برنامهی شیوه در شبکه ۴ طی دو هفتهی گذشته مناظرههایی بین منتقدان و موافقان شرایط فعلی برگزار کرده است. جبار رحمانی -پژوهشگر حوزهی مردمشناسی و انسانشناسی- و سجاد صفار هرندی-پژوهشگر حوزهی جامعهشناسی- مهمانان جمعهشب (۸ مهرماه بودند) بودند تا اتفاقات دو هفتهی اخیر را از منظر علوم اجتماعی بررسی کنند. پرسش برنامهی شنبه این بود که «آیا علوم اجتماعی، جامعهی ایرانی را فهمیده یا صرفا نگاه نقادانه مطرح کرده است؟»
سجاد صفار هرندی، علوم اجتماعی را دانشی وارداتی معرفی کرد که جریان اصلی آن با سنت، بوم و تاریخ نزدیک ایران نسبت نزدیکی ندارد. رحمانی در مخالفت با صفار هرندی وارداتی بودن علوم اجتماعی را رد کرد و گفت: «علوم اجتماعی در ایران از سر تصادف شکل نگرفته و نخبگان جامعه از دوران مشروطه و پهلوی اول دغدغهی مردم و جامعه را داشتند و مسائل آنرا میفهمیدند و برای ارتقاء سطح جامعه تلاش میکردند.»
به باور او باید علوم اجتماعی را در نسبت فرهنگ و قدرت فهمید. رحمانی شکوفایی همهی ساحتهای علمی در قرن ۳-۴ هجری را به ایجاد معرفتشناختی در جامعهی آن دوران مرتبط دانست که باعث شد «تفاوت» بهعنوان امری که بر اساس خلقت الهی مشروعیت دارد، پذیرفته شود. پذیرش و لزوم فهم دیگری یکی از بنیانهای شکوفایی علمی بود. جبار رحمانی در همین مورد تاکید کرد ما نمیتوانیم بهعنوان بخشی از جامعهی جهانی خودمان را از تجارب جهانی محروم کنیم چون فرهنگ در ارتباط رشد میکند، پویا میشود و در انزوا میمیرد.
این پژوهشگر با اشاره به نهادهای مختلفی که در ایران مسئولیت پژوهش در حوزهی علوم اجتماعی دارند، بیتوجهی سیاستگذار را مانع بهکارگیری نتایج عنوان کرد: «جامعه تغییر و تنوع پیدا کرده است که سیاستگذار نمیخواهد آنرا بپذیرد ولی قطعا رد این تنوع و تغییرات در پژوهشهایی که با بودجههای دولتی انجامشده، وجود دارد. مسئله این نیست که علوم اجتماعی نتوانسته جامعهی ایران را بفهمد، مسئله این است که فهم تولیدشده وارد قوهی هاضمهی جامعه و سیاستگذار نمیشود.»
او در بخشی از حرفهایش یادآوری کرد هرچند نتیجهی بعضی پژوهشهای قبل از انقلاب را به هر دلیل دور ریختیم، ولی همان چیزی که باقی مانده است نشان میدهد: «پژوهشگران تغییرات را به حکومت وقت گوشزد کرده بودند که جامعه در حال از هم پاشیدن است ولی حکومت گوش نکرد و شد این انقلاب. الان هم امتداد آن سنت ]در پژوهشهای اجتماعی[ وجود دارد و کار میکنند.»
سجاد صفار هرندی بار دیگر به علوم اجتماعی انتقاد کرد که نقش آن در ایران مانند عملکرد علمی در خاستگاهاش نیست. او بومی شدن را راهکاری برای کارایی و مؤثر بودن علوم دانست.
جبار رحمانی در رد این نگاه گفت: «ما باید بپذیریم تجربهی جهانی را نیاز داریم، ما نمیتوانیم سفارشی علم تولید کنیم. بودجههایی صرف میشود، چند صد نهاد پژوهشی در قم وجود دارد و ما هنوز نمیتوانیم در مطالعات شیعهشناسی از منظر علوم اجتماعی حرف بزنیم، چیزی که این سیستم از قبل آن هویت دارد. مهمترین تحقیق علوم اجتماعی دربارهی پیادهروی اربعین را دانشگاه امآیتی آمریکا انجام داده است، مهمترین مطالعات آستان قدس رضوی را یک محقق آمریکایی و آلمانی انجام دادهاند.»
به گفتهی جبار رحمانی دادههای رسمی و پیمایشهای نشان میدهد میانگین دینداری در جامعهی ایران تغییر قابلتوجهی نداشته است، چه تعداد افراد به اتهام بیدینی از شغل محروم میشوند؟ او در ادامه گفت:«سیاستِ الزام و تحمیل یک فرمی از دینداری جواب نداده است... شما تمام مطالعات را کنار گذاشتهاید و ۳۲ دستگاه و ۳۲۰ تکلیف تعریف کردهاید و در آخر این فاجعه به بار آمد... قدرت در ایران از علم مطیع خوشش میآید. دادهها نشان میدهد جامعه نمرهی قابل قبولی دارد. چه سیاست و انتلکتوالهای سکولار بخواهند یا نه، دین در ساحت زیست مردم کار خودش را میکند و مردم ایران تا اطلاع ثانوی دیندار هستند... چرا به این جامعه اتهام بیاخلاقی و بیدینی زده میشود؟ نهاد تصمیمگیر علم مطیع میخواهد.»
رحمانی در پاسخ به این نکته که جریان اصلی حذف دیگری را نمیپذیرد و اقلیتها حذف نشدهاند، گفت: «آمارها نشان میدهد در چهار دههی اخیر اقلیتهای قومی مذهبی که اسمشان در قانون اساسی آمده است، به سمت صفر میل میکنند. تنگنای حضور ایجاد شده است و تنوع دیگری پذیرفته نمیشود، حتی گفتمانهای متفاوت دینی پذیرفته نمیشوند. انحصار در دست گروه خاصی است و جامعه بهسمت اضمحلال میرود. اگر در همین اتفاقات اخیر، خطای یک نهاد خطا پذیرفته و اعلام میشد که حرف دادگاه را میپذیریم، ۳۰-۴۰ نفر کشته میشدند؟ این همه لجاجت بر سر دیگری است که من نمیخواهم دیگری حضور داشته باشد و تنفس کند.»
این پرسش مطرح شد که وضعیت ایران در نظام جهانی و عوامل بیرونی چقدر در شرایط فعلی کشور مؤثرند.
جبار رحمانی در پاسخ گفت: «نظام جهانی مانند گرگ بالای سر ماست ولی چه کسی مسئول این تورم چهل ساله است. همه جا از رؤیای ایرانی صحبت میکنند و ما باید از کابوس ایرانی صحبت کنیم. چرا باید جامعه اینقدر برای فردایش احساس ناامنی کند که مهاجرت به سن دبیرستان رسیده است؟ زندگیها از هم میپاشد تا بچههایشان را به کشورهای دیگر بفرستند. علوم اجتماعی پیشگو نیست و سناریوهای مختلف ارائه میدهد تا سیاستگذار بر اساس منافع خودش، ارزشهای جامعه و منافع عمومی انتخاب کند. پرسش اصلی این است که مسئولیت وضعیت کنونی کیست؟ نظام جهانی و طیف سکولار؟ طیف دیگری از نهادها بیاثرند؟»
ویدیو:
سرنوشت دختر علوم تحقیقات
در دارالخلافه با بهزاد یعقوبی
مرز حریم خصوصی و عرصه عمومی کجاست؟