علی نظری*
این پویایی تداوم یافت، تا به تقریب در چهل وشش میلیون سال قبل، سپر حمایت حیات زمین-لایه اوزون اندک اندک تشکیل یافت. چهارصد و پنجاه هزار سال پیش، که گونهای از انسان نخستین پا برزمین گذاشت که نسبت به عمر زمین زمانی اندک است. درهریک ازهزارههای آزگار- از دورهی زندگی درغار را که به درماندگی سپری کرد- تا دنیای اساطیر وکوچ، که طوفان، سیل، زمینلرزه و آتشفشانها را به اموری خارج ازحوزه درک آدمی نسبت داد - سدهها به درازا کشید تا درزندگی یکجانشینی و فرصت اندیشیدن، به شرحی افسانهای ونمایشی اسرار آمیز از رخدادها بپردازد.
زمینلرزه و دنیای بی رسانه
آهنگ تکامل جهان که به مرور شدت مییافت، در هر موج نوین از آفزینش، جهشها و پدیدههایی با سطوح بالاتر خلق میشد.
اگر فرض شود سلسله تحولات بهمپیوستهی ۱۵میلیارد ساله در آفرینش جهان ما، در ۲۴ساعت رخ داده باشد، در یافتههای گیتاشناسان باید ستارگان و کهکشانها در سپیده دم صبح، منظومه خورشیدی ساعت ۶ بامداد، قارهها و خشکیهای زمین در ۸ونیم بامداد سر از آب بیرون آورده باشند. شروع زندگی جانداران در زمین ۸ شب بود، و فقط در ۱۰ ثانیهی مانده به نیمه شب، کرهی لرزان زمین، مسکون انسانی شد که برای نخستین بار بطور ایستاده گام بر زمین میگذاشت، وهزارههای بعد قلمروی زیستی خود را در تمامی وسعت زمین گسترش داد.
انقلاب صنعتی که در یک هزارم ثانیه آخر از این ۲۴ ساعت رخ داد، چهرهی زیستگاه انسان-سیاره زمین را به اندازه همه دورههای پیشین دگرگون کرد. اما در میلیونها سالی که از عمر زمین، قارهها و پوسته سرد آن میگذرد، همچنان سرچشمه لرزهها، انرژی نهفتهای بوده است که در درون هستهی آن قرار دارد و ازمیلیونها سال پیش از سکونت بشرهمچنان همچنان سرچشمهی جنبایی زمین بوده است.
گواه این جنبایی، یافتههای دانشمندان علوم زمین، دیرینهشناسان، چینهشناسان، رخنمون دگرگونیها در پوسته جامد زمین، کوهزایی، و اندک نشانههایی هم، جاماندههایی ازسکونتگاههای بشر است.
سهم یافتهها از لرزههای تاریخی درپهنههای سکونتگاهی بشر، از هزارههای بیرسانهی اساطیری وافسانهای، تقریبا هیچ است. و از دنیای تاریخی باستان هم که نوشتن با خط میخی آغاز شد، سهم پرداختن به حوادث طبیعی نسبت به رخدادهای اجتماعی اندک. و در پهنههای سکونتگاهی لرزهخیز هم به سبب ناچیزی کیفیت مسکن، کمتر دانستهای بجا مانده است.
درسنگ نبشتهها و جاماندهی خرابههای نخستین شهرها از باستانیترین تمدنها در میانرودان، مدیترانه و خاور دور، اخبار حوادث طبیعی و زمینلرزه در گزارش کوچهای تاریخی، جنگهای سرزمینی، شکل گیری یا زوال امپراطوریها، گم شده است.
به اعتقاد دکتر گریشمن باستانشناس فرانسوی (۱۸۹۵.م)، که درسالهای ۱۹۳۵-۱۹۳۰ در مناطقی از ایران، به حفریاتی دست زد، مسکن انسان پیش ازتاریخ که بیشتر در نجد ایران میزیست، یکی از غارها، یا پناهگاهی سنگی و یا سوراخهایی بود که در حاشیهی پردرخت جنگل ها حفر و با شاخههای درختان پوشیده میگردید. و تاکید دارد که بیشتراین سکونتگاهها دربستر سنگی رودخانههای کهن بود. در این عهد که ده تا پانزده هزار سال پیش دانسته شده است، قسمت اعظم اروپا پوشیده از تودههای یخ ولی فلات ایران از دوره باران گذر کرده است. این دوره که بازهی دیرینگی آن به تقریب ده تا بیست هزارسال است، از رخداد لرزهای در سکونتگاهها، نشانی بدست نیامده است. بدان سبب که خانهسازی به آن درجه از رشد کمی و کیفی نرسیده است که بتوان در آوار خرابهها، ردپایی ازیک زمینلرزه تاریخی بدست آورد.
اندیشیدن به صورتهای فلکی در بالای سردر شبهای پر ستاره، برای انسان بسیار آسانتر از کندو کاو در منشاء حوادث زمین زیرپا همچون زمینلرزه بود و ستارهشناسان زودتر از دانشمندان علوم زمین پا به عرصه گذاشتند.
تا هزاره قبل از میلاد از پدیدهشناسی جنبایی زمین، نشانی در دست نیست، اما، نخستین چرخش قاطع در تاریخ اندیشه (شناخت پیرامون) به نخستین اندیشمندان یونان باستان، به سولون(قرن هفتم ق.م)، تا سقراط، افلاطون وارسطو(قرن چهارم ق. م) نسبت داده شده است که تلاش کردهاند، توضیحی عقلانی از جهان ارائه دهند.
