نیکا شاکرمی یکی از اسامی آشنای این روزها است. نام او در جریان اعتراضات روزهای اخیر، به عنوان یکی از جانباختههای این اعتراضات در فضای مجازی بر زبانها نشست. صداوسیما در گزارشی، با انتشار تصاویر دوربینهای مدار بسته و چند تصویر دیگر مدعی شد که مرگ نیکا شاکرمی ارتباطی به اعتراضات خیابانی نداشته و از پشتبام یک خانه به حیاط پرت شده و جان باخته است. روزنامه اعتماد در گفتوگویی با مادر نیکا، به جزییات اتفاق پرداخته است. پیشتر، خانم شاکرمی با انتشار ویدیویی از خود ادعاهای صداوسیما را تکذیب کرده و گفته بود که صحبتهای خاله و دایی نیکا در آن گزارش، «تحت فشار» ثبت شده است.
روزنامه اعتماد نوشته: صورت خسته و نگاه دردمند مادری که فرزند دلبند خود را از دست داده، یکی از تکاندهندهترین تصاویری است که هر انسانی ممکن است با آن برخورد کند. تصویری از یک رویای سبز بر باد رفته که پاییز غمناک جایگزین آن شده است.
در نگاه مادران کیمیایی وجود دارد که سنگترین اجسام را آب و سختترین قلبها را نیز نرم میکند. حال و روز نسرین شاهکرمی، مادر نیکا نیز این روزها بارانی است، ابرهای همه عالم انگار این روزها در دلش میگریند. اما به گفته خودش دردناکتر از درد و ناراحتی برآمده از هجران دختر دلبندش برخی تهمتهای ناروا است که به فرزندش میزنند. از صداوسیما گلایهها دارد که هر چه خواست و توانست درباره نیکا سخن گفت بدون اینکه فرصتی را برای او و خانوادهاش برای دفاع از شخصیت و هویت نیکا فراهم سازند.
زمانی که از مطالبهاش میپرسم، «تحقق عدالت» را تنها خواسته عنوان میکند. خواستهای که به طور طبیعی ذیل حقوق تعریفشده هر انسانی قرار دارد. مادری که معتقد است، نیکا نهتنها نشانهای از خودکشی در رفتارش نداشته، بلکه منشا سرزندگی، نشاط و امید برای اطرافیانش نیز بوده است.
این گفتوگو روایت مادری است که هیچ مطالبهای جز تحقق عدالت درخصوص فرزندش ندارد.
عدالتی که همگی در هر سطح و جایگاه نسبت به تحقق آن مسوولیم. «اعتماد» باتوجه به مسوولیتی که در انعکاس اخبار روی دوش خود حس میکند و با عنایت به این واقعیت که بهرغم اظهارنظرهای طرفهای مختلف هرگز فرصتی برای گفتوگوی شفاف دراختیار مادر نیکا قرار نگرفته، گفتوگویی را برای بازتاب نظرات مادر نیکا ترتیب داده تا به سهم خود کمکی به تحقق عدالت و روشن شدن حقیقت شود که خردمندان گفتهاند، حقیقت و آگاهی بزرگترین فضیلت در همه اعصار و هنگامهها است.
من خودم وکیلی برای پیگیری پرونده انتخاب نکردهام، حال این روزهایم نامساعد است. خواهرم گفته برایم وکیلی اختیار کرده، اما تا به امروز نه خبری از این وکیل شده، نه کاری انجام داده و نه اینکه من و سایر افراد خانواده، امیدی به تحقق مطالباتمان از این طریق داریم. حس خوبی ندارم تصویر نیکا یک لحظه از جلوی دیدگانم نمیرود و لبخندش در ذهنم حک شده است. من مادرم و احساس تنهایی و بیپناهی میکنم.
