ابتدا بخش هایی از جملات مهم بهادری جهرمی در این نشست را اینجا می آوریم تا در ادامه چند نکته انتقادی و اعتراضی در باب آن مطرح کنیم.
دولت سابق بین خودش و مردم دیوار کشید، این دولت اهل شنیدن حرف مردم و رفتن به دانشگاه خواهد بود.
سوال میشود که چرا با آشوبگران داخلی مماشات صورت میگیرد؟ باید بگویم من اصولا معترضین را دشمن نمیدانم و اصل بر این است که این جوانان که به خیابان میآیند فرزندان خطاکار ما هستند.
استراتژی دشمن این است که دولت را به جان بچههای خودش و این بچهها را به جان دولت بیندازد. اتفاقا دولت طی 45 روزی که از وقایع اخیر میگذرد تمام تلاش خود را کرده که در تله دشمن نیفتد و دلیل اینکه هم گفته میشود با اغتشاشگران مماشات صورت میگیرد این است که در تله دشمن نیفتیم.
برای دولت مثل آب خوردن بود که از همان روزهای اول اجازه دهد تا نیروی انتظامی از گلولههای جنگی استفاده کند و هر کسی را به خیابان آمد بزنند و اینطور مردم بترسند و در خانه خارج نشوند؛ اما این دولت هرگز چنین کاری نمیکند؛ چون معترضین را بچه و خانواده خود میداند و اصلا کلی سرمایهگذاری روی این افراد صورت گرفته تا آنها مشکلات کشور را برطرف کنند.
بخش زیادی از اعتراضات امروز نتیجه سیاستهای غلط اقتصادی، حکمرانی و سیاسی دولت قبل بوده است.
دولت سابق بین خودش و مردم دیوار کشید و حرف آن ها را نشنید و با آنها امنیتی برخورد کرد و صدای آنها را خفه کرد. دولت قبل اجازه نداد صدای مردم شنیده شود و همین مسئله باعث شده تا حجم زیادی از اعتراض تجمیع شود و حالت انفجار به خودش بگیرد. پس مسائل قدیمی را نباید به پای دولت سیزدهم حساب کنیم چون این دولت از همان روزی که روی کار آمد وسط مردم رفته به گونهای که رئیسجمهور طی یک سال ۳۱ سفر استانی داشته و با احتساب سفرهای دیگر هر ماه سه سفر انجام شده است.
این دولت اهل شنیدن حرف مردم و رفتن به دانشگاه خواهد بود و تاکنون نیز حدود 55 دانشگاه فقط از بنده دعوت کردهاند.
اما مواردی که درباره این سخنان مطرح است:
۱-سخنگوی دولت گفته برای دولت مثل آب خوردن بود تا اجازه دهد در اعتراضات از گلوله جنگی استفاده شود. انگار ایشان نمیداند در کشور قانونی به نام قانون به کارگیری سلاح وجود دارد و نحوه استفاده نیروهای امنیتی، انتظامی و نظامی از اسلحه طبق این قانون مشخص شده و اعمال می شود نه اجازه دولت. دولت شاید بتواند درخواست یا دستور برخورد با یک تجمع را صادر کند اما استفاده از سلاح جنگی چیز دیگری است. ایشان به عنوان حقوقدان باید روشن کند که دولت طبق کدام قانون و آئین نامه چنین اختیاری داشته که حالا از آن چشم پوشی کرده است؟
۲-آقای بهادری جهرمی گفته دولت می توانست مردم را بترساند تا از خانه هم بیرون نیایند. ایشان به عنوان حقوقدان و وکیل مملکت باید بگوید که مگر دوران بی قانونی سلطه مغول بر ایران است که دولت ان چنین اختیاری دارد؟ بر اساس کدام قانون دولت می توانسته چنین بکند و نکرده؟ حتی در خفقان دوران مغول هم نتوانستند با ملت ایران چنین کنندُ دولت سیزدهم و هر دولت دیگری هم قطعا نمی تواند.
۳-سخنگوی دولت گریزی هم به دولت قبل زده و آن را اهل نشنیدن و خفه کردن صدای مردم معرفی کرده. اما اینها را کجا گفته؟ در جمع دانشجویان دانشگاه صدا و سیما. یعنی رسانه و نهادی که نماد انحصار، تک صدایی، سانسور، باندبازی و البته عدم شفافیت و پنهانکاری مالی و بسته بودن فضای فرهنگی و اجتماعی و سیاسی است. این هم البته از طنزهای تلخ این سخنرانی است.
