مادرِ علی حاتمی که رقیه چهره آزاد آنقدر در آن واقعی و ملموس بازی کرد که از خاطر کمتر کسی خواهد رفت. او یکی از ماندگار ترین مادران سینمای ایران است که بعد از بازی در فیلم حاتمی، توجه همه را به ظرفیت های بالای نقش یک مادر بر پرده نقره ای جلب کرد.
اما همه کسانی که در دهه ۶۰ به دنیا آمدهاند، پاییزهایی که از مدرسه برمیگشتند و پای تلویزیون مینشستند تا قصههای مجید را تماشا کنند، به خاطر دارند. آن ها که غرق در قصه این نوه و مادربزرگ می شدند، گاهی گریه می کردند و گاهی می خندیدند، حتی گاهی هم دلشان از آن کلهجوشهایی میخواست که بیبی برای مجید درست میکرد تا هوشش بیشتر شود... بیبی قصههای مجید، مادر کیومرث پوراحمد بود و وقتی خواستند تا سریال قصههای مجید را بسازند، به پیشنهاد پوراحمد در این نقش بازی کرد و توانست بسیار هم موفق باشد و در دل مخاطبان جای خود را باز کند.
اما یک دهه بعد، وقتی تلویزیون را روشن میکردیم تا سریال جدیدی ببینیم، حتما حمیده خیرآبادی، پای ثابت یکی از نقشهای آن سریال بود؛ مادری دلسوز که مخاطب لحظهلحظه را با او زندگی میکرد و همراه میشد.
ثریا قاسمی نیز مانند مادرش، مادرانه بازی می کند. این مادرانگی ها مانند بازی درخشان او در فیلم ویلایی ها گاه آنقدر به چشم آمد که توانست سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل زن در سیوپنجمین جشنواره فیلم فجر را به دست آورد.
در دنبال کردن رد ماندگارترین مادران سینمای ایران اما نمی توان کاراکتر ناییجان در «باشو غریبه کوچک» را نادیده گرفت. زنی که نمادی از زمین و زندگی هم هست. اوست که باشو (عدنان عفراویان) را در پناه خود میگیرد و جای خالی مادری که جنگ از او گرفته، پرمیکند. بازی قابل توجه سوسن تسلیمی در این نقش، خاطرهانگیز و در یاد ماندنی است. «باشو غریبه کوچک» اگرچه درباره پسر جنوبی و جنگ زدهای است که آرامش را در شمال کشور پیدا میکند، اما ستایشی است از مادر ایرانی و جایگاه و منزلت او در تاریخ و فرهنگ کشورمان.
اما کمتر کسی است که گلاب آدینه را بشناسد اما کاراکترهای طوبی و عفت را از یاد برده باشد. سیمای رنج کشیده طوبی در «زیر پوست شهر» تصویری است از همه زنان طبقه فرودست که مهری ویژه و تعصبی خاص نسبت به خانواده و حفظ آن دارند. رخشان بیاعتماد در این درام تاثیرگذار اجتماعی،طوبی را به عنوان محور یک خانواده نشان میدهد زنی مستقل و مقتدر که با وجود کمبودهای فراوانی که در زندگی دارد، عطوفت خود را نثار خانواده میکند. آدینه در فیلم «مهمان مامان» هم به شکلی دیگر این نقش را تجربه کرد. عفت خانم از همان طبقه اجتماعی طوبی است و تقریبا همان دلمشغولیها و دغدغهها را دارد. با این تفاوت که عفت در یک فضای شادتر قرار گرفته و مخاطب میداند که مشکل او بالاخره از طریق همسایهها حل میشود! مقایسه بازی آدینه در هر دو فیلم نشان میدهد که او چقدر روی جزئیات مسلط است.