مشخص است که بچه من در تجمعات اعتراضی اخیر حضور داشته و همانجا هم کشته شده است. به نظرم شواهدی هم در این زمینه وجود دارد. میخواهم ابهامات پرونده فرزندم بررسی شود و کسانی که مسوول این حادثه تلخ هستند، مسوولیت خود را بپذیرند. میخواهم ابهامات پرونده نیکا بدون اعمال فشار و به صورت شفاف بررسی شود.
بارها با نیکا تماس تلفنی داشتم، این مدارک و اسناد وجود دارد. البته زمانی که با نیکا صحبت میکردم برای اینکه نگران نشوم به من دلداری میداد و سعی میکرد اطلاعات کمی بدهد، اما بعد از اصرار فراوان به من میگفت که در فلان منطقه در تجمعات حضور دارد. سر و صداهای پیرامونی تماس نیز حاکی از حضور نیکا در تجمعات بود. سر و صداهایی که نشان میداد ماموران به سمت بچهها آمدهاند و آنها فرار میکنند. تماس قطع میشد و بعد دوباره تلاش میکردم تا با او صحبت کنم.
در تماسهایی که نیکا با من داشت، میگفت اغلب در تجمعات نزدیک به میدان انقلاب، بلوار کشاورز و خیابان ولیعصر حضور دارد.
در روزهای ابتدایی پس از مرگ نیکا در شرایط خوبی نبودم و به هیچوجه توان صحبت با رسانهها را نداشتم. بنابراین خواهر و برادرم این ارتباط را شکل دادند. در این میان، تصاویری درباره نیکا در صدا و سیما پخش شد، اما این رسانه هرگز تماسی با ما برقرار نکرد که نظر ما را هم درباره این پرونده جویا شود. چگونه میشود فقط یکطرفه درباره مرگ یک انسان صحبت کرد بدون اینکه برای طرف دیگر ماجرا فرصتی برای دفاع قائل نشد؟
من با خانواده پدری نیکا صحبت کردم و آنها اعلام کردند، هیچ دخالتی در دفن پیکر نیکا نداشتهاند و اجازهای از سوی آنها صادر نشده است. خانواده پدر نیکا خطاب به من گفتند که درباره آنها فکر اشتباه میکنم و موضوع دادن اجازه دفن نیکا را به طور کلی انکار کردند.
بله؛ بدون اجازه خانواده ما چه خانواده خودم و چه خانواده پدر نیکا، پیکر او را در روستای دورافتادهای در لرستان به خاک سپردهاند. این روستا بسیار دورافتاده است و برای من بسیار دشوار است که برای دیدار با آرامگاه دخترم به این منطقه دورافتاده بروم. در حالی که این حق من است که محل دفن دخترم را انتخاب کنم و در کنارش زاری کنم و با او سخن بگویم.
معتقد بودند دفن پیکر در خرمآباد ممکن است سر و صدای زیادی به راه اندازد و این موضوع را خطرناک میدانستند. من به آنها گفتم سر و صدا قبل از مرگ نیکا وجود داشته و پس از او هم ادامه خواهد داشت. اگر صدای اعتراضات شنیده شود، بدون تردید مردم هم آرام میشوند. اما آنها فکر میکردند دفن پیکر در یک محل دورافتاده باعث خوابیدن سر و صدا میشود.
نیکا بچه بسیار با انگیزه، شاداب، پرانرژی و هدفداری بود. همواره به فکر این بود که همراه با هم به سفر برویم و مهاجرت کنیم. همیشه به من روحیه میداد که مشکلات زندگی را سخت نگیرم و امیدواری میداد که شرایط بهبود مییابد. اصلا مگر کسی که افسرده باشد یا قصد خودکشی داشته باشد برای اصلاح وضع موجود در تجمعات شرکت میکند؟ نیکا نه تنها افسرده نبود بلکه به اطرافیان خود هم روحیه میداد. نیکا دختری جسور و نترس بود و فکر میکنم همین جسارتش نهایتا منجر به مرگش شده است.