۴-آقای بهادری جهرمی گفته که «این دولت اهل شنیدن حرف مردم و رفتن به دانشگاه خواهد بود و تاکنون نیز حدود ۵۵ دانشگاه فقط از بنده دعوت کردهاند». سوال این است که آیا برای شنیدن حرف ۸۵ میلیون نفر مردم در یک میلیون و ۶۴۸ هزار کیلومتر مربع مساحت ایران باید به دیدار رو در رو یا حضور در دانشگاه دلخوش کرد؟ خب این اگر عوامفریبی نباشد قطعا بی اطلاعی آقای سخنگوست. دولت اگر اهل شنیدن حرف مردم است برای این کار ابزار می خواهد. ابزارش هم در علم سیاست و فن حکمرانی معلوم است؛ احزاب سراسری مستقل، انتخابات استاندارد، رسانه دارای امنیت و آزادی و نهادهای مدنی فراگیر. دولت اینها را دارد یا برای اینها کاری کرده که حالا می گوید اهل شنیدن است؟ تا جایی که ما اطلاع داریم همین اندک ابزار اظهارنطظر مردم یعنی فضای مجازی هم بر خلاف وعده های آقای رئیسی و دولتمردان ایشان از جمله همین اقای بهادری جهرمی در این دولت به سرعت فیلتر شدند و بدین ترتیب هم امکان اظهارنظر مردم از انها گرفته شد و هم محل درآمد میلیون ها نفر از بین رفت. دولت اگر اهل شنیدن است برای اثباتش فیلتر شبکه های اجتماعی را بردارد و وضع اینترنت را به ۲-۳ ماه قبل برگرداند. آیا دولتی که مدعی است اهل شنیدن است چنین می کند؟ مگر نه اینکه بیش از یک میلیون نفر در تابستان همین امسال کمپین مخالفت با محدودیت های اینترنتی را امضا کردند. «دولت اهل شنیدن» چرا صدای آنها را نشنید؟ این «دولت اهل شنیدن» چرا به ده ها درخواست تجمع قانونی تشکل ها و اصناف در این یکی دو ماه مجوز نداده؟ عجالتا برگزاری جسله های محدود رو در رو عموما کنترل شده اسمش شنیدن صدای مردم نیست.
۵- بهادری جهرمی البته باز هم توپ را به زمین دولت قبل انداخته. یک سال و نیم بعد از آغاز کار دولت سیزدهم این توجیه چه معنایی می تواند داشته باشد را خدا می داند و بس. دولتی که فرصت احیاء برجام را هدر داد، رکورددار تورم ماهانه در ایران است، هنوز حتی یک وعده اش به مردم عملی نشده، خیلی از اقداماتش نظیر سیاست های فناوری اطلاعات و اینترنت، مدیریت بورس، بازار خودرو و مسکن درست بر خلاف شعارهای انتخاباتی اش است، دولتی که از میان همان اصولگرایان هم ضعیف ترینشان به گواه کارنامه این مدت را بر سر کار گماشته کدام عملکرد را دارد که همچنان ناراحتی مردم از دولت قبل باشد؟ مساله این نیست که مردم از دولت روحانی راضی بودند. مساله این است که با آن همه شعار آقای رئیسی و حامیانش حالا بعد از ۱۵ ماه می بینند این دولت نه تنها باری از دوش آنها بر نداشته بلکه بارهای روی دوش آنها را سنگین تر هم کرده است. قطعا بعد از ۱۵ماه دیگر زمان حواله دادن مشکلات به دولت قبل نیست، خصوصا اینکه بقیه ارکان حاکمیت هم بر خلاف دولت قبل با این دولت هماهنگ و حامی آن هستند.
۶- بهادری جهرمی گفته که «من اصولا معترضین را دشمن نمیدانم و اصل بر این است که این جوانان که به خیابان میآیند فرزندان خطاکار ما هستند.» مشکل همینجاست؛ چه کسی گفته معترضین خطایی دارند؟ چرا پیش فرض این است که خطا متوجه معترضین است نه دولت و ارکان حکومت؟ همین نگاه است که زمینه سلب حقوق اساسی و آزادی های بنیادین شهروندان را فراهم کرده. آقای سخنگو سعی کرده نشان دهد نگاه لطیفی به معترضان دارد و انها را فرزند خود می داند. حال آنکه چه کسی گفته شهروند معترض فرزند دولت است؟ آیا در این نگاه نوعی رابطه قیم (دولت) و صغیر (شهروند) دیده نمی شود؟ این نگاه چقدر منطبق با تعاریف شهروند مدرن است؟ اولا معترضان الزاما خطاکار نیستند و خطا اتفاقا در بسیاری موارد متوجه عملکرد دولت و نهادهای حکومت است. ثانیا معترضان فرزند کسی نیستند، آنها شهروندان صاحب حقی هستند که دولت و بقیه نهادها صرفا و صرفا خدمتگزار آنها و خادم آنها هستند و باید گوش به فرمان اکثریت این مردم باشند.
ویدیو:
سرنوشت دختر علوم تحقیقات
در دارالخلافه با بهزاد یعقوبی
مرز حریم خصوصی و عرصه عمومی کجاست؟