اما مادران نسل های بعدی سینمای ایران، ما را با ویژگی های متفاوتی در بازی شان مواجه می کنند. فاطمه معتمدآریا، مادر شاخص دهه هشتاد با گیلانه و سیمین است. رخشان بنیاعتماد در «گیلانه» برای اولین بار تصویری از تنهاییهای زنانی ارائه میدهد که به نوعی قربانی جنگ هستند. با دقت روی بازی معتمد آریا متوجه میشویم که درک بالای او از این نقش باعث برجسته شدن آن شده است. تلاش بیهوده گیلانه برای امیدوار نگاه داشتن اسماعیل، دردناک است بدن ویران و بیمار زن، توان کشیدن بار زندگی را ندارد و همه اینها را معتمدآریا در بازیاش نشان میدهد. فرم راه رفتن و خمیدگی بدن این بازیگر ناتوانی گیلانه را موکد میکند.معتمدآریا در «اینجا بدون من» باز هم نقش یک مادر زحمتکش و رنج کشیده را بازی می کند که حاضر است هر سختی را به جان بخرد تا بچه هایش در رفاه زندگی کنند. فراز و فرود شخصیت او در این فیلم از درخشان ترین ویژگی های اوست.
از بازیگران هم نسل او اما، بی شک می توان بیتا فرهی را هم به عنوان مادری شاخص در نظر گرفت. او در فیلم «کیمیا» نقش یک نامادری را در بحبوحه جنگ به زیبایی ایفا می کند. نامادری که آنقدر مادرانه هایش ناب است که می تواند یکی از کاراکتر های مهم این لیست باشد. اما بازی فرهی در «خونبازی» یکی از بهترین بازیهای کارنامه اوست. سیما زنی است تحصیلکرده و مرفه که بحران اعتیاد دخترش او را در موقعیت روحی شکنندهای قرار داده. سیما از سویی تلاش میکند سارا (باران کوثری) را به زندگی پیوند بزند و از طرفی مقابل سماجت و رفتارهای عصبی و پرخاشگرانهاش مستأصل است. این استیصال و رنج مادرانه را به خوبی در بازی بیتا فرهی میتوان دید. رنج مادرانه و ناتوانی سیما در مواجهه با سارا، در بازی فرهی تبلوری مادرانه پیدا کرده است.
اما «م مثل مادر» اصلی ترین شگفتی دهه هشتاد است. ملودرامی احساساتی و اشکانگیز که گلشیفته فراهانی توانسته در آن، تصویری تکاندهنده و تاثیرگذار از عشقی مادرانه ارائه دهد. عشقی که با منطق همسر، چندان همخوان نیست اما اگر آن را از بعد عاطفه مادری ببینیم قابل توجیه است. ترانه علیدوستی نیز در اولین تجربه سینماییاش نقش یکی از جوانترین مادران سینمای ایران را بازی کرد. مادری که به تنهایی و در شرایطی دشوار و بدون حامی، فرزندش را به دنیا میآورد.
اما بازی مریلا زارعی در فیلم سینمایی «شیار۱۴۳» به کارگردانی نرگس آبیار نیز بلاشک یکی از تأثیرگذارترین بازیگرانی است که اگرچه خود هنوز در سن کهنسالی قرار نگرفته ولی در نقش یک مادر شهید ایفای نقش کرده است. بازی روان، یکدست و بی غش این بازیگر توانمند در برانگیخته شدن احساسات تمامی مخاطبان این اثر سینمایی تأثیر شگفتی می گذارد.
در نهایت باید گفت که مادران درخشان در سینمای ایران بی شمارند. آنقدر زیاد که در محدودیت این گزارش نگنجد. چراکه سینمای ایران هر چند در تصویر کردن بسیاری از مدل هایش نا موفق بوده، اما شمایل مادران سرزمیناش را در قابهای مختلف زیبا و باورپذیر و عینی کرده است. از شهلا ریاحی، جمیله شیخی، مهین شهابی، ژاله علو و نیکو و آهو خردمند تا گوهر خیراندیش، پروانه معصومی و مهرانه مهین ترابی. مادرانی که میشود با سرک کشیدن در حافظه تاریخی آنان دریافت که وجه واقعی شان راز ماندگاریشان است...
ویدیو:
سرنوشت دختر علوم تحقیقات
در دارالخلافه با بهزاد یعقوبی
مرز حریم خصوصی و عرصه عمومی کجاست؟