تام مکتاگ
در دورهای زندگی میکنیم سرشار از خشم و آشوب. تهدیدهای وجودی فراوانی برای دموکراسی غربی وجود دارد و به نظر میرسد چیزی در حال تغییر نیست. با وجود تکنولوژیهای رو به فزونی، تغییرات زیادی در حال رخدادن است و اصرار زیادی به تغییر میان افراد وجود دارد. و در عین حال هستند کسانی که نیازمند کنترلگری و مراقبتاند. در میان این تقسیمبندیهای تبآلود، انتخابات در حال تبدیل از «نبرد ایدهها» به «مبارزهای توتمی برای روح یکملت» است. پیشتر شاهد برگزاری مسابقاتی مشابه در ایالاتمتحده و بریتانیا بودهایم... و حالا نوبت فرانسه است.
امروز، یکشنبه مورخ ۲۴ آوریل ۲۰۲۲، رأیدهندگان پای صندوقهای رأی رفتند تا رئیسجمهور بعدی خود را از میان امانوئل مکرون و مارین لوپن انتخاب کنند. امانوئل مکرون، رئیس فعلی، که وعده اصلاحات مدیریتی در داخل و احیای مجدد اروپا، آن هم ورای مرزهای فرانسه را داده است... و رقیب راستِ افراطیِ او یعنی: مارین لوپن، که انقلاب ملیگرایانه داخلی و خارجی را پیشنهاد میدهد. فرانسهی کنونی، تصویری مینیاتوری از جهان گستردهتر را به نمایش میگذارد: تفرقهافتاده، خشمگین و در لبه پرتگاه. با این حال، انتخابات فرانسه، انعکاسِ گونه دیگری از اروپا و غرب نیز هست: خیزش بیامان راست ناسیونالیست؛ آن هم ناشی از عواملی دورتر از مرزهای کشور.
در نگاه اول تمام سناریوها تلخ به نظر میرسند. پیروزی لوپن یک رهبر راستِ افراطی را به قدرت میرساند که متعهد است به حذف برخی از اساسیترین اصول اتحادیه اروپا و تضعیف آن از درون... تجسم ویکتور اوربان فوقِ قدرتمندی که سلاحهای هستهای دارد و کینه گالی. حتی با وجود پیروزی امانوئل مکرون نیز فرصت چندانی در اختیار لیبرالها و میانهروها نخواهد بود.
از جمله مشکلاتی که وجود دارد این است که به نظر میرسد موفقیت اولیه مکرون در سال ۲۰۱۷ شرایطی را برای شکوفایی افراطیها ایجاد کرده است. او از دولت فرانسوا اولاند بیرون آمد تا حزب خویش را ایجاد کرده و سِمت ریاستجمهوری را به عنوان یک میانهروی شورشی که قول میدهد فرانسه و جایگاه آن را در اروپا و جهان احیا کند، تصاحب نماید. با این حال مکرون با انجام این کار دو حزب سنتی فرانسه را در راست و چپ میانه نابود کرد. در دوران ریاستجمهوری مکرون بسیاری او را رئیسجمهوری متکبر و دور از دسترس میدانستند... او از دید عموم مردم شخصیتی منفور داشت... نمادی از نخبگانِ دور از دسترس.
بنابراین اپوزیسیون در کسوت لوپن و ژان مک ملانشون (رهبر چپ افراطی) با هم تلفیق شد؛ دو نفری که به یورو بدبین بوده و مخالف جهانیشدن هستند. پس در چنین شرایطی سرنوشت مکرون، مانند برخی از تراژدیهای یونانی میتواند این باشد که شرایطی برای انقلاب ملیگرایانه ایجاد کند... انقلابی که او معتقد بود به تنهایی قدرت متوقفساختنش را دارد.
منتسکیو، فیلسوف فرانسوی، زمانی نوشت: تاریخ نه به صورت تصادفی، بلکه براساس علل زیربنایی اداره میشود. او استدلال میکرد که اگر نبردی شکستخورده توانسته باشد ایالتی را ویران کند، یک روند (عامل) کلی به نابودی آن ایالت انجامیده است. نکته این است که ما باید نگاهی فراتر از رویدادهای خاص داشته باشیم تا بتوانیم روند کلی را تشخیص دهیم. این سومین انتخابات ریاستجمهوری در ۲۰ سال گذشته در تاریخ فرانسه است که به تهدیدی آشکار برای نظم لیبرال تبدیل شده است. پیروزی مکرون به تنهایی برای توقف این روند کافی نخواهد بود. تهدید راست افراطی (و چپ افراطی) برای فرانسه حالا [با گسترش اروپا و غرب] بیش از هر دوران دیگری در دوره احتمالی دوم مکرون بقا خواهد یافت.
روند از قبل کاملاً معلوم است. در سال ۲۰۰۲، رأیدهندگان فرانسوی، چنان شوکه بودند که ژان ماری لوپن، نامزد راست افراطی ۸۲.۲ درصد رأی مخالف کسب کرد. در سال ۲۰۱۷، مارین، دختر ژان ماری به دور دوم رفت و ۳۳.۹ درصد از آراء را به دست آورد. نظرسنجیهای امسال هم نشان میدهد که مارین لوپن حدوداً ۴۵ درصد آراء موافق را به دست میآورد.
