نگرانیهای مشترک امنیتی، چین و روسیه را به هم نزدیک میکند... اما دیدگاههای مشابه تاریخی نیز همینطورند.
وقوع هر جنایت تازهای در اوکراین، سؤالی را در مورد چین ایجاد میکند. مطمئناً دولتهای خارجی متعجب خواهند شد اگر شی جین پینگ، رهبر چین، از ولادیمیر پوتین فاصله بگیرد... آن هم تنها برای جلوگیری از آسیبرسیدن به منافع ملی کشورش.
متأسفانه تاریخچه بیگانگانی که به رهبران پکن نحوه قضاوت در مورد منافع چین را تلقین کرده و میکنند، طولانی بوده و مملو از ناامیدی است. درگیری در اوکراین نیز از این قاعده مستثنی نبوده است. یکی از دلایل این امر ژئوپلتیکی بوده و شامل استدلالی میشود که توسط مقامات چینی و رسانههای دولتی ارائه شده است؛ همچنان که در کلاسهای ویژهای که توسط دانشگاهیان تشکیل میشود، به آموزش «درک درست» از جنگ به دانشگاهیان و دانشجویان نیز پرداخته میشود. این منطق میگوید که آقای پوتین برای دفاع از خود به اوکراین حمله میکند... و این کار را پس از آن انجام داده که امریکا با سوقدادن کشورهای اروپایی به اتحاد نظامی ناتو به روسیه تجاوز کرد. اهمیتی ندارد که این اتفاق، تاریخ را واژگونه کرده و درخواستهای کشورهای اقماری شوروی سابق را برای پیوستن به ناتو به عنوان دفاعی در برابر تجاوز روسیه نادیده میانگارد. برای چین، اتحاد ناتو، یک اقدام خصمانه است... اقدامی که اتحاد امریکا در آسیا را در خاطرش زنده میکند. همین موضوع روسیه را به شریکی ارزشمند در برابر آمریکایی تبدیل میکند که چین قادر به مقابله با آن نیست. با این منطق سرد، عذابهای اوکراین یک عامل حواسپرتی است.
توضیح دوم برای استقبال چین سختتر است و کمتر هم شنیده شده است... چرا که این توضیح نوعی کمپین تلقینی (مراد پذیرش بیچونوچرا و غیرانتقادی مجموعهای از باورها. م.) در حزب کمونیست است. موضوعی که از «تراژدی» فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی درس میگیرد. این امر، رهبری خود را از آقای شی میگیرد... و شی کسی است که فروپاشی شوروی را بحران ایمانِ کمونیستیِ از دسترفته میداند. آقای شی در دهه ابتداییِ رهبری خویش، رهبران و مقامات حزب شوروی را به سبب تبدیلشدنشان به یک کاست خودخواه و از کفدادن کنترل سیاسی محکوم کرده است. مهمتر آنکه آقای شی فروپاشی شوروی را به سبب «نیهیلیسم تاریخی» مقصر میداند... (و اینها هیچ نیستند جز واژگانی که به دشمنان ایدئولوژیک مجال میدهند در بخشهای تاریک تاریخ پنهان شوند. م.)
یک مستند چینی ۱۰۱ دقیقهای وجود دارد که برای کاربرد درونحزبی ساخته شده است؛ عنوانش هست: «نیهیلیسم تاریخی و فروپاشی شوروی، تأملی در ۳۰ سالی که از فروپاشی حزب و ملت شوروی گذشته است.» با وجودی که این فیلم مستند به طور گسترده انتشار پیدا نکرده اما در اواخر سال گذشته مورد مطالعه قرار گرفته است. گزارشهای مختصری از غربالگریها در سراسر چین، در ارگانهای دولتی مرکزی و استانی، و نیز در دانشگاهها و دادگاههای حقوقی، کمیتههای احزاب شهرداری و لااقل یکاداره جنگلداری محلی وجود دارد: شواهدی از کمپینی که از بالا امر شده است (اوامرش را از بالا میگیرد). این فیلم در هیچ سینمایی اکران نشده و در شبکههای تلویزیونی نیز به نمایش درنیامده است؛ اما امکان دارد بشود توی اینترنت آن را جُست.
