رئیس جمهور شامگاه شنبه در دیدار روسای دانشگاههای سراسر کشور دانشگاه را بهترین جایگاه برای بحث و گفتگو درباره رخدادهای اخیر و ارائه راهکار دانست، اما آن را مشروط به یک شرط اساسی کرد. او در توضیح این موضوع گفت: «شرط مهم این گفتگوها فهم درست مسائل است؛ اگر مسائل به خوبی تحلیل نشده یا تحلیلها بیش از آنکه از حقیقت نشات گرفته باشند، تحت تاثیر فضاسازیها و جوسازیهای رسانهای و مجازی باشند، راهکارهای ارائه شده راه به خطا خواهند برد.»
سخنان آقای رئیسی درباره گفتگو شاید در ظاهر سازنده و مثبت باشد اما در واقع شرطی که وی برای تحقق این گفتگو قائل شده ذاتا «ضد گفتگو» است نه عامل پیش برنده آن.
آقای رئیسی ناظر به مسایل اخیر کشور بحث گفتگو را پیش کشیده است. یعنی مسایلی که دو عنصر ذاتی دارد؛ یکی وجود اختلاف نظر و دیگری اعتراض در برخی سطوح جامعه. بسیار روشن است که پیش شرط گفتگو بر سر چنین مسایلی فقط یک چیز است و آن هم به رسمیت شناختن اختلاف نظرها و البته در پی آن تامین امنیت بیان کنندگان دیدگاههای مختلف.
گفتگو، آن طور که این روزها در کشور ما توسط مسئولان از آن یاد میشود ناظر به فرآیندی از تبادل نظر، بیان دیدگاه و احتمالا نزئیک شدن نظرات و تحکیم وفاق است. طبیعی است که چنین فرایندی طی نخواهد شد مگر آنکه طرفین ماجرا همدیگر را برای انجام چنین کاری به رسمیت بشناسند. در این رسمیت یافتن هم مشخصا عاملیت طرف یا بخشی که دارای قدرت و ابزارهای اعمال قدرت است بسیار بیشتر خواهد بود. چرا که تریبونها، قانون و ابزار و میزان تامین آزادی بیان اول از هر کس در اختیار اوست.
به این اعتبار اگر قرار است گفتگویی در جامعه و در چارچوب هر نهادی شکل بگیرد و شاهد تبادل نظر به قصد رسیدن به شرایطی سازندهتر و تثبیت آرامش و وفاق در سطح عمومی باشیم، پیش از هر چیز این بخش قدرتمند کشور یعنی حاکمیت و اجزاء آن هستند که باید با به رسمیت شناختن نظرات مخالف و تضمین تامین امنیت طرفها، به فرآیند گفت و گو چراغ سبز نشان دهند.
حالا بر گردیم سراغ شرط آقای رئیسی؛ او به جای آنکه سراغ به رسمیت شناختن نظرات مخالف و دادن تضمین امنیت به آنها برود، گفته که شرط گفتگو فهم درست مسایل است. این شرط شاید در ظاهر چیز عجیبی نباشد اما ذاتا ضد گفتگو خواهد بود.
در قبال چنین شرطی اولین سوالی که پیش میآید این است که این درک درست از مسایل چیست و چه مرجعی آن را تعیین و حدود آن را مشخص میکند؟ در واقع با همین سوال مشخص میشود که در گفتگو مدنظر آقای رئیس جمهور با شرطی که گذاشته فقط در چارچوب یک فهم خاص میتوان وارد شد و تفسیر و تعبیر دیگری از شرایط امکان ورود به این گفتگو را ندارند. احتمالا هم وقتی رئیس دولت و دومین مقام کشور از این شرط یاد میکند، طبیعی است که حدود و چارچوبهای این فهم هم توسط نهادها و مراجع رسمی مشخص خواهد شد نه اضلاع دیگر جامعه.
سوال دوم؛ کسانی که فهم آنها متفاوت از این چارچوب باشد چه خواهند شد؟ نزدیکترین پاسخ به ذهن این است که آنها جایی در گفتگو ندارند و در یکی از مهمترین فرآیندهای سیاسی-اجتماعی کشور به رسمیت شناخته نمیشوند. خروج از این چارچوب دامنه وسیعی از حاشیهنشینی تا برخوردهای امنیتی و قضایی را در بر خواهد گرفت.
نکته نهایی اینکه هدف خود گفتگو این است که به فهم و درک درست و البته مورد وفاقی از مسایل مختلف در جامعه برسیم و وقتی این فهم به جای نتیجه گفتگو تبدیل به شرط آن میشود، معنایش این است که چنین گفتگویی در بهترین حالت یک کالا برای ویترین حکمرانی کشور خواهد بود نه بیشتر.
با این توصیفات آقای رئیسی و دیگر مقامات کشور اگر واقعا در پی انجام گفتگو هستند (که نیاز ضروری و حیاتی امروز جامعه ماست) باید در پی تحقق شرط اصلی آن یعنی به رسمیت شناختن نظرات مخالف و تامین امنیت صاحبان این نظرات بروند.
البته واقعی بودن چنین گفتگویی یک شرط دیگر هم دارد و آن اینکه اگر نتیجه گفتگو به نقطهای جز خواست دلخواه افراد صاحب قدرت رسید، آن را در عمل هم به رسمیت بشناسند و اجازه بروز عمومی به آن بدهند.
ویدیو:
سرنوشت دختر علوم تحقیقات
در دارالخلافه با بهزاد یعقوبی
مرز حریم خصوصی و عرصه عمومی کجاست؟