پس از پایان جنگ جهانی، وقتی اتریش از دولتهای اروپایی برای احیای زیرساختهای مهم خود، تقاضای کمک مالی کرد، شاید کسی فکرش را نمیکرد که منظور دولت اتریش از این زیرساختهای مهم، ساخت سالنهای نمایش، اپرا و گالریها باشد! در آن سالهای خون و کشتار، اعتقاد اتریش این بود که وقتی مملکتی از فرهنگ تهی است، جنگ و ویرانی در آن همیشگی است! شاید اینکه اتریش در بحبوحه جنگ و آوردههای پس از آن، ابتدا به فکر زیرساختهای فرهنگیاش بود، در ایران چندان توجیه ساختاری و عقلانی ندارد و دنبال نیز نمیشود. به همین دلیل است که هرگاه کشور در فشار اقتصادی یا اجتماعی قرار میگیرد، اولین ترکشها به زیرمجموعههای هنری به ویژه تئاتر اصابت میکند. وضعیتی که حوزه نمایشی اینروزها آینهوار در حال بازتاب آن است. صحنهای که هم از کنارهگیری بازیگران ضربه خورده هم صندلیهای خالی از تماشاگران. صحنهای که پیشتر در ادامه پروسه اولویت نبودن هنر و فرهنگ حتی از ردیف تفکیکشده بودجه نیز برخوردار نبود!
بعضی از سالنهای نمایش تئاتر به ۵ تماشاگر رسیدهاند؛ این را رئیس انجمن صنفی تماشاخانههای خصوصی میگوید. این تازه وضعیتی خوب تعریف میشود اگر بدانید به گواه همین مقام مسئول که در همشهری منتشر شده، برخی از تماشاخانهها یا تعطیل هستند یا به اجبار تماشاخانهداران بدون تماشاگر روی صحنه میروند. دلیل هم مشخص است؛ فشار اقتصادی!
مساله اینجاست که گروههای نمایشی با سالنهای نمایش قرارداد دارند. از طرفی، شرایط اجتماعی فعلی سبب شده که بخشی از مردم از لحاظ روحی، پذیرای هرآنچه تفریحی و غیرضروری تعریف میشود نباشند و یا اهداف و رسالت هنر در این شرایط برایشان نامفهوم باشد. بماند که تاکنون تلاشی نیز برای روشنگری این اهداف صورت نگرفته است و تولیدکنندگان هم نیاموختهاند که در چنین شرایطی چطور مخاطبان خود را پیدا و مجاب به تماشای نمایش کنند. چنین شد که نمایشها بیصدا به صحنه رفتند و علیرغم بهره گسترده از بلیطهای مهمان و تخفیف، نه به تکمیل حتی یک سوم ظرفیت رسیدند و نه فروش گیشه! به این معنا که بحران تماشاگر همانند تمام ارکان هنر، تئاتر را نیز به وضعیت شکنندهای رسانده است. از طرف دیگر اکثر تماشاخانههای مهم در مناطق پرتردد قرار دارند. یعنی تماشاگری اگر رغبت هم بکند و علیرغم هرچیز تصمیم به تماشای یک نمایش بگیرد، با توجه به شرایط خیابان در برخی ساعات، آیا امنیتش هم تأمین است؟ پاسخ مشخص است!
باید گفت که در حوزه تئاتر، نهادهای مختلفی ردیف بودجه دارند. منظور از این نهادها همان بازوهای دولتی و شبهدولتی سایه افکنده بر فرهنگ و هنر این مرز و بوم هستند که اگر هرازچندگاهی پیدایشان شود هم محض اهداف خاص است. در حالی که قادر آشنا، مدیر کل هنرهای نمایشی درباره ردیف بودجه تفکیک نشده تئاتر که موجب نگرانی شده بود، تصریح کرد که بودجه امسال هنرهای نمایشی، عددی بین ۴۰ تا ۴۵ میلیارد تومان خواهد بود، امروز نهتنها از چگونگی تخصیص و هزینهکرد این بودجه خبری نیست بلکه مشخص شده برخی نهادهای دولتی برای تولید تئاتر بودجههایی گرفتند که سرانجام آنها نیز نامعلوم است!