برندهشدن مکرون در این انتخابات نه به معنای عالیبودن همهچیز خواهد بود و نه عکس آن. پیروزی مکرون، درست مثل نزدیکشدن لوپن به او، بازتابی از فرانسه خواهد بود. اختلافات و خشم در فرانسه، تنها گویای روندی خاص در خود این کشور نیست؛ بلکه روالی عمومیتر را در غرب نشان میدهد. انتخاباتی اگزیستانسیال، همانقدری فرانسه را رنج میدهد که ایالاتمتحده، بریتانیا و سایرین را. بریتانیا در سال ۲۰۱۴ همهپرسی استقلال اسکاتلند را برگزار کرد. در سال ۲۰۱۶، همهپرسی عضویت در اتحادیه اروپا. و در سالهای ۲۰۱۷ و ۲۰۱۹، انتخاباتی عمومی که در آن یک نامزد چپ افراطی و مخالف ناتو، رهبر حزب اصلی مخالف بود. در مورد ایالاتمتحده هم همهمان میدانیم در سال ۲۰۲۴ چه اتفاقاتی خواهد افتاد.
یکی از موضوعات مهم انتخابات فرانسه، افزایش هزینههای زندگی است... فشاری که در حال حاضر بر سیاست هر کشور دیگری در اروپا و امریکای شمالی نیز وارد میشود. علاوه بر این، مسائل مربوط به مهاجرت، چندفرهنگگرایی، و جهانیشدن وجود دارند که در بریتانیا و ایالاتمتحده و مناطقی دیگر در صدر دستور کار قرار گرفتهاند. ژرار آرود، سفیر سابق فرانسه در واشنگتن، اخیراً خاطرنشان کرد که این مبارزات انتخاباتی ریاستجمهوری ثابت میکنند که فرانسه «با همان بحران عمیق سیاسی، اجتماعی و فرهنگی مثل اکثر دموکراسیهای غربی» مواجه است.
احساس اضطرابی که حالا در تخیل عمومی فرانسه و بریتانیا و ایالاتمتحده وجود دارد، مرا یاد دوران دیگری از آشفتگی و تغییر میاندازد. بریتانیای ادواردی اغلب به عنوان دورانی از مدنیت اوایل قرن بیستم پیش از فاجعه جنگ جهانی به تصویر کشیده میشود. با این حال این دوران در واقعیت دوران تغییرات عمیق تکنولوژیکی، تقسیمات تبدار ایدئولوژیکی و ایدههای جدید و مقاومتهای شدید بوده است... دوران حق رأی و شورش ایرلندی، تکبر بالا در امپراطوری و مخالفت شدید با آن. جی بی پریستلی، در کتاب خود با عنوان «ادواردیان» آن را زمانی توصیف میکند که بسیاری از مردم در تلاشاند به گذشته بچسبند... در حالی که بسیاری دیگر سعی دارند خود و دیگران را به سوی آیندهای بکشانند که خودشان طراحی کردهاند. به نظر آشنا میآید. آن زمان نیز مانند امروز دورانی بوده که در آن، گذشته از بین رفته و آینده نیز به هیچ وجه شبیه آنچه تصورش میکنند، نیست.
سیستمهایی که امروز داریم بار دیگر سعی دارند تمایلات رقابتیای را که به تغییرات جهان پیرامونی واکنش نشان میدهند، مهار کنند. زیبایی بزرگ دموکراسیها این است که آنها با نیازهای جوامع خود همساز میشوند... هر چند به نظر میرسد در دموکراسیهای معاصر چیزی تغییر کرده است.
واقعیت این است که سیستمهایی که قادر به تغییر در برابر تقاضاهای رو به تغییر مردم نیستند، در برابر نارضایتیها نیز آسیبپذیرند. سیستم فرانسوی، که دارای یک مرکز فوقالعاده قدرتمند است، به طور خاص جهت جلوگیری از چنین تهدیداتی طراحی شده است. با این حال، همین متمرکزبودن، فضای اندکی را برای کسانی باقی میگذارد که احساس محرومیت را نسبت به یک سیستم دارند. جمهوری پنجم در سال ۱۹۵۸ توسط شارل دوگل ایجاد شد تا ایراداتی را که در مورد جمهوری چهارم تصور میشد، برطرف نماید. با این حال به راحتی میتوان فراموش کرد که دوگل یکدهه بعد، پس از از دست دادن کنترل شورشهای سال ۱۹۶۸ از ریاستجمهوری انصراف داده است.
با توجه به فشاری که بر دموکراسیهای غربی وارد میشود نباید تعجب کنیم که مردم فرانسه بار دیگر روشهای خاص خود را برای نشاندادن نارضایتیشان پیدا میکنند... چه از طریق اعتراضات خیابانی جلیقهزردها و چه احزاب افراطی در چپ و راست. و نباید فکر کنیم که این چالش صرفاً مختص فرانسه است.
چالش در فرانسه مانند باقی دنیای غرب، شبیه چالشی است که ادواردیها پیش از فروپاشی دنیاشان در آن فاجعه جبهه غربی با آن مواجه شدند... همان چالشی که دوگل نیز نیمقرن بعد با آن روبرو شد. پیروزی امانوئل مکرون، هرچند ممکن است برای نظم لیبرال اطمینانبخش باشد، اما به تنهایی کفایت نمیکند؛ همانطور که پیروزی جو بایدن در ایالاتمتحده نیز به هیچ وجه کافی نبود. این خود سیستم است که باید نشان دهد قدرت برطرف ساختن نارضایتی رأیدهندگان را دارد.
#روزنامه اینترنتی فراز #سایت فراز
ویدیو:
سرنوشت دختر علوم تحقیقات
در دارالخلافه با بهزاد یعقوبی
مرز حریم خصوصی و عرصه عمومی کجاست؟