هر چند قابل پیش بینی است که روابط عمومی صدا و سیما تکذیب کند یا بگوید به صورت رسمی نبوده اما چون قول او حسب سابقه معتبر است، در چرایی این «نه» و فراتر از واکنش خود او این نکات را میتوان یادآور شد:
اول: اگر قرار بر دعوت بود پیشتر باید صورت میپذیرفت نه در دقیقۀ ۹۰ و حالا که از یک طرف دوست ندارند و صلاح نمیدانند او را در قاب شبکهای فرامرزی ببینند و از سوی دیگر مجریان دیگر را رانده و تارانده اند و مشخص شده قصه محدود به او نبوده و ناشی از سیاستی است که تغییر نکرده است.
دوم: به فرض که میپذیرفت. چه تضمینی وجود دارد که تا سخنی خلاف میل مدیران بگوید، کیهان علیه او ننویسد و دوباره کنار گذاشته نشود؟ در این صورت هم چوب را خورده هم پیاز را!
سوم: یادداشت با شعری از شاملو شروع شد. به یاد میآورم شاعر در خوانش اشعار خود از خواندن این بیت پرهیز کرده بود: "سخنها میتوانم گفت/ غم نان اگر بگذارد". وقتی ناشر پرسید چرا؟ پاسخ داد: "چون وقتی این شعر را گفتم غم نان داشتم ولی حالا ندارم و حس من باید صادقانه باشد." این حکایت دربارۀ عادل هم صدق میکند. در این شرایط اگر هم بخواهد گزارش کند آن حس را ندارد که بگوید: "چقدر خوبیم ما یا اُلَله!" بنا براین پاسخ منفی او از سر باور به لزوم واقعی بودن حس حین گزارش است و نمایش بازی نکردن. به بیان دیگر اگر هم میخواست و میپذیرفت، نمیتوانست و اصطلاحاً «درنمیآمد.»
چهارم: فرض کنیم بخواهد بپذیرد. برود زیر دست محمد حسین میثاقی؟ برای او اُفت ندارد؟! بهتر نیست بگذارد میثاقی با کت و شلوارهای تازه و همه مارکدار و آن ساعت گران قیمت که اصرار هم دارد توی چشم مخاطب کند، خوش باشد؟
پنجم: گزارش مسابقه از خود میدان مزه و حس دارد. خاصه اگر بازی ایران باشد. مضحک نیست جام جهانی در همسایگی ما برگزار شود و در تهران در استودیو گزارش کنند؟ اگر راست میگویند باید به قطر میفرستادند. نه این که بگویند از استودیو گزارش کن و لابد چهار تا بپا هم بگذارند!
ویدیو:
سرنوشت دختر علوم تحقیقات
در دارالخلافه با بهزاد یعقوبی
مرز حریم خصوصی و عرصه عمومی کجاست؟