پرسش این است که اگر دانشجوی متاهل، با دو یا چهارسال حضور در خوابگاه دانشجویی، صاحب دو فرزند هم بشود؛ آیا تامین مخارج زندگی این خانواده، با کار نیمه وقت –اگر پیدا شود- در کنار درس خواندن، امکان دارد؟ این خانواده، پس از پایان تحصیل، با چه پشتوانه مالی میتواند مسکنی برای خود اجاره کند؟ فرض کنیم چنین ایدهای، امکان اجرایی شدن هم داشته باشد-برخی دانشگاهها سالهاست خوابگاه دانشجویی برای متاهلان دارند- و خانوادهها و دانشجوها هم بپذیرند که بعد از فارغالتحصیلی باید خوابگاه متاهلی را تحویل بدهند. درست همین نقطه، آغاز ورود این عده به خیل عظیم مستاجران و حاشیهنشینان خواهد بود. ضمن اینکه خوابگاه متاهلی هم مجانی داده نمیشود و دانشجو باید اجاره خوابگاه را بپردازد. در واقع یک دانشجوی متاهل، پس از خروج از خوابگاه، یک مستاجر است که هم باید به دنبال کار تمام وقت باشد، هم ودیعه اجاره مسکن داشته باشد و هم بدهی خوابگاه متاهلی را بپردازد. در حالیکه با تولد دو فرزند، در نهضت فرزندآوری هم مشارکت کرده است!
یک سوال جانبی: مدافعان و حامیان طرح افزایش جمعیت، چند فرزند دارند؟
خوب است بدانیم که نمایندگان مجلسی که طرح جوانی جمعیت و افزایش و جهش جمعیت را امضا کرده و طرفدار پرو پا قرص این سیاست هستند، خود چند فرزند دارند؟
-علیاصغر عنابستانی از حامیان و سخنگوی طرح حمایت از خانواده و جوانی جمعیت، که مخالف غربالگری جنین است و ایرادی در تولد فرزندان معلول هم نمیبیند، ۲ فرزند دارد.
-فاطمه محمد بیگی، نایب رئیس کمیسیون مشترک طرح حمایت از خانواده و جوانی جمعیت، ۳ فرزند دارد.
-نصرالله پژمانفر، نایب رئیس دوم کمیسیون طرح جوانی جمعیت و حمایت از خانواده، ۲ فرزند دارد.
-محمدباقر قالیباف رئیس مجلس، ۳ فرزند دارد.
-ابراهیم رئیسی، ۲ فرزند دارد.
-حجت عبدالملکی وزیر کار، ۲ فرزند دارد.
-انسیه خزعلی، معاون زنان و خانواده رئیس جمهور، ۴ فرزند دارد.
-حسین شریعتمداری، سردبیر روزنامه کیهان تنها ۱ فرزند دارد.
-سعید جلیلی یک فرزند دارد.
-زاکانی شهردار تهران، ۳ فرزند دختر دارد.
برآیند تعداد فرزندان این ده نفر از طرفداران طرح صیانت از خانواده و جوانی جمعیت، 2.1 فرزند است. آنهم در حالیکه تمام این ده نفر، شغل و درآمد مناسب و مسکن و خودرو و دیگر امکانات مربوط به شغلشان را هم دارند. آنگاه همین افراد، از مردمی که کارشان از ونزوئلایی شدن گذشته و به گفته یک کارشناس، «هندی» شدهاند-غذای مناسب برای خوردن ندارند، ازمسکن و بهداشت و درمان بی نصیباند، بیکارند و در مناطق محروم زندگی میکنند و ...- انتظار دارند در نهضت افزایش جمعیت شرکت کنند. البته افرادی مانند عنابستانی، هنوز جای فرزندآوری دارد و میتواند در این نهضت، همگام با مردم قدم بردارد. دیگران هم در این جمع، بهتر است تمهیدات دیگری برای افزایش فرزندان خود بیندیشند؛ به هر حال این یک نهضت است و به فداکاری همهجانبه همه احاد ملت نیاز دارد.
یک مقایسه آماری؛ در ژاپن مردم را به زور و تشویق فرزندآوری نمیکنند!
بیائید یک نگاه کوتاه به آمار و ارقام تولد و ازدواج در ۲۰۲۰، در کشور ژاپن بندازیم. پایینترین آمار تولد نوزاد در ژاپن، از زمان جنگ جهانی دوم تا کنون، در سال ۲۰۲۰ ثبت شده است. (این به دلیل کرونا نبوده است چون از سال ۲۰۱۶ در ژاپن گفته میشود امسال پایینترین آمار تولد از زمان جنگ دوم جهانی بود، ولی سال بعد مجددا آمار «کمتر» می شود!)