همین فیلم از استالین تصویری قهرمانانه میسازد. قحطیهایی را که به سبب اقدامات او اتفاق افتاده را به گردن دهقانان متمولی میاندازد که غلات را احتکار میکردند. این سازمان انکار میکند که پاکسازی سیاسی او به کشتهشدن میلیونها نفر منجر شده است؛ اما در عین حال، به برخی از افراط و تفریطهای خویش معترف است. این مستند، متهمکردن آدولف هیتلر و استالین به راهاندازی مشترک جنگ جهانی دوم را (لهستان که دو ظالم از شرق و غرب او را مورد حمله قرار دادند، این موضوع را قبول ندارد) افترا میخواند. و غرب را نیز متهم میکند به اینکه برای دههها با دادن جوایز نوبل به نویسندگان مخالف، دعوت از مقامات اصلاحطلب در مبادلات دانشگاهی و نیز حمایت از جامعه مدنی و مطبوعات در اواخر دهه ۱۹۸۰، به تضعیف اتحاد جماهیر شوروی انجامیده است. از شخصیتهای شرور این فیلم میتوان به نیکیتا خروشچف، جانشین استالین اشاره کرد... کسی که نکوهش فرقه شخصی استالین از جانب او «۹۰ درصد دروغین» دانسته شده است. میخائیل گورباچف، آخرین رهبر اتحاد جماهیر شوروی، به خاطر سیاستهای سرمایهداری مقصر شناخته میشود... که [بنا به ادعای فیلم] اقتصاد برنامهریزی شدهای را که از امریکا بهتر عمل کرده بود، به ویرانی کشانده است. در ادامه صحنههایی از هرجومرج دوران پس از شوروی به نمایش درمیآید... شامل یادبودهای کمونیست سرنگونشده و اوباشی که به سرکوبگران سابق حمله میکنند. و پس از آن دوران پوتین فرا میرسد؛ با کهنهسربازان مغرور جنگ و سربازانی که در میدان سرخ سرود ملی میسرایند. دورانی که در آن از آقای پوتین به سبب سفارش کتب جدید تاریخی و میهنپرستانه استقبال میشود.
فیلم آشکارا عجیبوغریب است. به طوری که برخی وسواسهای روسیه را در دوران پوتین منعکس میکند... از جشنگرفتن پیروزیهای زمان جنگ گرفته تا پارانویایی که در مورد نفوذ غرب وجود دارد. اما دفاعی که از جمعگرایی و اقتصاد برنامهریزی شده در آن صورت گرفته است، حتی وفاداران پوتین را نیز عجیبوغریب مینماید: آنها علاقهمند به سرمایهداری دوستانه هستند، نه مارکسیسم. همچنین که ماشین تبلیغاتی کرملین انرژی خود را صرف کماهمیت جلوهدادن شخصیت استالین نمیکند... همچنان که اصراری بر پررنگسازی قهرمانانِ دیرینهی خویش به معنای واقعی کلمه ندارد. این فیلم به کرّات از جنبههایی از دوران استالین دفاع میکند که مائو تسه تونگ، بنیانگذار چین کمونیست را به خاطر میآورد. مائو، عامل قحطیهای روستایی و پاکسازیهای سیاسیای بود که به نابودی میلیونها نفر انجامید. او به تودهها دستور داد از دستاوردهای جعلی یا ابداعشده کمونهای نمونه درس بگیرند... اقدامی که اغلب آثار فاجعهباری به همراه داشت. در همین حال، این فیلم به ستایش جنبههایی از کارنامه آقای پوتین پرداخته که در مورد شی جین پینگ نیز صدق میکند. رهبر چین کتب تاریخ را بازنویسی کرده و قوانینی را علیه بیاحترامی به شهدای راه خدا! و قهرمانان تصویب کرده است. در زمان آقای شی، ارزشهایی نظیر آزادیِ بیان، ابزارهای براندازی غربی نامیده میشدند... ابزارهایی که برای سرنگونی حزب از طریق «تکاملی صلحآمیز» طراحی شدهاند.
حمایت از جنگ داخلی روسیه، سیاست داخلی خوبی است.
مهمتر از همه اینکه این فیلم به آقای شی کمک میکند نشان دهد حکومتی که به شدت حالت شخصی پیدا کرده باشد، خیلی هم چیزی بدی نیست... و در برههای نیز نشان میدهد که جوانان روسی دارند تصاویر آقای پوتین را میبوسند. انتظار میرود که در اواخر سال، آقای شی برای سومینبار به ریاست حزب انتخاب شود. گزارشهای مربوط به این نمایش مستند نیز با روشهایی کاملاً مشابه پایان مییابند: مقامات بر اهمیت تاریخ «صحیح» تأکید دارند و پس از آن نتیجه میگیرند که آنچه از همه چیز مهمتر است، وفاداری به حزب کمونیست چین و آقای شی است.
هشداری که در این قسمت به دولتهای خارجی داده میشود این است که اساساً چرا آقای شی جنایات پوتین را رد نمیکند. حمایت چین از روسیه تا حدی جنبه ژئوپلتیکی دارد و پوتین به عنوان رفیقی جایگزینناپذیر در جنگ با امریکا تلقی میشود. اما این مهم، محاسبات سیاسی داخلی را نیز شامل میشود. تا زمانی که این موضوع صادق باشد، ایدئولوگهای چینی (ایدئولوگ به طرفدار یک ایدئولوژی گفته میشود... خصوصاً این اصطلاح در مورد آنهایی استفاده میشود که عقایدی سازشناپذیر و جزمی دارند. م.)، درخواست از شی برای «انکار روسیه و همسو شدن با غرب» را مانند این میدانند که از او بخواهی از خودش جدا شود.
#روزنامه اینترنتی فراز #سایت فراز
ویدیو:
سرنوشت دختر علوم تحقیقات
در دارالخلافه با بهزاد یعقوبی
مرز حریم خصوصی و عرصه عمومی کجاست؟