هیچکس نمیتواند ثابت کند که این تصویر نیکا بوده است. سایهای در دوربینهای ثبت شده، دختری که ماسکی در صورت دارد و هیچ شفافیتی در این تصاویر دیده نمیشود. معتقدم این تصاویر مربوط به نیکا نیست.
اصلا خاله نیکا از کجا میتواند متوجه شود که نیکا به این خانه رفته است؟ آیا خاله نیکا جسد او را کشف کرده که او را برای تایید فیلم بردهاند؟ باید از من میخواستند تایید یا عدم تایید تصاویر را اعلام کنم.
نیکا همیشه با من راحت بود و درباره کوچکترین مناسبات ارتباطی خود با من صحبت میکرد. اگر با کسی دوست بود یا ارتباطی داشت به من میگفت. حتی اگر کسی درخواست دوستی از او داشت با من در میان میگذاشت، چون من او را محدود نمیکردم. نیکا سر نترسی داشت و شجاع بود. اگر کسی ادعا میکند در آن خانه بوده باید دقیقا مشخص کند در کدام واحد، با چه کسانی و به چه دلیلی در ارتباط بوده است. در حالی که یک چنین حضوری از اساس وجود نداشته است. من مدام از او خواهش میکردم که به تظاهرات نرود ولی میگفت که دوست دارد، مطالبات خود و همنسلانش را دنبال کند. کسانی که ادعا میکنند نیکا در جایی حضور داشته، چرا اطلاعاتی درباره آن خانه، ساکنانش و ارتباطشان با نیکا نمیدهند.
نیکا با گشت ارشاد مخالف بود. او یک نوجوان بود و با فشارهایی که ماموران گشت ارشاد به او و همنسلانش وارد میکردند، مخالف بود. هدفش از حضور در تجمعات اعتراضی، موضوع گشت ارشاد و مطالبات زنان و جوانان بود. من بارها از او خواستم که به تجمعات نرود، اما با توجه به شجاعتی که داشت، در تظاهرات شرکت کرد.
چون خانوادههایشان اجازه نداده بودند، دوستان صمیمی او حضور نداشتند. اما با برخی از دختران دیگر آشنا شده بود و با آنها قرار میگذاشت و به تجمعات میرفت. این افراد او را در تجمع روز حادثه دیده بودند و فرار نیکا از دست ماموران را اعلام کردهاند. براساس تماسهای نیکا و اظهارات این آشنایان، او فرار کرده و برخی افراد در شلوغیها او را تعقیب کردهاند و به خاطر سر نترس و شجاعی که داشته احتمالا در برابر آنها ایستادگی کرده و....
بله این فیلم را دیدم، دختر نوجوان در آن فیلم نیکاست.
کاملا انتظار این برخوردها را داشتم. به اطرافیان هم گفتم دروغهای زیادی هم درباره دختر مظلوم من مطرح میشود که مطرح هم شد. این حرفها زده شد تا برخی افراد مسوول، نقش خود را انکار کنند، اما قدرت خداوند بالاتر از هر نفوذی است و حق را به حقدار میرساند. اینکه دختر نوجوانی کشته شود و تهمتهای زیادی هم به او زده شود، اوج بیانصافی است.
هیچ چیز بچه من را به من بازنمیگرداند. کسانی که مادرند و عزیزی دارند، میفهمند که من چه میگویم. اما برخورد مردم این روزها مهمترین دلیل آرامش من بوده است. وقتی دقیق به ماجرا فکر میکنم، خوشحال هم میشوم که دخترم به خاطر هدف خود جانش را فدا کرده است. خدا را به خاطر این موضوع شکر میکنم که چنین مردمی را در مسیر زندگی من قرار داده است. تنها دلخوشی این روزهای من امیدهایی است که مردم به ما تزریق کردهاند.
ویدیو:
سرنوشت دختر علوم تحقیقات
در دارالخلافه با بهزاد یعقوبی
مرز حریم خصوصی و عرصه عمومی کجاست؟