اهالی شمال سوریه پنجم فوریه را در شرایطی به بستر رفتند که این منطقه مدتی میشد که در یک آرامش نسبی نظامی به سر میبرد. اما سوریها نمیدانستند که قویترین زمینلرزهای که طی ۱۰۰ سال اخیر بیسابقه بوده، این بار هم آنها را در شرایطی که خواباند غافلگیر میکند. حالا تخریبی که زمینلرزه به طرفهالعینی در این منطقه ایجاد کرده است، قابل مقایسه با بلایی نیست که رژیم سوریه، طی ۱۲ سال، با سلاحهای متعدد بر جمعیت خود آوار کرده است.
مناطقی که حالا تحت کنترل دولت مرکزی هستند، تحت تأثیر زلزله و پسلرزههای آن قرار گرفتهاند. تنها یک روز پس از وقوع زمینلرزه، شمار قربانیان سوریه از دو هزار نفر فراتر رفت و کماکان رو به افزایش میرود. صدها نفر، اگر نگوییم هزاران، هنوز زیر آوار باقی ماندهاند.
صراحتاً باید گفت که جمعیتی آسیبپذیرتر از اهالی شمالغرب سوریه برای فاجعهای از این دست، وجود نداشت. سوریهای که تا پیش از زلزله، سمبل یکی از حادترین بحرانهای بشردوستانه در جهان بود. بیش از ۴.۵ میلیون غیرنظامی در این منطقه زندگی میکنند؛ در قلمرویی که بیش از ۴ درصد از جمعیت سوریه را شامل نمیشود... گروهی جمعیتی که نزدیک به ۳ میلیون نفرشان هم بی جا و مکاناند.
لااقل ۶۵ درصد از زیرساختهای اساسی این منطقه حالا تخریب شده یا شدیداً آسیب دیده است. ۹۰ درصد جمعیت آن نیازمند کمکهای بشردوستانهاند؛ کمکهایی که تنها از طریق یک گذرگاه مرزی، و از راه ترکیه در بابالحوا قابل ارسال است.
کمکهای فرامرزی که لفظشان رفته عملیات بزرگیست که با همکاری سازمان مللمتحد در حال انجام است. پیش از این سه گذرگاه برای کمکهای فرامرزی در شمال سوریه وجود داشت؛ اما روسیه با استفاده از حق وتوی خویش در شورای امنیت سازمان ملل، دوتای این گذرگاهها را بسته است.
روسیه در سالهای اخیر تهدید کرده که بابالحوا را نیز به طور کامل خواهد بست؛ تهدیدی که باعث شده است بازوهای امدادی سازمان مللمتحد و سازمان غیردولتی هشدار بدهند که امکان فاجعهای انسانی در این منطقه وجود دارد. این گذرگاه، از زمان وقوع زلزله به اجبار بسته شده و تنها جاده اصلیای که این نقطه را با فضای داخل ترکیه مرتبط میکند، به شدت آسیب دیده و نتیجتاً زیرساختهای امدادی سازمان ملل را فلج ساخته است. امدادگران نیز به سرنوشت مشابه با کسانی دچار شدهاند که در همین منطقه فاجعهزده زندگی میکنند.
این به معنای واقعی، چیزی جز تحقق سناریویی کابوسوار نیست... یک فاجعهی طبیعی که این بار یکی از آسیبپذیرترین جمعیتهای جهان را هدف قرار داده. فاجعهای که به هزاران ساختمان در این ناحیه آسیب وارد کرده و در بحبوحه سرمای سخت زمستان، بحران را بر سر افرادی نازل کرده که حتی مجرایی برای دریافت کمکهایشان ندارند.
مسئله اصلی، حالا بحث زمان است. مردم ساکن شمالغرب سوریه، هر لحظه که میگذرد بیشتر به مرگ نزدیک میشوند. با گذشت هر ثانیه تعداد تلفات زیر آوار مانده بالاتر میرود. هزاران نفر حالا بیخانماناند... نه جایی برای رفتن دارند و نه سرپناهی انتظارشان را میکشد. جامعه بینالملل حالا کمکهای اساسی را به ترکیه ارسال کرده [کاری که باید هم انجام میشده]... اما مطابق معمول و لزوماً باید سوریها را هم مدنظر قرار داد. جو بایدن رئیسجمهور آمریکا، همانگونه که انتظارش میرفت اظهار داشته که سازمانهای غیردولتی سوریِ مورد حمایت آمریکا در حال واکنش نشاندادن به این حادثهاند... اما آنچه پرواضح است اینکه: هیچیک از اینها برای ساکنان سوری کافی نیست.
انجیاوی اصلی مورد بحث، کلاهسفیدهای قهرمان هستند... منظور تقریباً ۳ هزار کارمند داوطلبی است که در میان جمعیت ۴.۵ میلیون نفری حضور دارند. که آنها هم برای پاسخ به حملات هوایی بود که تأسیس شده و بودجه میگرفتند؛ نه برای زلزلهای آخرالزمانی.