کل تعداد نوزادان متولد شده ۸۴۰۸۳۲ بوده (که ۲۴۴۰۷ تولد، کمتر از ۲۰۱۹ بوده. یعنی ۲.۸ درصد کاهش). در سرتاسر کشور در سال گذشته فقط ۵۵۲۴۰۹۰ ازدواج ثبت شد (آنهم در شرایطی که ۱۹۳۲۵۱طلاق هم ثبت شده). پنج سال پی در پی ازدواج روند نزولی داشته و طلاق روند صعودی. به دلیل کاهش نرخ ازدواج، انتظار میرود که نرخ موالید در ژاپن، در سالهای آینده همچنان نزولی باشد. نکته کجاست؟ نکته اینجاست که با وجود تمام سیستمهای حمایتی و بهرغم تمام مشوقهایی که دولتهای چند سال اخیر ژاپن برای فرزندآوری در پیش گرفتهاند، چرا سال ۲۰۲۰ بدترین و پایینترین آمار ازدواج/تولد نوزاد در ژاپن بوده است؟
نگاهی به سیاستهای تشویقی ژاپن برای فرزندآوری
چندین سال است دولت ژاپن به هر زوجی که صاحب فرزند شوند، ۳۵۰۰ دلار (سیصدوده هزار ین) جایزه میدهد –توجه کنید، "جایزه" نه وام!- علاوه براین کمک هزینه ماهانهای در حدود ۱۵۰ دلار برای مهدکودک، لباس، تغذیه و دیگر نیازمندیهای کودک را تا هفت سالگی پرداخت میکند.
البته باید در نظر داشته باشیم که در این سیاستهای تشویقی، نه خبری از نهضت و صیانت هست و نه رفتارهای بازدارنده و دستوری. «بخشنامه» و «ابلاغیه»ای هم در رابطه با غربالگری و ممنوعیت خرید و فروش وسائل جلوگیری از بارداری وجود ندارد؛ یعنی اینطور نیست که مثلا امپراطور، نخستوزیر یا معاون نخستوزیر ژاپن، بخواهند و بشود. آنچه مردم ژاپن را واداشته تا محتاطانه به مقوله فرزندآوری نگاه کنند و با وجود روشهای تشویقی قابل تامل، اقدام به فرزندآوری نکنند؛ درک عمیق آنان با «واقعیتهای جامعه ژاپنی و جهانی» است؛ یعنی جامعهای که در آن زندگی میکنند و البته بر همگان واضح و مبرهن است که سرانه رفاه مردم ژاپن بسیار بالاست.
واقعیتهای جامعه ژاپن، که نمیگذارد مردمانش فرزندآوری کنند، چیست؟
در یک نگاه کلی به منابع انرژی ژاپن، متوجه میشویم که رشد و توان اقتصادی ژاپن (بدون هیچ منابع نفت یا گازی) بیش از پنج برابر اقتصاد ایران است.
اشتغال (به دلیل اهمیت «تولید» و داشتن کارخانههای قوی همچون تویوتا، پاناسونیک، هوندا و...) یک «مشکل» محسوب نمیشود. در واقع در ژاپن، مشکل بیکاری وجود ندارد!
در زمینه بهداشت و سلامت، ژاپن در رتبههای بالای جدول و دارای برترین شاخصهای جهانی است.
در آموزش و پرورش، ژاپن موفق شده ساختار آموزشی متناسب با فرهنگ/ ژن/ تاریخ ژاپنی را در مدارس و دانشگاهها، نهادینه کند.
در ژاپن، نرخ تورم چنان پائین است که بسیاری از مردم، معمولا در خانه آشپزی نکرده و ترجیح میدهند در رستورانها غذا بخورند، این برایشان به صرفهتر است!
با تمام این تفاصیل اما، میل به «فرزندآوری» در میان ژاپنیها، عمومیت ندارد؛ برعکس، آنچه مرسوم است عدم تمایل به فرزندآوری است. چرا؟ اشتغال هست، درآمد هست، امنیت و بهداشت هست؛ اما زندگی «پیچیده» شده است، چشمانداز آینده جهان، روشن نیست. جهانی که ژاپن هم جزئی از آن است. پس جامعه با نوعی «خودآگاهی» در افزودن «یک نفر دیگر» به این دنیا به شدت «احتیاط» میکند.
