حالا دیگر پس از آن همه جنجال در فضای مجازی کمتر کسی هست که نام او را نداند یا او را نشناسد. فیلم سینمایی «شنای پروانه» بر اساس شخصیت او ساخته شد و بر پرده سینما رفت. فیلم مستندی هم درباره زندگی او ساخته شد و عکسش نیز تیتر یک روزنامهها شد. صحبت از وحید مرادی است که به او لقب «گنده لات» پایتخت یا «عقاب ایران» دادند و به دلیل رجز خوانی در فضای مجازی تحت تعقیب پلیس قرار گرفت و طی یک عملیات تعقیب و گریز هنگامیکه قصد فرار از دست ماموران پلیس را داشت به ضرب ۷ گلوله پلیس زمینگیر و سپس دستگیر شد. به زندان افتاد و درست یک شب پس از آزادی در حالت مستی «حسین» دوست صمیمی خود را به قتل رساند و اینبار هنگامیکه قصد خروج از کشور را داشت در چند صد متری مرز دستگیر و برای پانزدهمین بار زندانی شد. پرونده قتل ارتکابی او در حال گذر از راهروهای دادسرا بود تا حکم قصاصاو صادر شود، اما پیش از صدور حکم قصاص طی یک درگیری در زندان رجاییشهر با ضربات قمه ۵ زندانی دیگر به قتل رسید و مرگ او را به یک متهم به قتل دیگر به نام «سعید صالح» نسبت دادند که خودش مدعی است قاتل وحید مرادی نیست، اما برای سومین بار به اتهام قتل وحید مرادی به قصاص محکوم شد و تا حدودی امیدهایش برای برائت از قتل انتسابی به یاَس تبدیل شد و اینک در انتظار سرنوشتی چه بسا تلخ، روزهای حبس خود را سپری میکند. سعید نیز پیش از این در ۱۳ بهمن ماه سال ۹۵ طی یک نزاع در خیابان منصور مرد ۴۵ سالهای را با شلیک اسلحه شکاری به قتل رسانده بود.
وحید مرادی در زمان حیاتش مورد توجه رسانههای بسیاری قرار گرفت و آن زمان درباره جزئیات ماجرای قتل دوستش حسین گودرزی گفته بود: «پس از پخش فیلم و توهینهایی که در فضای مجازی کرده بودم، از سوی پلیس مورد تعقیب قرار گرفتم. در منطقه شمالی کشور بودم که نیروهای پلیس، مرا شناسایی کردند؛ آخرین بار با ۷ گلوله که از سوی پلیس به پایم شلیک شده بود، دستگیر شدم. پس از حدود یک ماه و نیم که آزاد شدم، چندتن از دوستانم جشن آزادی برایم در منطقه ولنجک گرفتند. به اتفاق چند نفر در آن مهمانی، حجم بسیار زیاد مشروبات الکلی مصرف کرده بودیم که پس از مستی، متأسفانه مقتول و دوستانش به من توهین کردند و فحش ناموسی دادند. پس از فحاشی آنها، من نیز پاسخشان را دادم که این امر موجب درگیری فیزیکی ما شد؛ البته آنها با شیشههای مشروب به من حمله کردند و من مجبور شدم با چاقویی که از قبل همراه داشتم، از خود دفاع کنم.» وحید مرادی پس از دستگیری به زندان رجایی شهر منتقل شد، تا اینکه غروب یازده اردیبهشت خبر مرگ او در زندان منتشر شد. این بار دیگر نام «عقاب ایران« حسابی سر زبانها افتاد. پس از قتل وحید شایعات بسیاری در فضای مجازی در خصوص قاتل او و اینکه فرمان قتل او از خارج از زندان و توسط یکی از دشمنانش به نام (ه ـ ک) که زمانی از دوستان صمیمیاش بود صادر شده است و طرفداران وحید مرادی در فضای مجازی شروع به تهدید ه – ک میکردند تا اینکه او نیز در یکی از خیابانهای تهران مورد حمله یه فرد قمه به دست قرار گرفت و شخصی در فضای مجازی اعلام کرد که ضارب ه – ک بوده و این اقدام را به انتقام مرگ وحید مرادی انجام داده است. ه – ک از مرگ نجات پیدا کرد اما تهدیدات طرفداران وحید مرادی برای گرفتن انتقام از قاتلین او همچنان ادامه دارد.
دوشنبه ۱۱ اردیبهشت ماه ۱۳۹۷ پایانی نافرجام برای مردی بود که خود را عقاب ایران لقب داده بود یا آنکه طرفدارانش این لقب را به او داده بودند. ۵ سال از زمان ازدواجش میگذشت و حاصل زندگیش تا آن زمان ۱۵ بار حبس در فواصل زمانی مختلف و یک پسر ۴ ساله بود که آرزو داشت که پا جای پای خودش نگذارد و روزی دکتر شود.