گذرگاههای مرزیِ جایگزین، در بابالسلامه و یاروبیه هستند، که میتوان از خلالشان کمکرسانی انجام داد. شرکای آمریکا در نبرد علیه دولت اسلامی [همان نیروی دموکراتیک سوری (SDF)] متعهد شدهاند که امدادرسانی را از جبهه شمالشرق، یعنی جایی که امریکا در آن ۹۰۰ سرباز مستقر کرده است، تسهیل خواهند کرد. واقع امر اینکه کارهای زیادی هست که میتوان برای نیازمندان انجام داد؛ اما یک شرط وجود دارد: اینکه بخواهیم. انتظار برای عملیاتیشدن مکانیسم امدادرسانی فرامرزی، تنها تضمین از دست رفتِ زندگیهای بیشتر است. ترتیبی بسیار پیچیده با بوروکراسی گسترده. در نهایت اینکه مبارزات لجستیکی در پی زلزله، باعث نامناسبشدن بیشتر شرایط برای انجام واکنش فوریست.
تلاشی یکجانبه [به رهبری ایالاتمتحده و متحدان همفکر؛ و البته با تسهیل ترکیه] یکی از گزینههاست... البته اگر انتخابش کنیم. فراتر از مخالفان شمالغربی، مناطق تحت کنترل رژیم در حلب، حماه، و سواحل مدیترانه نیز نیازمند کمک فوری هستند... بودجه ایالاتمتحده و اروپا نقشی اساسی در توانایی سازمانملل برای کمکهای دمشق دارد. دولتهای عراق، الجزایر، روسیه و امارات متحده عربی نیز کمکهای اضطراری مازادی ارائه کردهاند... و این میان در ششم فوریه، پیشنهاد کمک اسرائیل رد شد.
پیش از زلزله، مناطق تحت کنترل رژیم سوریه از پیامدهای یک فروپاشی اقتصادی رنج میبردند. فروپاشیِ مزبور را تلاشهای یک رژیم سوخته برای بقا بدتر کرد و سرریز بحران نقدینگی لبنان در ۲۰۱۹ و نیز همهگیری کووید۱۹، و جنگ روسیه در اوکراین و زوال اقتصادی ایران، به آن شدت بیشتری نیز بخشید. نتیجه امر اینکه حکومت در مواجهه با افزایش فشارهای داخلی و نارضایتی غیرنظامیان، به حاشیه رانده شد.
حالا فراخوانی جهانی برای کمک صادر شده است. بسامالصباغ، سفیر سوریه کشور در سازمان ملل متحد، در ششم فوریه به خبرنگاران گفت که از تمام کمکهای ارسالی به سوریه استقبال خواهد شد... اما این کمکها تنها میتوانند از دمشق عبور کنند. پیشنهاد او حق وتو در مورد هرگونه امداد فرامرزی به مناطق مخالف بود.
جامعه بینالملل باید به سیاست دیرینه خویش مبنی بر حمایت از کمکهای درون و برون مرزی به تمام نیازمندان پایبند بماند. گسترش موقت کمکهای ارسالی از طریق دمشق را نیز میتوان در نظر گرفت؛ اما تنها در صورتی که مجوزی برای انجام این کار در شمالغربی نیز فراهم شود. حکومت دارای یک سابقه دهسالهی مدام در دستکاری و ایجاد انحراف و دزدی و تخریب کمکهای بشردوستانه داشته است. همچنین که حکومت مبالغ هنگفتی را از راه تحمیل نرخهای دستکاریشده در سازمان ملل به دست میآورد و در نتیجه نیمی از دلارهای ارسالی به سوریه را نیز میدزدد. اینها مشکلاتی هستند که حتی در شرایط اضطراری نیز همیشه اجتنابناپذیر بودهاند.
در صورت مقبولافتادن کمکهای تکمیلی نیز باید تدابیر سختگیرانهای اتخاذ گردد تا این کمکها از طریق مجریان مورد تأیید سازمان ملل به جوامع نیازمند و دریافتکننده برسد. اما این راهکار نیز نواقص خود را دارد؛ دلیلش هم اینکه نزدیک به یکچهارم بودجه تدارکاتی سازمان ملل از طریق نهادهای تحریمشده هدایت میشوند.
سوریه تا پیش از وقوع این زلزله به ورطه فروپاشی اقتصادی، رنج بشری و بیثباتی سیاسی، قومی و فرقهایِ لاینحل خویش فکر میکرد. در سال ۲۰۲۲ مهاجرت غیرقانونی سوریها به اروپا ۱۰۰ درصد افزایش پیدا کرد و حالا با وقوع زمینلرزهای به همان اندازه فاجعهبار باید انتظار سیر صعودی آمار مهاجرت را بکشیم.
نکته اینجاست که جامعه سازمان ملل، سالهای متمادی عزماش این بوده که اقداماتی نیمهتمام را در مورد سوریه عملی کرده و دلایل اصلی فجایع این ناحیه را نیز نادیده بگیرد... اما شاید حالا زمانش رسیده که تغییری در این رویکرد به وجود بیاید.
ویدیو:
سرنوشت دختر علوم تحقیقات
در دارالخلافه با بهزاد یعقوبی
مرز حریم خصوصی و عرصه عمومی کجاست؟