بیائید در باره ایران خودمان صحبت کنیم
جدای از مشکلات اقتصادی رو به فزونی، گرانی در همه زمینهها، تورم، بیکاری، و در نتیجه به طور کلی نداشتن چشم انداز روشن نسبت به آینده، کشور ما درگیر مشکلات اقلیمی و محیط زیستی ناشی از سوءمدیریت هم هست؛ کمبود و آلودگی آب، آلودگی هوا-که موجب بیماریهای مختلف میشود- تحریم ها که دست اقتصاد و تولید ما را از بازارهای جهانی کوتاه کرده است و... بنابراین و با توجه به تمام این مشکلات، آیا اقلیم کشور ما ظرفیت این میزان بارگذاری روی منابع طبیعی محدود و محیط زیست رو به افولش را دارد؟ اساسا آیا توصیه به افزایش جمعیت و فرزندآوری در چنین اقلیمی عقلانی است؟
البته شاید برخی پاسخ بدهند :بله؛ اگرمنابع مختلف کشور، از جمله آب، مدیریت علمی و کارشناسی شود. لیک ای جان در اگر نتوان نشست! مگر میشود با اگرها و مگرها، به نتیجه مهمی چون افزایش جمعیت رسید؟ واقعیتهای ملموس جامعه ما، نشان از سوءمدیریت در تمام حوزههای اقتصادی و اقلیمی و اجتماعی دارد و آینده برای جوانان کشور، مبهم و تیره و تار است، آنگاه چرا باید با اتکا بر اگرها، بر چنین وضعیت بیثباتی، باری غیرقابل تحمل بیفزائیم. در مقایسه با ژاپن، ما در کدامیک از حوزههای نامبرده، حرفی برای گفتن و کاری برای انجام دادن و نتیجهای مطلوب برای ارائه دادن داریم؟
وقتی مردمان کشوری مانند ژاپن، با چنان امکاناتی، در مورد فرزندآوری با احتیاط عمل میکنند و گوششان هم بدهکار مشوقهای آنچنانی نیست، ما چرا باید با جوزدگی، خود را درگیر مصایب حاصل از رشد بیرویه جمعیت کنیم؟ انتظار ما از افزایش جمعیت چیست؟ قرار است در چنین شرایط مداومِ ناپایدار، با افزایش جمعیت، چه اتفاقی بیفتد و بر کیفیت کدام حوزه از زندگی انسان ایرانی افزوده شود؟ خانوادهای که بنیانش بر وامهای متعدد بنا شده و والدینش باید شبانه روز کار کنند تا از پس مخارج اجاره خانه و دیگر هزینههای زندگی آنهم «احتمالا» برآیند، قرار است چگونه فرزندانی تربیت کنند.
بهعنوان کلام آخر ، دو پرسش مطرح میکنیم؛ نخست، کیفیت مهم است یا کمیت؟ داشتن نسلی بیکار، حاشیهنشین-با تمام عوارضش- گاهی معلول و معیوب، قرار است کدامیک از مشکلات جامعه ما را حل کند؟ و پرسش دوم و مهمتر این که با مهاجرت روزافزون نخبگان کشور و از دست دادن ذخیره ژنی خوب و ضریب هوشی بالا، همین امروز هم رتبه کشور ما از نظر ضریب هوشی بسیار پائین است- به ضریب هوشی ۸۴ سقوط کردهایم و در میان ۱۸۵ کشور، رتبه ۹۸ را داریم!-با افزایش نسلی با ضریب هوشی پائین و مشکلات عدیده دیگری که برشمردیم، قرار است برای کشور چه اتفاق خاصی رخ دهد که ما را در میان دیگر کشورها به عنوان شاخص و الگو مطرح کند؟
پی نوشت: چه شد که از خوابگاه متاهلی به اینجا رسیدیم؟!
ویدیو:
سرنوشت دختر علوم تحقیقات
در دارالخلافه با بهزاد یعقوبی
مرز حریم خصوصی و عرصه عمومی کجاست؟
من و همسرم چهل ساله هستیم و مستاجر. ما خرج خودمونو به زور درمیاریم چطور میتونیم به آوردن بچه فکر کنیم؟ هر چی درمیاریم باید سر ماه تحویل صاحبخونه بدیم و بعد از پرداخت انواع و اقسام قسط ها و شارژ خونه، آب و برق و تلفن و اینترنت دیگه چیزی نمیمونه که بخوایم ذخیره کنیم و برای به دنیا آوردن بچه برنامه ریزی کنیم. ما می دونیم که وقتمون داره برای بچه دار شدن تموم میشه ولی چه میشه کرد وقتی پولی در بساط نیست! ?