کافی است فرد مورد نظر را به صدا و سیما برده، جلوی دوربین نشانده و خبرنگار نیز چند سوال از او بپرسد. همینجاست که مسیر تفهیم اتهام و برگزاری جلسه دادسرا و دادگاه و حتی صدور حکم را به یکی از استودیوهای صدا و سیما میانبر میزنند. با توجه به شواهد، متولیان تولید برنامه در رسانه ملی در تلاشند تا پدیده اعتراف تلویزیونی را که به عقیده برخی، مصداق اعتراف اجباری است، به عرصه اقتدارنمایی افراد و نهادهای خاص تبدیل کنند. نهادهایی که شاید زورشان به زور دولت نیز میچربد.
آخرین نمونه از این تولیدات، «سپیده رشنو» مقابل دوربین اعتراف نشسته است. دختر جوانی که چندی پیش با خانم چادری در یکی از اتوبوسهای خط ویژه تهران درگیر شده بود. چند روز پس از این اتفاق، یکی از کاربران فضای مجازی از بازداشت «رشنو» توسط نهاد امنیتی خبر داد. این گام نخست از اقتدارنمایی بود. حالا اما، نشاندن دختر جوان با چهرهای مغموم و رنگپریده جلوی دوربین صدا و سیما، مهر تاییدی بود براثبات این اقتدار بینظیر! قدرتی که شاید تنها در برخورد با رهگذران در خیابان و اتوبوس و مترو نمود مییابد. قدرتی که قسمتی از آن، زاده جنگ مردم با مردم است.
باتوجه به نخنما شدن تکنیک اعترافات تلویزیونی در اذهان عموم مردم، یکی از پرسشها این است که چرا مسوولان صداوسیما، همنظر با مسوولان نهاد امنیتی کشور همچنان اصرار به تولید چنین برنامههایی دارند؟ با توجه به عدم استقبال عمومی از این تکنیکها و نخنما شدن آن در افکار اکثریت مردم، این تولیدات چه تاثیری میتواند بر بدنه اجتماعی داشته باشد؟ روزنامه اینترنتی فراز در این رابطه با «طیبه سیاوشی»، سیاستمدار و نماینده دوره دهم مجلس شورای اسلامی گفتوگو کرده است.
سیاوشی با اشاره به عدم تاثیرگذاری این شیوهها در اقناع عمومی گفت: «این تکنیک و راهبردی که از طرف حاکمیت در پیش گرفته شده اگر قرار بود مورد پذیرش مردم باشد، خیلی پیشتر از اینها تاثیرش را میدیدیم. طی ۱۰ سال اخیر، مواردی که تحت عنوان اعترافات در صدا و سیما پخش شده پاسخگو نبوده و مردم را اقناع نکرده است. برخی این حرفها را اعترافات اجباری میدانند و برخی معتقدند که این اعترافات، تنها راه نجات افراد است. این شیوه بدی است که به همین سرمایه اجتماعی حداقلی که امروز وجود دارد آسیب میزند و فاصله بین مردم و حاکمیت را بیشتر میکند. این اعترافات اما، در مساله حجاب اصلا ضرورتی نداشت. صدا و سیما قصد داشت چه چیزی را ثابت کند؟».
او افزود: «با این اقدامات، آسیب وحشتناکی را به جامعه زنان وارد کردهاند و یک جنگ خیابانی راه انداختهاند. این جنگ علیه چه زنانی است؟ یک نمونهاش همین خانمی است که در تلویزیون اعتراف اجباری کرده است. زنانی که متعلق به لایه پایین طبقه متوسط و حتی طبقه فرودست هستند. این روزها در مترو، خانمهایی با پوشش متعارف نیز از حضور گشت ارشاد در ایستگاهها هراس دارند. وحشت و اضطرابی که با این اقدامات در جامعه ایجاد کردهاند کم نیست و نتایج منفیاش را خواهند دید. امیدوارم بروز این نتایج خطرناک نباشد و آسیبی به جامعه نزند. این تحقیرها و توهینها هر روز روی هم جمع شده و روزی سر باز خواهد کرد. یک دستگاهی باید پاسخگو و التیام بخش باشد. همانطور که دستگاه انتظامی کشور پس از برخورد گشت ارشاد با یک مادر وادار به عذر خواهی شد. این اشتباهها را تا کی تکرار میکنند؟ هرسال تابستان همین شیوه در کشور در پیش گرفته میشود و میبینیم که طی این سالها، تاثیرگذار نبوده است.»
