهای بینالمللی دیگری در حمایت از این دو ایوِنت مهم هنرهای تجسمی ایران دیده میشود.
برخی هتلها همچون هتل «اسپیناس پالاس» و هتل «پارسیان آزاد» نیز علاقهمندی خود را به حضور در اسپانسرینگ رویدادهای هنری نشان دادهاند و نام آن ها بیشتر با «حراج تهران» گره خورده است. ذکر این نکته هم لازم است که اغلب شکل حضور این حامیان مالی در رویدادهای هنری نیز متفاوت است و بسیاری از آنان با سرمایهگذاری مستقیم مالی، مشارکت نمیکنند بلکه در بیشتر اوقات، تأمین بخش مرتبط با حرفه تولیدی خود را برای آن رویداد برعهده میگیرند اما در قبال آن هزینهای دریافت نمیکنند؛ نقشی که دو هتل نام برده احتمالا در حراج تهران ایفا می کنند! حراجی که پرداختن به پشت پرده آن خود مثنوی هفتاد من کاغذ است...
ویدیو:
سرنوشت دختر علوم تحقیقات
در دارالخلافه با بهزاد یعقوبی
مرز حریم خصوصی و عرصه عمومی کجاست؟