روز سه شنبه فیلمی در شبکه های اجتماعی دست به دست می شد که نشان می داد یک زورگیر در روز روشن، جلوی چشم ده ها شهروند و میان ترافیک سنگین اتوبان نیایش، بی پروا به اتومبیل یک زن حمله ور می شود و اقدام به سرقت از وی می کند و در نهایت از صحنه می گریزد. در فاصله یک روز رئیس پلیس آگاهی پایتخت از دستگیری این سارق خبر داده است. سرهنگ کارآگاه ولیپور گودرزی توضیح داده که این فرد زورگیر در جریان تحقیقات پلیس به ۱۰۰ فقره سرقت به عنف در سطح خیابانهای شهر تهران اعتراف کرده است.
در رابطه با همین خبر و زوایای مختلف رویداد مورد اشاره می توان به چند مساله پرداخت.
نکته اول این است که چرا یک سارق زورگیر باید به گفته پلیس بعد از ۱۰۰ فقره سرقت دستگیر شود. حتما سرعت عمل پلیس در دستگیری این فرد پس از پخش فیلم زورگیری وی از یک زن نکته مثبت و قابل تقدیری است اما نباید باعث فراموشی این سوال شود که پلیس در ۱۰۰ فقره سرقت قبلی این زورگیر کجا بود؟
در واقع مساله این است که این سارق زورگیر پیش از اقدام اخیر خود ۱۰۰ بار سابقه ارتکاب به جرم موفق داشته و این یعنی اینکه ۱۰۰ بار توانسته از دست ماموران قانون بگریزد و برای سرقت و ارتکاب به جرم بعدی خود آماده شود. مساله قابل توجه این است که به گفته پلیس جرائم قبلی وی نیز از جنس همین زورگیری های خیابانی بوده. یعنی احتمالا او بارها قبل از این زیر چشم دوربین های مداربسته یا مقابل نگاه شهروندان و افرادی دیگر اقدام به همین کار کرده بوده.
آیا این برای خود پلیس و بقیه نهادهای مسئول امنیت شهری یک زنگ خطر نیست؟ چرا یک سارق زورگیر که احتمالا بدون نقشه قبلی و تنها بر اساس موقعیت دست به ارتکاب جرم می زده باید ۱۰۰ بار سابقه سرقت موفق داشته باشد؟ نگران کننده تر اینکه احتمالا او تنها موردی نیست که چنین دست آمارهایی در قبالش صدق می کند.
نکته دوم اما به شکل حساس شدن بر می گردد. سوال ساده است؛ آیا اگر فیلم این زورگیری پخش نمی شد باز هم پلیس به دنبال دستگیری این فرد می رفت؟ شاهد ماجرا هم همان ۱۰۰ مورد ارتکاب به سرقت وی است که احتمالا از آنها فیلمی منتشر نشده. قطعا حساس شدن پلیس بعد از انتشار چنین فیلمی و اقدام آنها یک نکته مثبت است اما چرا باید در موارد زیادی از جرایم، رسانه ای شدن ارتکاب به جرم عامل محرک برای پلیس باشد؟
احتمالا می توان حدس زد که چه تعداد فراوانی از سرقت ها و جرائم مشابه در طول روز رخ می دهد که چون فیلمی از آنها وجود ندارد یا منتشر نمی شود، حساسیت خاص را هم بر نمی انگیزد. به طور مثال بسیاری از شهروندان سابقه مراجعه به کلانتری ها و گزارش انواع مختلف سرقت را دارند. حتی خیلی ها این موقعیت را تجربه کرده اند که یک مورد ارتکاب به چنین جرائمی را با ارائه فیلم دوربین های مداربسته به کلانتری ها و مراکز پلیس گزارش داده اند. آیا تجربه شهروندان از پیگیری این گزارش ها همین میزان جدیت را که در قبال جرائمی که فیلم آنها به صورت عمومی منتشر می شود، نشان می دهد؟
اینجا شاید بد نباشد که دوباره گریزی هم به مساله همیشگی گشت ارشاد بزنیم؛ پلیس بارها در قبال سوالات و انتقاداتی که درباره عدم رسیدگی به مسایلی مانند نظم رانندگی شهری یا همین موضوع پیگیری سرقت ها مطرح می شود، بحث کمبود نیرو و امکانات را پیش کشیده است.
در شرایطی که کار سارقان زورگیر در کشور به سرقت در روز روشن و جلوی چشم دیگران رسیده و اوضاع نظم رانندگی در شهرها نیز مشخص است، اولویت دادن نیرو و امکانات برای موضوعی مانند گشت ارشاد چقدر است؟ این سوال قطعا سوالی بسیار تکراری است اما تکراری شدن آن چیزی از واقعیتش کم نمی کند.
به عنوان نکته چهارم سراغ آماری از خود پلیس می رویم؛ همین هفته گذشته سردار مهدی حاجیان، سخنگوی فراجا گفته بود جامعه آماری سارقان خرد روز به روز در حال افزایش است و گاهی یک سارق گاهی برای ۴۰ بار دستگیر می شود. سال ۹۹ علیرضا لطفی، رئیس وقت پلیس آگاهی تهران گفته بود ۵۰ درصد سرقتهای ایران سرقتاولی هستند.
همچنین آمارهای مورد تائید پلیس از افزایش ۴ و نیم برابری نرخ سرقت طی سال های ۱۳۹۵ تا ۱۴۰۰حکایت دارد و طبق گزارش معاونت اجتماعی و پیشگیری از وقوع جرم قوه قضائیه آمار سرقت در ۱۵ سال گذشته بیس از ده برابر شده است.
اینجاست که باید بگوییم مساله سرقت در ایران تنها توجه و تمرکز پلیس و دستگاه قضایی را نمی خواهد و کل نظام سیاستگذاری عمومی کشور باید متوجه این مساله شود. اینکه شرایط اقتصادی-اجتماعی کشور به کدام سمت رفته که آمار سرقت چنین اعداد بزرگ و نگران کننده ای را تجربه می کند؟
اینجا باید قدری هم به پلیس حق داد که روند رشد این آمارها از روند تزریق بودجه و امکانات به این نیرو به شکل جدی جلوتر افتاده و این مساله باید باعث نگرانی و توجه جدی نظام تدبیر کشور شود. با این شرایط اداره کشور چرا نباید منتظر شدت گرفتن و افزایش بیش از پیش این آمارها باشیم؟
ویدیو:
سرنوشت دختر علوم تحقیقات
در دارالخلافه با بهزاد یعقوبی
مرز حریم خصوصی و عرصه عمومی کجاست؟