در یونان باستان وهم خاور نزدیک، دانش کیهان شناسی از مقوله اساطیر بود. اما افلاطون در بخشی از کتاب قوانین خود، فقط به نقل داستان اسطورهای اکتفا نکرد، بلکه تلاش کرد، کیهان شناسی خود، را بر پایه تعریفی دقیق بنا نهد، تا متکی بر دلایل پذیرفتنی برای همه باشد.
اولین اندیشههای عمیق از سرچشمهی زمینلرزه را، آناکساگوراس (۵۰۰ ق.م) و ارسطو (۳۰۰ق.م ) مطرح کردند. آناکساگوراس، فیلسوف یونانی عقیده داشت، زمین مسطح تحت اثر نیروهای اطراف در حال گردش است (؟) و اگر تحت تاثیر گرمائی قرار گیرد که از زیر به آن فشار وارد میکند، همچون چوب پنبه به سمت بالا پرتاب و موجب زمینلرزه میشود. اما به عقیده ارسطو، جریان هوا باعث وقوع زمینلرزه است و بادهای زیرزمینی با حالتی شبیه دم و بازدم موجب جنبایی زمین میگردد، و زمینلرزهها در زمانی رخ میدهند که هوا بسیار خشک و یا بارانی است. او خورشید و ماه گرفتگی را هم از علل وقوع زمین لرزه می دانست.
بابلیها و چینیهای باستان هم سیارات و ستارگان را از عوامل وقوع زمینلرزه میدانستند. فرضیهای که تا اول سدهی پیشین طرفدارانی داشت، وگروهی زلزله شناس، ابتدا ماه را یکی از عوامل زلزله ۱۹۰۶ سانفرانسیسکو معرفی کردند. کسانی هم بودند که در عمر خود وقوع زمین لرزه و آتشفشان را تجربه کرده و تفاوتی بین آن دو قائل نبوده و ماهیت هردو را یکسان می پنداشتند.
در برخی متون دینی، در عتاب بدکاران و پاداش نیکوکاران خبرهائی از طوفان و زلزله نقل شده است. اما در هیئت قدیم که از روزگار کلدانیان(سلسلهای از پادشاهان بابل)، تا چهار قرن پیش از میلاد، دانش نجوم سنتی و قبول عام بود ودر اصطلاح علمی به هیئت بطلمیوسی معروف شد، اساس عالم آفرینش را چنین میدانست:
کره زمین که در جای خود ثابت است، افلاک هفتگانه، از جمله خورشید و ثوابت (آسمان) ، بر گرد آن در گردشند.
این تعریف ازعالم آفرینش بعدها توسط ابوریحان بیرونی (۱۰۵۰-۹۷۳م) وکوپرنیک (۱۵۴۳-۱۴۷۳ ) ریاضیدان و ستاره شناس لهستانی اصلاح شد.
تا روزگار دانته ( ۱۲۶۵-۱۳۲۱میلادی) هم، هنوز اروپا با علوم زمین فاصله زیادی داشت.
در شاهکار ادبی کمدی الهی، بلندترین نقطه زمین بیتالمقدس است که عیسامسیح در آن به شهادت رسید و شرقیترین نقطهی زمین گنگ در هندوستان، وانتهای حد زمین(شاید غربیترین) سویلا در اسپانیاست. راس مخروطیشکل دوزخ دانته در کمدی الهی، درنقطه مرکزی کره قرار دارد. درخیالپردازی دانته نشان اندکیست از هسته گدازان واقعی که در مرکز زمین قراردارد. آیا دراین خیالپردازی ادیبانه عمدا، ازجهان واقعی دوری جسته است؟
هفت قرن قبل از دانته، فردوسی سخن سرای پارسی هم، شاهکار حماسی خود شاهنامه را، با نام، خداوند کیوان و گردان سپهر ... فروزندهی ماه و ناهید و مهر (سروده۳ آغاز کتاب) ، آغاز میکند. و در ۱۲۰ بیت نخست شاهنامه در آفرینش عالم سخن میگوید.
درخشان ترین دستاورد انسان در عصر رنسانس اروپا، نظریه خورشید مرکزی بود، که ۵۰۰ سال قبل از آن، دانشمندان ایرانی مدعی آن بودند وکوپرنیک ستاره شناس لهستانی آن را با زبان علمی بیان کرد و دیدگاه بشر نسبت به جهان هستی دگرگون شد. اما همچنان پیشینیان اروپائی و کلیسای کاتولیک، زمین را مرکز کائنات میدانستند. در سال ۱۶۱۰میلادی گالیله، در تائید نظریه کوپرنیک، از سوی کلیسا پی گرد و محاکمه شد و توبه نامه نوشت. بعد از گالیله، کپلر ریاضیدان و ستاره شناس آلمانی، سرسختانه از این نظریه طرفداری و دفاع کرد.
توفیق تلاش بشر، در شناخت خوی لرزان زمین، در هزاره های گذشته بسیار بسیار کند، در چند سده اخیر کند، و از سدهی۱۷ میلادی و سپس انقلاب صنعتی شتاب گرفت.
از قرن ۱۸ با ظهور دانشمندان علوم زمین و دانش زلزله شناسی ، نظریات نو ظهوری به عرصه دانش عمومی پا گذاشت. نظریاتی که با وجود تفاوت فراوان، همگی به جستجوی علل "عقلانی دانش بنیان" بجای "علل ناشناخته متافیزیکی"، برای زمینلرزه ها، برآمدند.
(ادامه دارد)
در همین پیوند بخوانید:
* مهندس عمران-زلزله- عضو انجمن زلزله ایران
ومدرس سابق مرکز آموزش وزارت راه
ویدیو:
سرنوشت دختر علوم تحقیقات
در دارالخلافه با بهزاد یعقوبی
مرز حریم خصوصی و عرصه عمومی کجاست؟