مجرای مشخصی که برخی رسانههای نزدیک به قدرت مانند فرهیختگان، اعلام کرده که نسبت به فراخور ماموریتها و برنامهها هزینه برایش پرداخت میشود. گزارشی که در ۸ آبان سال جاری منتشر شده نشان میدهد سازمان هنری رسانه اوج، حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی و بنیاد فرهنگی روایت فتح سازمان بسیج مستضعفین بیش از ۳۰ میلیارد پول برای نمایشهای دارای مصادیق ارزشی پولپاشی کردهاند.
در بخشی از این گزارش اشاره شده که یکی از پروژههای تئاتر حوزه هنری، علیرغم هزینه ۱۰۰ میلیون تومانی برای هرگروه که مجموعا نزدیک ۵ میلیارد برای آن هزینه شد، مقرر شد که به مدت ۱۵ شب بهصورت رایگان روی صحنه برود. آن هم روی تپههای برج میلاد و در شبهای پاییز. اما توجیه اقتصادی و بازخورد اجتماعی این تصمیم از جیب مردم چه بوده؟ حوزه هنری احتمالا پاسخی برای آن ندارد!
فرهیختگان در بخش دیگری از این گزارش به سازمان اوج اشاره میکند. طبق این گزارش اوج از ابتدای امسال در کمترین حالت رقمی حدود ۲۰ میلیارد تومان هزینه تئاتر کرده است. شاید برایتان جالب باشد اگر بدانید این بودجه مساوی بودجه حمایت تولید تئاتر دو سال دولت است!
تمام موارد بالا را بگذارید کنار بودجهای میلیاردی که این سازمان در اختیار حسین پارسایی گذاشته است تا نمایش «هفت خوان اسفندیار» را روی صحنه ببرد.
نمایشی که از شرایط اجتماعی حال حاضر تاثیر گرفت و یکی از بازیگران زن اصلی از اجرا کنارهگیری کرد. نمایشی که قرار بود مهر روی صحنه برود اما هنوز در وضعیت تعلیق به سر میبرد.
اینها در حالی است که سالهاست کمبود بودجه مترادف تئاتر کشور است. هنری که هنوز از ضربههای پیدرپی کرونا بر پیکرش، قامت راست نکرده و دستی حمایتگر نه از دولت و نه از همین نهادهای مدعی نیز برای این پیکر نیمهجان نمایش بلند نشده است. سال ۹۹ و در اوج بحران کرونا در کشور، قادر آشنا، مدیرکل هنرهای نمایشی اعلام کرد که بودجه تئاتر کل کشور(در همان سال)، ۸۴ میلیارد تومان بود اما پولی که به اداره کل هنرهای نمایشی اختصاص پیدا کرد تنها بین ۱۸ تا ۲۴ میلیارد تومان بود! مسئلهای که نشان میدهد حتی اگر بودجهای هم برای تئاتر تعریف و تخصیص شود، اینکه این بودجه کجا و چگونه خرج میشود، پراهمیتتر است!
طبق دادهای سایت تیوال، «پردهخانه» گلاب آدینه علیرغم حواشی روزهای اول، پرفروشترین نمایش حال حاضر است. البته نمیتوان تاثیر بلیطهای مهمان را در افزایش تعداد تماشاگران این نمایش نادیده گرفت.
پس از نمایش گلاب آدینه، «کمدی اکتشافات» حامد وکیلی، در لیست پرفروشها قرار گرفته است. نمایشهای دیگر در حال اجرا اما وضعیت قابل قبولی ندارند.
حالا و با توجه به اینکه در کنار بی توجهی به بودجه حوزه فرهنگ، در بخش فرهنگ به صورت جزیی نیز، امنیت مالی کمتری متوجه حوزه تئاتر است، باید دید سرنوشت هنرهای نمایشی چگونه رقم خواهد خورد. اما پر واضح است که وضعیت تئاتر ایران در سایه سوء مدیریت ها، عدم حمایتِ به اندازه از سوی دولت و جبران جای خالی حضور نهادهای متولی، توسط افرادی که نه دانشی از هنر دارند و نه پیشینه ای از فعالیت در آن، تئاتر ایران را در وضعیتی قرار داده که تنها تعداد کمی از هنرمندانِ متعهد به صحنه تئاتر و برخی از هنردوستان را واداشته که این هنر را تا آنجا که می توانند با چنگ و دندان حفظ کنند.
ویدیو:
سرنوشت دختر علوم تحقیقات
در دارالخلافه با بهزاد یعقوبی
مرز حریم خصوصی و عرصه عمومی کجاست؟
جنایتکاران هنری در حوزه هنری مثل زالو بجان هنر سینما و تئاتر افتاده اند