این نماینده پیشین مجلس در اشاره به این که برخورد با این دختر جوان، یک قدرتنمایی سیاسی بود گفت: «این خانم مرتکب چه جنایتی شده بود؟ حتی اختلاسگران بزرگ را نیز وادار به اعترافات اجباری نمیکنند که با این دختر خانم جوان کردند و با آینده ایشان و خانمهای دیگر آسیب زدند. اما در کل این اتفاق، از خیابان تا صداوسیما، یک صحنه قدرتنمایی سیاسی بود و هیچ پایه ایدئولوژیکی نداشت. کجا بهتر از صداوسیما و خیابان که این قدرتنمایی را به رخ مردم بکشند؟ درگیری این خانم جوان، کاملا شخصی بود. اینها، یک درگیری فرد به فرد را به صحنه ملی و صحنه عمومی جامعه کشاندند. بعدها نیز اتفاق را در رسانه ملی برجسته کردند تا اشتیاق برخی را به سرکوب جامعه زنان تغذیه کنند.»
سیاوشی افزود: «امام خمینی در ابتدای انقلاب تاکید داشتند که زنان در همه صحنهها حضور داشته باشند. زنان نیز در دانشگاه، در ساختار دولت و عرصههای عمومی جامعه حضور داشتند و امروز نمیتوانند این حضور را تنها به نشستن در خانه و فرزندداری تقلیل دهند. نه اعتراف اجباری و نه سرکوب در خیابان، نمیتواند وظیفهای را که زنان در این ۴۰ سال و پیش از آن احساس کردهاند از بین ببرد. زنان یک وظیفه اجتماعی دارند و همین وظیفه اجتماعی است که وظیفه مادری و وظیفه زن بودنشان را پررنگ میکند».
پیشتر، «انسیه خزعلی»، معاون امور زنان و خانواده ریاست جمهوری در واکنش به افزایش سختگیریهای اجتماعی در ماههای اخیر گفته بود: «ما گشت ارشاد نداریم؛ پلیس امنیت اخلاقی داریم. شاید ۱۰ درصد از مواردی که نیروی انتظامی برخورد میکند درباره مسأله پوشش است آن هم درباره بیحجابی و برهنگی است وگرنه اکثر برخوردهای نیروی انتظامی با مسأله سرقت، زورگیری و مواد مخدر است». طیبه سیاوشی در انتقاد از این سخنان گفت: «متاسفانه، معاونت امور زنان ریاست جمهوری دولت سیزدهم نیز با کشاندن بحث گشت ارشاد به حوزههای غیر مستند و بدون تکیهگاه قانونی، به شکل بسیار ناخوشایندی به این مساله ورود کرد. معاونت امور زنان میتوانست به عنوان یک دستگاه واسطهای و تنها دستگاه حامی زنان در دولت نقش پررنگتری در این ماجرا داشته باشد. آقای رئیسی نیز در جلسه هیات دولت با برخوردهای شخصی و سلیقهای مخالفت کردهاند. اما این برخوردهای اخیر دقیقا شخصی و سلیقهای است. با این دستفرمان و با دخالت افراد دیگر در امور، جایی برای خودنمایی دولت باقی نخواهد ماند و سر دولت بیکلاه میماند».
سیاوشی با اشاره به اینکه صداوسیما به جای فرهنگسازی، بخشی از وظایف دستگاههای دیگر را انجام میدهد گفت: «تنها نهادی که اینها بتوانند برای جلب رضایت جامعه هدفشان در آن خودنمایی کنند، صدا و سیما است. صداوسیما قرار بود یک دانشگاه باشد اما امروز به عرصهای برای پخش این صحنههای دردناک تبدیل شدهاست. من به عنوان یک زن نتوانستم تا آخر مصاحبه را نگاه کنم. اما عدهای که مایل بودند این اتفاق در صداوسیما بیفتد، راضی بودند و معتقند که صداوسیما وظیفهاش را به خوبی اجرا کرده است. ما میدانیم که این عده چه کسانی هستند اما فکر میکنم این اقدام صداوسیما حتی با خواسته دولت سیزدهم نیز مغایرت داشت.
او همچنین اضافه کرد: «بودجه صداوسیما و با دستگاههای بزرگ دولتی مثل وزارت راه و ساختمان یا وزارت کار برابری میکند. بر اساس آمار رسمی، پربینندهترین برنامههای رسانه ملی، تنها حدود ۴۶ درصد جامعه را پوشش داده و اکثریت جامعه، بیننده این برنامهها نیستند. مردم هنوز از طریق شبکههای دیگر به اخبار و برنامههای سرگرمکننده دسترسی دارند. در نتیجه بهتر است صدا و سیما به جای اجرای بخشی از وظایف دستگاههای دیگر به جایگاه اصلی خود بازگردد. اگر بودجهگیری ۴۰ ساله موسسات فرهنگی و صدا و سیما برای آموزش و فرهنگسازی موثر بود، امروز حداقلی از تاثیر را در جامعه میدیدیم. اینها به وظایف خودشان عمل نکردند؛ از مردم چه انتظاری دارند؟»
ویدیو:
سرنوشت دختر علوم تحقیقات
در دارالخلافه با بهزاد یعقوبی
مرز حریم خصوصی و عرصه عمومی کجاست؟