آدمهای زیادی از مردانگیهای وحید صحبت به میان میآوردند و هنوز نیز این تعارف ادامه دارد. در یکی از صفحههای طرفداران وحید مرادی یکی از کسبه معتبر تهران از گرفتن حقش توسط وحید مرادی صحبت میکرد و اینکه به جای دستمزدش آدرس خانههایی را در خیابان خاوران به او داد تا در گرمای تابستان برای آنها کولر آبی بخرد و به خانههایشان ببرد.
سرانجام روز مرگ وحید مرادی از راه رسید دوشنبه خونینی که نام وحید را برای همیشه بر سر زبانها انداخت و او را سوژه فیلمسازان و خبرنگاران کرد تا قلمهای بسیاری در مورد او فرسوده شود و فیلمهایی ساخته شد و روی میزهای تدوین قرار گرفت. دوربینهای زندان آخرین لحظات و آخرین نفسهای وحید مرادی را ضبط کرد.
رسانهها فردای روز حادثه جزئیات ماجرای قتل وحید را تشریح کردند. درگیری مرگبار بین زندانیان، دوشنبه یازده اردیبهشت در محوطه زندان آغاز شد، اما دقایقی بعد وحید به داخل سلول بازگشت. این بار سه زندانی وارد سلول شدند و او را با ۵ ضربه چاقو به قتل رساندند. با باز بینی فیلم دوربین مدار بسته زندان سه نفر به عنوان قاتلان وحید مرادی شناسایی شدن سعید متهم اصلی قتل وحید مرادی، ماجرا را اینگونه روایت میکند: «وحید از زمانی که وارد زندان شد برای خودش باند تشکیل داد. به همه میگفت: من عقاب ایران هستم و نوچههایش را اجیر کرده بود تا به سالن دیگر زندان حمله کنند. زندانیان دیگر را اذیت میکرد و برای همه خط و نشان میکشید. دو ساعت قبل از این درگیری من را برای تحقیقات در پرونده قبلیام به پلیس آگاهی برده بودند. وقتی به زندان برگشتم متوجه شدم وحید اندرزگاه را به هم ریخته است. من شناختی نسبت به او نداشتم و در زندان با او آشنا شدم. هنگامیکه من از اداره آگاهی به زندان برگشتم وحید در هواخوری به خاطر یک چشم تو چشم شدن ساده با یک زندانی دیگر درگیر شده بود و من در آن درگیری شرکت نداشتم. هنگامیکه به اتاقم بازگشتم وحید به همراه دوستانش به بند ما آمد و روی همبندیهای ما روغن داغ و آبجوش پاشید و در نهایت در جریان نزاعی که من هم در آن تیزی خوردم فوت شد.»
دکتر «نعیم رضا نظامی» وکیل مدافع وحید مرادی که بعدها وکالت خانواده او را نیز به عهده گرفت در خصوص وحید مرادی به فراز میگوید: «من داوطلبانه و یکباره وارد این پرونده شدم، از وحید مرادی هیچ شناختی نداشتم. اما بعدها که شناختم از دنیای آنها بیشتر شد، پرونده او برایم مهم شد. چون تحقیقات کاملی انجام دادم و سیر تاریخی لات، گنده لات، لوتی و لوطی، همه را درآوردم و شاید بتوان بین طیب و شعبان بیمخ با وحید مرادی و (ه- ک) ارتباطاتی در نظر گرفت. تیتر و عکس روزنامه سازندگی مورخ ۵ تیرماه ۱۳۹۹ برایم بسیار جالب به نظر رسید. همیشه عکسهای خشن از وحید منتشر میشد. در جریان شکایت من بهعنوان وکیل مدافع خانواده وحید از تهیه کننده فیلم شنای پروانه من دنبال این بودم که ثابت کنم وحید در چه خانوادهای رشد کرد، اما بعضی از آدمهای این جامعه خیلی راحت اسم اراذل و اوباش را بر روی او گذاشتند.»
شاید بتوان داستان غمناک زندگی وحید مرادی و سعید صالح را به داستان زندگی شخصیت اصلی فیلم «قیصر» پیوند داد. کلاه مخملیهایی که در طول تاریخ کلاههایشان را از سر برداشتند و شلوارهای شش جیب و کفش کتانی را جایگزین کت و شلوارهای مشکی کردند، اما در تفکر جاهلی آنها تغییری ایجاد نشد. اما آنچه در این میان مشهود است پشیمانی قلبی آنها است که آرزو میکنند ای کاش از روز اول قدم در راه خلاف نمیگذاشتند یا حداقل ثمره زندگیشان قدم در راه بهتری بگذارند.
ویدیو:
سرنوشت دختر علوم تحقیقات
در دارالخلافه با بهزاد یعقوبی
مرز حریم خصوصی و عرصه عمومی کجاست؟